به گزارش خبرنگار مهر، محمدعلی مرادی در نشست نقد و بررسی کتاب «شرایط امکان علوم اجتماعی در فلسفه غرب و فلسفه متأخر اسلامی» که در انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد با اشاره به اینکه یک ایراد عمده به ما وارد است که تاکنون به آن نپرداخته ایم و آن این است که علوم مبانی می خواهد و مبانی را هم فیلسوفان بحث می کنند گفت: علوم اجتماعی دوران جدید مبنایش کانت است. تمام تحول فلسفه کانت که در کتاب سنجش خرد ناب می آید و در ادامه دورکیم و آگوست کنت به فلسفه علوم اجتماعی متمرکز می شوند و وبر به نقد دوم متمرکز شد و کنش را مهم دانست وگادامر بر نقد سوم متمرکز می شود.
وی با تاکید براینکه غرب یک تحول است افزود: پرسش این است که چرا کانت و چرا علامه؟ بحث این است که آیا می خواهیم پروسه سوژه محوری را پیش ببریم و نگاه هگلی همه چیز را در پیش بگیرد و در آن حل بشویم که تقریباً اکنون کسی از این پروژه دفاع نمی کند، بجز عده ای از ایرانیان که من به آنها ایرانیان قرن نوزدهمی می گویم.
مرادی یادآور شد: به نظرم پروژه های دیگری را می شود تعریف کرد که بتوان نگاه چند وجهی به موضوع داشت و سعی کنیم که چگونه می توان با سرنوشت تاریخ خودمان عمل کنیم. در این حالت علامه یکی از مهمترین آدم هاست. علامه طباطبایی، هشیارترین روحانی حوزه علمیه و حواسش بوده که جهان در حال تغییر و تحول است.
این استاد دانشگاه با اشاره به نگاه مدرنیست ها اظهار کرد: نگاه مدرنیست ها (سیدجواد طباطبایی و ... است)، به پدیده های اجتماعی توتالیتاریسم است و می خواهد همه را در سوژه ببیند و هگل هم اوج توتالیتاریسم است و امکانات دیگری که فراتر از سوژه هستند را نمی خواهد ببیند. حال اگر نگوییم که آن نگاه سوژه محور را داریم، اما در کران آن می خواهیم نقد سازمان دهیم و علامه یکی از ظرفیت های آن است که در سنت خودش به جهان نگاه می کند.
وی افزود: این هشیاری است که ما به حوزوی ها می دهیم و می گوییم ادای ما را درنیاورید و در سنت خود بمانید و در جهان بنگرید که متأسفانه حوزه هنوز این کار را نکرده است. این کاری است که ما می توانیم به آنها کمک کنیم و در واقع علامه آغاز کاری است که از نگاه خطی به تاریخ بیرون آمده و افق های مختلفی را نگاه می کند.
مرادی در ادامه تصریح کرد: یک افق، افق حوزوی است که در سنت خودشان بمانند و حرف های دیگران را تکرار نکنند، یکی هم سنت دانشگاهی است که باید براساس بنیادهای خودش بایستد و یکی هم سنت محیط زیستی و علم و فرهنگی است که علم را براساس آب و باد و آتش و خاک توضیح می دهد. هیچ کدام از این افق ها نمی خواهد هژمون بردیگری شود. همه اینها متکی بر خرد سنجشگر و تنظیم گر است که می خواهد این عناصر را بایکدیگر هماهنگ کند.
وی تأکید کرد: این کتاب شروع کاری است که سعی کند به ما بگوید که ما با نگاه مدرنیستی نخواهیم مفاهیم را به علامه تحمیل کنیم چون لازمه اش این است که غرب را خود و کانت، هگل و هایدگر را به درستی بخوانیم. همچنین شرطش این است که تئوری های راجع به آنها را نخوانیم تا بفهمیم غرب در کجا شکل می گیرد. این کتاب در واقع شروع راهی است که گفتگوی بین ما و حوزوی ها صورت بگیرد. به دلیل نبود این گفتگو و برای همین، وحدت حوزه و دانشگاه یک پروژه شکست خورده است. ما باید بتوانیم گفتگو را پیش ببریم و در گفتگو کسی، کسی را نمی خواهد قانع کند بلکه نزدیک شدن افق ها به هم هدف گفتگو است. در واقع گفتگو آغاز سوبژکتیویته است.
این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد: این کتاب به نظرم شروع کاری است که باید انجام دهیم، هرچند استاد همه ما کانت است اما سوال این است که آیا می توان کانت را در نسخه جدید ایرانی خواند؟ ابتدا از افق زمان خطی غرب بیرون آمد و آغازی باشد که واقعیت چند گانه ای که وبر می گوید را دید که چگونه واقعیتی است، سپهرهای گوناگون در جامعه ایران وجود دارد که این سپهرهای گوناگون نمی خواهند با هم دیالوگ پیدا کنند بلکه می خواهند بر هم دیگر همراهی داشته باشند.
نظر شما