خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: ۵۴ سال از قیام خونین ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ گذشته است. رویدادی که منجر به در خون غلطیدن مردمان زیادی در ایران شد؛ مردمانی که تنها جرمشان اعتراض به بازداشت ولی فقیه عصرشان بود و تنها پاسخی که دریافت میکردند گلوله داغ بود.
۵۴ سال پس از این حادثه و بعد از گذر پنج نسل بر این حادثه، برای مرور و یا یادآوری آن در اذهان نسلهای مختلف به ویژه نسل جوان انقلاب چه منابع مکتوبی در اختیار ماست؟
بخشی از پاسخ به این سوال در متون تاریخی، خاطرات و پژوهشهای مختلف علمی در این زمینه نهفته است. این دست از منابع کم نیستند و در میان آنها میتوان به آثاری درخشان نیز دست یافت اما مساله اصلی نه در کمیت که در ماهیت این دست آثار نهفته است. تاریخ، خاطره تاریخی، منابع شفاهی تاریخی و پژوهشهای تاریخی آثاری هستند که به طور ویژه دارای مخاطب خاص هستند. مخاطبی که به دلیل نیازی مشخص که به طور عمده پژوهشی است به سراغ آنها میرود. به طبع آن مخاطب عام جامعه که دستی بر آتش نیمهگرم کتابخوانی در جامعه ایرانی دارد نمیتواند و البته راهی آسان برای دسترسی به این منابع ندارد.
ادبیات داستانی درست در همین مقطع است که خود را به رخ میکشد. مادهای که دسترسی به آن ساده و شیوه روایت از آن به ذائقه عمومی نزدیک تر از تاریخ و پژوهشعلمی است.
در سالهای اخیر به ویژه در دهه نود صحبتهای زیادی درباره ادبیات انقلاب اسلامی، سبک آن و بایستههای شکلگیری آن به زبان آمده است اما کماکان جای بسیاری از حادثههای مهم و بزنگاههای تاریخی شکلدهنده حرکت انقلاب اسلامی در آن خالی است. ادبیات ایران در چهار دهه رفته بر آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها شاهکاری ماندگار درباره حرکت مردم خود در سرنگونی نظام پادشاهی خلق نکرده است بلکه بسیاری از بزنگاههای مهم تاریخ انقلاب اسلامی از جمله قیام پانزده خرداد را نیز به فراموشی سپرده و بیش از پیش سر در گریبان روزمرگی و منویات مبتلی به جامعه شده است. گویی این ادبیات به نقشی حداقلی در جریان فرهنگ عمومی جامعه دل خوش کرده است.
وقتی کودتای ۲۸ مرداد شکل میگیرد تمامی نیروهای ملی و چپ از آن ضربه و در آن شکست میخورند و همین مساله را در ادبیاتی که حالا دیگر تصاحبش کردهاند بروز میدهند اما در مقابل مبارزان اسلامگرا که به ادبیات توجه نداشتند این ابزار را برای روایت این حادثه از دست میدهنداما ریشههای این اتفاق را باید در کجا جست؟ چه اتفاقی رخ داده تا حوادثی جریان ساز مانند ۱۵ خرداد سال۴۲ کمتر نمودی در ادبیات داستانی ایران داشته است؟
ادبیات مدرن ایران و بزنگاههای تاریخی
دکتر محمد حنیف نویسنده و منتقد در پاسخ به این سوال به مهر میگوید: پایههای ادبیات داستانی ایران در زمانی ریخته شد که تفکرات دینی و انقلابی در ایران چندان پررنگ نبود. در واقع در منازعه میان مشروطه و مشروعه خواهان در عصر قاجار، مشروطه خواهان توانستند حرف خود را بر کرسی بنشانند و تفکر خود را مورد پذیرش جامعه و طبقه میانی آن و نیز روشنفکران واقع سازند. ادبیات داستانی مدرن در همین ایام ظهور میکند و بلافاصله پس از تولد خود در ایران، با پدیدهای بزرگ با عنوان انقلاب اکتبر یا انقلاب کمونیستی مواجهه میشود و به شدت از آن تاثیر میپذیرد.
حنیف در ادامه برای توضیح میزان تاثیرپذیری ادبیات ایران از انقلاب اکتبر میگوید: در نخستین کنگره نویسندگان ایران به طور تقریبی تمامی نویسندگان تحت تاثیر تفکر قالب چپ و کمونیستی به سخنرانی میپردازند و تنها دکتر ناتل خانلری است که دغدغه اصلی خود را ادبیات قرار داده و دربارهاش حرف میزند.
این نویسنده که در کارنامه خود اثری مانند «کلاه جادویی و مجسمه مسی» در ژانر ادبی انقلاب را نیز دارد در ادامه به بزنگاه دیگری در اینباره اشاره کرده و میگوید: یکی دیگر از واقعیتهای موجود درباره ادبیات ایران این بود که در سالهای متمادی اعتماد این پدیده توسط قشر مذهبی جامعه جلب نمیشود و در مقابل ملیگرایان و سوسیالیستها آن را به سمت خود جذب میکنند به همین خاطر است که در ادبیات ایران پیش از انقلاب معدود آثاری مانند سووشون داریم که در آن نویسنده به پدیدهای مانند عاشورا توجه میکند.
دو مقایسه برای قاب ادبیات
وی در ادامه به مقایسه دو رویداد ۱۵ خرداد و کودتای ۲۸ مرداد در ادبیات داستانی اشاره کرده و میگوید: وقتی کودتا شکل میگیرد تمامی نیروهای ملی و چپ از آن ضربه و در آن شکست میخورند و همین مساله را در ادبیاتی که حالا دیگر تصاحبش کردهاند بروز میدهند اما در مقابل مبارزان اسلامگرا که به ادبیات توجه نداشتند این ابزار را برای روایت این حادثه از دست میدهند. وقتی انقلاب اسلامی نیز به پیروزی رسید ادبیات به طور عمده در اختیار بخش نخست بود و باید زمانی طی میشد تا نویسندگانی در آن ظهور کنند که حوادثی مانند ۱۵ خرداد را مورد توجه قرار دهند. من هنوز معتقدم باید زمان داد تا نویسندگانی پخته آثاری در این زمینه خلق کنند.
متاسفانه نه تنها نویسندگان که رسانهها نیز دیگر مطالبهگر این مساله نیستند. از نویسنده نمیپرسند که شمایی که همه داشتههایت برای انقلاب است، چرا در برابر این حوادث ساکتی و آنچه خلق میکنی چه ارتباطی با هویت تاریخی و ملی و دینی تو دارداما روایت ابراهیم اکبری دیزگاه هم در این مساله قابل اعتناست. نویسنده رمان تحسین شده «برکت» که این روزها رمانی دیگر با عنوان «شاهکشی» را با تمرکز بر تحولات تاریخ معاصر روانه بازار کتاب کرده است.
مساله عدم توازن
اکبری دیزگاه مساله نپرداختن به بزنگاههای تاریخی انقلاب از جمله ۱۵ خرداد را در ادبیات داستانی به موضوع بیخبری و ناموزونی و به تعبیر دیگر، هرج و مرج فرهنگی در ایران نسبت میدهد و میگوید: این ناموزونی باعث شده بسیاری از بزنگاههای تاریخی انقلاب به فراموشی سپرده شود و در سکوت فرو برود. متاسفانه نه تنها نویسندگان که رسانهها نیز دیگر مطالبهگر این مساله نیستند. از نویسنده نمیپرسند که شمایی که همه داشتههایت برای انقلاب است، چرا در برابر این حوادث ساکتی و آنچه خلق میکنی چه ارتباطی با هویت تاریخی و ملی و دینی تو دارد.
وی ادامه می دهد: به باور من داستاننویسان، در زمره سیاسیترین اقشار ایران هستند اما وقایع سیاسی در کارشان خیلی بروز پیدا نمیکند. البته در این میان میشود افرادی مانند رضا براهنی و یا اسماعیل فصیح و احمد محمود را کنار گذاشت هر چند که آنها نیز در برابر بسیاری از بزنگاههای تاریخی انقلاب یا روایت خود را داشتند و یا ساکت بودند. این اتفاقات روایت داستانی از انقلاب اسلامی و بزنگاههای آن را ناکامل باقی گذاشته است و تنها موجودیمان را خاطرات شفاهی و غیر شفاهی کرده است.
انفعال ادبیات و نویسنده انقلابی
اکبری همچنین به نویسندگان انقلاب اسلامی اشاره کرده و میگوید: عمده نویسندگان منسوب به انقلاب در نوعی عدم بلوغ فرم و محتوا برای نوشتن سردرگم هستند. هنوز وقتی آثارشان را باز میکنی پر است از شعار و روایتهایشان خام دستانه است. علت این پدیده را باید در چند موضوع جُست. نخست قائل بودن این جماعت به جداافتادن از بدنه ادبیات داستانی و در ادامه تمایل پیدا کردن به ادامه مسیر در راهی که تنها در آن قرائت خودشان از پدیدهها روایت میشود. از سوی دیگر این جماعت هنوز اسیر رفتارهای احساساتی و بدون تامل هستند و قائل به این نیستند که ذات رمان مبتنی است بر نوعی پذیرش تفکر چندصدایی.
وی ادامه میدهد: حاصل این مساله شد اینکه این جماعت بخشی از عمر ادبی خود را صرف زدن جریان روشنفکر کردند و بعد هم به زدن هم داستانهای با خود پرداختند. با این همه امروز شاهدیم که نسل نویسندگان انقلاب و موسسات حمایت کننده از این جریان پوست اندازی کردهاند و به ذات گفتگو محور ادبیات پی بردهاند. در نتیجه ادبیات انقلاب در دست نویسندگان جوان در حال کسب شکل و فرمی تازه و مورد اقبال عام است.
آنچه از این مجال برمیآید خیزش نسل نو نویسندگانی است که سعی دارند با نگاه به ذات و پیکره حقیقی رمان و ادبیات، این ظرف را به خدمت خود درآورده و مظروف مورد پسندشان را بر آن سوار کنند. نسلی که فهمیده است دوران تلاش برای تغییر شکل ظرف ادبیات گذشته و این مظروف آن است که باید محتوایی فاخر به خود ببیند. این طلیعهای است برای خلق آثار شاخص ادبی در قاموس انقلاب اسلامی که روایتگر حوادث تاریخی سترگی هستند که خشت خشت این بنای فاخر را ساخته است.
نظر شما