پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۶:۰۵

در روستای فراموش شده «پنگ»؛

خانه «نه نه خان بی بی» سقف ندارد/ محرومیتی که آوار شد

خانه «نه نه خان بی بی» سقف ندارد/ محرومیتی که آوار شد

کرمان –پنگ یکی از محروم ترین مناطق دور افتاده است که نام روستا را با خود یدک می کشد روستایی که اکثر خانه هایش مانند خانه «نه نه خان بی بی» است، خانه ای که سقفش فرو ریخت و پیرزن را آواره کرد.

خبرگزاری مهر – گروه استان ها: در خصوص محرومیت های جنوب کرمان بسیار گفته شده محرومیت هایی که متعلق به امروز نیست بلکه ریشه در بی توجهی های تاریخی به پهنه ای گسترده از جغرافیایی جنوب کرمان طی دهه های اخیر و دولت های مختلف دارد.

این بار بهانه ما نه کپر نشینی است و نه بی آب و برقی مردم این منطقه بلکه پیر زنی است که در روستایی محروم به نام «پنگ دوم» در بخش جازموریان زندگی می کند.

این روستا به اندازه اسمش خودش هم غریب است اما غریب ترین فردی که این روزها در اوج گرمای ماه رمضان که گاه به ۶۰ درجه می رسد در این روستا زندگی می کند پیرزنی است که در خرابه ای روز گار می گذراند که تا همین چند روز قبل خانه اش بود.

روزگار پیرزنی که نماد محرومیت روستا شد

در این روستا همه «نه نه خان بی بی» را می شناسند، زنی سالخورده با کمری خمیده که سال های طولانی عمر خود را در این روستا کشاورزی و دامداری کرده، صورتی آفتاب سوخته دارد و نقش چین و چروک های روزگار بر صورتش نشسته.

دستانی پینه بسته که نشان از کار و تلاش فراوان برای زندگی بهتر در میان محرومیت ها دارد به کمر خمیده اش حلقه شده است، اما کمر خمیده اش در اوج نداری و بی سرپرستی این روزها بار سنگین تری را احساس می کند.

نه نه خان بی بی به پهنای صورتش اشک می ریزد و به یاد تنها هم خانه اش می افتاد که حالا همراه خودش آواره و خرابه نشین شده است.

دخترش تنها کسی است که دارد و باید برای او هم مکانی تهیه کند اما چگونه؟ کل زندگی اش چند روز قبل پس از فرو ریختن سقف خانه خشت و گلی زیر خاک مانده است

دخترش تنها کسی است که دارد و باید برای او هم مکانی تهیه کند اما چگونه؟ کل زندگی اش چند روز قبل پس از فرو ریختن سقف خانه خشت و گلی اش زیر خاک مانده است.

یک فرش کهنه که زیر آوار است، دیوارهایی که با پارچه های توری بسیار ساده و پاره و فرسوده پوشیده شده بود و تیرکهای چوبی که حالا بر روی خانه آواره شده تنها نمای خانه این زن سالخورده است.

خانه های اطراف خانه نه نه خان بی بی وضعیتی بهتر از خانه این زن ندارد اما حداقل سرپناهی بر سر ساکنانش هستند، حالا پیر زن در حالیکه چشمانش سویی ندارد و به جز یارانه اش درآمدی ندارد نمی داند باید چگونه سقفی بالای سر دخترش بسازد.

پیرزن در آواره های خانه اش زندگی می کند

این روزها در جنوب کرمان و بخش جازموریان گرما به حدی است که به قول مردم محلی خرما در این دما می پزد، کافی ست تخم مرغی را برای دقایقی روی زمین قرار دهید کمتر از ۵ دقیقه تخم مرغ بپزد، در چنین دمایی پیرزن به همراه دخترش در پناه همین آواره زندگی می کند و چشم انتظار است که شاید اتفاقی در زندگی اش بیفتد.

«خان بی بی» سن زیادی دارد اما جاهای زیادی نرفته و اکثر زندگی اش را در همین روستای پنگ گذرانده وقتی می پرسیم کسی را دارد با دست نشان می دهد به جز خدا کسی را ندارد

خان بی بی سن زیادی دارد اما جاهای زیادی نرفته و اکثر زندگی اش را در همین روستای پنگ گذرانده وقتی می پرسیم کسی را دارد با دست نشان می دهد به جز خدا کسی را ندارد.

زن سالخورده می گوید تمام اسباب خانه اش زیر آوار رفته است وقتی به وسایلش نگاه می کنم می بینم اکثر این وسایل از قبل هم فرسوده و کهنه شده بودند.

یارانه تنها درآمد زن روستایی

بی بی می گوید: تنها مرر زندگی اش یارانه اش است و دیگر چیزی برای زندگی ندارد همان یارانه ای که به قول خودش به خان ها و دارهای منطقه هم پرداخت می شود و فرقی بین او و دیگران نیست.

پنگ همین چند ماه قبل بود که به دلیل سیلاب زیرآب رفت، پیر زن می گوید که از همان زمان سقف خانه اش سست شد و چون درآمدی برای بازسازی نداشت فرو ریخت.

 گرمای هوا این روزها به حدی است که نفس کشیدن هم سخت است قرار گرفتن روستا در کنار باتلاق جازموریان هم سبب شده با هر بادی گرد و غبار هم هوا را تیره کند، این روزگار این روزهای زن سالخورده در ماه رمضان داغ و آتشین جنوب کرمان است.

پنگ در کنار زن سالخورده اش اشک محرومیت می ریزد، کافی است نگاهی به نمای این روستا بیندازید، اولین سوالی که در ذهنتان نقش می بندد این است چرا به اینجا روستا می گویند؟

این مکان چه چیزی شبیه یک روستا دارد، به جز مردمان دل بزرگش که در کنار همه نداشته هایشان اما قلب های بزرگی دارند.

مردم روستا فقیر اما دل بزرگ هستند

یکی از روستاییان به خبرنگارمان می گوید: پنگ دوم یکی از محرومترین مناطق جمعیتی جازموریان است نه راه روستایی داریم و نه آب و برق مناسب اما مردم چون سال ها در این منطقه زندگی کرده اند هنوز هم روزهای خود را با امید شروع می کند.

بامری می گوید: بی بی روستای ما یکی از سالخوردگانی است که سالها در این روستا زندگی کرده است و کسی را ندارد، مردم روستا هم به شدت فقیر هستند.

مردم سعی می کنند تا حدی که می توانند به بی بی کمک کنند اما شاید باور نکنید که ۹۰ درصد مردم روستا هیچ درآمدی ندارند و تنها منتظر پرداخت یارانه هستند

این روستایی می افزاید: وضعیت بقیه خانه ها هم بهتر از خانه خان بی بی نیست، بارها از محرومیت هایمان گفته ایم اما کسی گوش نمی دهد، بسیاری از خانه های مردم کپری است مردم سعی می کنند تا حدی که می توانند به بی بی کمک کنند اما شاید باور نکنید که ۹۰ درصد مردم روستا هیچ درآمدی ندارند و تنها منتظر پرداخت یارانه هستند.

روستا به دلیل داشتن یک ترانس قدیمی و نوسان شدید برق اکثر شبهای گرم این روزها در خاموشی کامل است.

پنگ دوم، با تمام وجود نام نه نه خان بی بی را فریاد می زند فریادی خاموش که کمتر به گوش کسی می رسد، پیرزن با تمام نداری هایش این روزها ویرانه نشینی شده که در کنج خانه فرو ریخته اش روزگار سخت خود را سپری می کند.

روستا فقط ۳۵ کیلومتر با مرکز بخش مرکزی جازموریان فاصله دارد اما گویی با مظاهر آنچه که ما تمدنش میخوانیم کیلومترها فاصله دارد.

بامری می گوید: قطعا تا حالا صدای ما به گوش کسی نرسیده، که اگر رسیده بود حالا وضعیت ما این نبود، خانه های اینقدر سست هستند که با یک باد و زمین لرزه فرو می ریزند، بی بی هم شانس آورد که سقف روی سرش آوار نشد و هنوز زنده است.

گاهی یادی از ما بکنید

وی می گوید: در این منطقه دور افتاده اگر کسی بیمار شود حتی راه مناسب نداریم که وی را به اولین مرکز بهداشتی برسانیم وضعیت مدرسه فرزندانمان بسیار نامطلوب است، شغل نداریم، آب آشامیدن نداریم.

 این روستایی می گوید: فقط ۱۰۰ کیلومتر تا مرکز شهرستان فاصله داریم اما مردم اینقدر ندارند که بسیاری از آنها هنوز مرکز شهرستان رودبار جنوب را ندیده اند.

وی جمعیت روستا را ۱۰۰ نفر می داند و می افزاید: یادی از ما بکنید و بدانید در پنگ دوم که شاید تا حالا کمتر کسی اسمش را شنیده باشید نه نه خان بی بی سقف خانه اش ریخته و در ویرانه های خانه اش زندگی می کند.

پنگ دوم روستایی از بخش جازموریان از توابع شهرستان رودبار جنوب است که یکی از روستاهای بسیار محروم و دور افتاده استان کرمان محسوب می شود.

کد خبر 4004937

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha