خبرگزاری مهر، گروه دین واندیشه_ نسرین دمیرچی: هنر میتواند بسیاری از اصول و ارزشهای اخلاقی را برای جامعه معرفی کند. هنر میتواند در تعمیق روحیه انسانگرایی محیط و جامعه موثر واقع شود و از این منظر، موثرترین روش و فرصت برای یادآوری ارزشهای اخلاقی و انسانی در محیط است. در بررسی آثار تربیتی هنر با دکتر بهنام زنگی، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، به گفتگو نشستیم که در پی می خوانید؛
*اگر بخواهیم به آثار تربیتی هنر بپردازیم، در ابتدا چه تعریفی از هنر میتوان ارایه کرد؟
برای هنر میتوان تعاریف گوناگونی از مناظر مختلف ارایه کرد. تعریف هنر میتواند بیانگر چیستی، چرایی و چگونگی آن باشد. هر تعریفی درصدد معرفی یکی از صورتهای تاریخی، کاربردی، وجودی و ماهوی هنر است.
اما از نقطه نظر کاربرد و نقش اجتماعی هنر، با توجه به این که آثار و محصولات هنری برونداد سلسله مراتبی از اندیشه و تفکرات بشراند، میتوان هنر را به عنوان تلاشی برای بیان معنا و تجلی و تحقق باورهای ذهنی قلمداد کرد. بر این اساس، هر کدام از گرایشات هنری بر اساس بخشی از نیازهای معنوی، ذهنی، روحی و عاطفی فرد و جامعه مبادرت به تولید و عرضه اثر هنری میکنند.
*اثر هنری چگونه برای رفع نیازهایی که اشاره کردید، ایفای نقش میکند؟
کارکردهای هنر قابل دستهبندی و حتی رتبهبندیاند. هنرها در سلسله مراتبی از تاثیرات مادی و معنوی ایفای نقش میکنند و زمینه تولید آنها میتواند انواع گوناگونی از نیازهای فردی و اجتماعی باشد.
نیاز به انتقال معنا، نیاز به ایجاد آرامش، نیاز به مفاهمه، ایجاد حس تعادل و توازن در محیط و زندگی، درک زیباشناختی و نیاز به زیبایی، گرایش به آذین و نیاز به زبان و بیان موثر و مستعد انتقال مفاهیم و ایدهها از جمله زمینههای تحقق امر هنری از سوی هنرمند است.بنابراین، تولید هر اثر هنری به پیشساختهایی از یک نوع نیاز، و قابلیت هنرمند در پاسخ به آن نوع از نیاز استوار است.
*بدین ترتیب و با توجه به نظام سلسله مراتبی آثار هنری، آیا تاثیرات آنها را هم میتوان دستهبندی کرد؟
یقیناً همانگونه که هر فرد هنرمند یا جریان و گرایش هنری از طریق خلق اثر درصدد رفع نیازهای شخصی و پاسخ و مطالبه و ضرورتی مشخص است. اثر او نیز بر این مبنا، از نظر جایگاه و مرتبه پاسخ به نیاز، قابل ارزیابی و رتبهبندی است.بهطور کلی آثار و جریانهای هنری نیازهای آشکار و نهان مخاطب را در حیطههای غریزی و معرفتی مورد هدف قرار میدهند و در نهایت، محصول هنری با ارزشهای مادی و معنوی و یا ترکیبی از این دو، متجلی میشود.
در بردارندگی هنر از حیطههای مادی و غریزی تا حوزههای معرفتی و معنوی، از جمله ویژگیهای ارزشمند آن است که این عرصه از تاریخ و تمدن بشر را به عرصهای پویا و مستمر تبدیل کرده است. آنچه که از مطالعه آثار و دستاوردهای هنری بشر در طول تاریخ استنباط میشود، این است که آثار هنری توانستهاند از بدیهیترین نیازهای انسان نظیر میل غریزی به آزینگری تا اقتضائات عالی او نظیر میل به کمال و دستیابی به معرفت را محقق کند. بهطوری که عنصر کمال و تکاپوی معنوی انسان همواره از طریق زایش هنری مورد توجه قرارگرفته است.
*آیا این رتبه بندی را می توان به جامعه و مخاطبان هنر هم تعمیم داد.
مصرف کالای هنری به طور واضحی بر سطح فرهنگ جوامع دلالت دارد. مصرف کالا و محصول هنری امروزه یکی از شاخصهای ارزیابی کیفی جوامع محسوب میشود و میتوان این شاخص را در مقیاس فردی هم بهکار گرفت. به این معنا که میزان مصرف محصولات فرهنگی و سرانه محصولاتی نظیر کتاب، تئاتر، بازدید از موزهها و نمایشگاههای هنری، کنسرتهای موسیقی و سینما از مشخصههای تعیینکننده سطح فرهنگ و موقعیت اجتماعی افراد محسوب میشود.همچنین، گرایش هر فردی به هر نوع از جریانهای هنر از نظر عمق و مفهوم آن جریان هنری میتواند مبین شناخت و ادراک فرد و نیز پیشساختهای فکری و نظامِ شناختیاش تلقی شود.
*از مجموعه تعاریف و کارکردهایی که برای هنر برشمردید، به نظر میرسد عملکرد معنوی و معرفتی آن در جامعه بیش از عملکرد مادیاش باشد.
اساساٌ هنر میل آشکاری به بروز معنا و ابراز آن دارد و اصلیترین نقش آن معنابخشی به محیط و جامعه است. این نقش حتی در لایههای پنهان کاربردهای مادی هنر نیز قابل مشاهده است. بدین دلیل، پدیده هنر بیشتر در حوزه معرفتی قابل تعریف و تشخیص استنسبت معنا و صورت در هنر میتواند به زمینه های تاریخی هر فرهنگ و سنتهای فکری آن فرهنگ و جامعه نیز ربط داشته باشد.
*در میان پیآمدها و کارکردهای محصول هنری، آثار تربیتی آن از چه جایگاهی برخوردار است؟
نقش تربیتی هنر را میتوان در سطوح مختلف ارزیابی کرد. اثر هنری بهطور ذاتی از طریق انتقال پیام و اندیشه نهفته در خود، درصدد شکلدهی به اندیشه و باور مخاطب است، و این یک عملکرد تربیتی است. هنرمند همواره از طریق بیان هنری در صدد انتقال انگارهها و ارزشهای ذهنی خویش و نفی ضد ارزشهاست و میکوشد از راه تولید اثر هنری در شکلگیری بینش و نگرش جامعه سهم ایفا کند. بنابراین، بعد تربیتی و آموزهای، یکی از خصوصیات ذاتی هنر است.
اما بهطور اختصاصی در بسیاری از اوقات، تولید هنری چه بهصورت شخصی و داوطلبانه و چه بهصورت سفارشی و دستوری در پی برقراری یک روند آموزشی و تربیتی است. بدین معنا که در بسیاری از اوقات، کارکرد تربیتی و آموزشی اثر هنری به عنوان هدف و عملکرد غایی اثر هنری مورد توجه قرارگرفته و هنرمند یا گروه تولید محصول هنری، با برنامهریزی قبلی در صدد ارایه یک الگوی تربیتی هستند.
*در مورد نوع دوم از تاثیرات تربیتی هنر، این مساله که اثر هنری با یک هدف قبلی و بهصورت برنامهریزی شده تولید میشود، در نحوه اثرگذاریاش چه تاثیری خواهد داشت؟
یک نکته تجربه شده و اثبات شده در زمینه کیفیت ارایه اثر هنری وجود دارد و آن این است که هر چقدر اثر هنری از بیان مستقیم، شعاری، توصیهای و دستوری در انتقال پیام اجتناب کند، به سطح عمیقتری از تاثیرگذاری و اثربخشی دست خواهد یافت. بنابراین، میبینیم که هر چقدر هنرمند به عنوان پدیدآور و زایشگر اثر هنری، در روندی آزادانهتر بهکار پرداخته است، سطح تاثیر او بر مخاطبان نیز وسیعتر و بهویژه عمیقتر است.
اما تعیین خطمشی و چهارچوب در بسیاری از سفارشهای هنری امری اجتنابناپذیر است، چرا که در بسیاری از اوقات، نظام فرهنگی جامعه و سیستم مدیریتی حاکم بر آن بر حسب ضرورت، از جامعه هنری برای انتقال معانی، ترویج هنجارها و اشاعه ارزشها کمک میگیرد. در چنین مواقعی، پایهگذاری و ساخت اثر بر مبنای ضرورت و مطالبهای است که از طریق سفارش به خالق اثر منتقل میشود. اگر این مطالبه اختیار شخصی و حرفهای هنرمند را مخدوش نکند و آزادی عمل او را در تحقق اندیشه و بیان پیام صلب نکند، اثر هنری میتواند همچنان با اقتدار و صلابت به اثربخشی خود ادامه دهد. اما تحمیل سلایق و دیکته کردن مواضع در حیطه هنری به چیزی جز بیاثر ساختن محصول هنری راه نخواهد برد.
ضمن این که در تعریف هنرمند، وی را فردی متعهد قلمداد میکنیم و این تعهد ذاتی وی در کنار دانش و تجربه خلق اثر، وی را به عاملی موجه برای جریانهای تربیتی اجتماعی بدل میسازد.
*چه خصوصیات و ویژگیهایی در بیان هنری موضوعات هست که باعث میشود ردپای هنر را حتی در آموزش اصول و معیارهای تربیتی نیز ببینیم؟ آیا امتیاز ویژهای در زبان و بیان هنری هست که میتوان از آن بهرهبرداری تربیتی نیز کرد؟
برای زبان و بیان هنری امتیازات و تمایزات متعددی را میتوان برشمرد. جذابیت و انسانگرایی گفتمان هنری باعث اثربخشی عمیقتر آن است. این خصوصیت میتواند به پیشبرد آثار و عملکرد تربیتی اثر و محصول هنری کمک کند.
از سوی دیگر، هنر یک پدیده نوآورانه است و نوآوری و ابتکار عمل موجود در آن باعث میشود که اثر هنری همواره از تازگی و ابتکار عمل برخوردار باشد. بدین ترتیب، آموزههای تربیتی که اصولاً باید به شیوه اقناعی و با جذب حداکثری مخاطب عمل کنند، از طریق روشهای هنری میتوانند به حداکثر اثرگذاری دست یابند.
* درباره شیوه اقناع مخاطب که اشاره کردید، به نظر میرسد یکی از علل ناکارآمدی روشهای تربیتی، موضع ناهمگون آموزشدهنده و آموزشگیرنده باشد. به ویژه در مساله انتقال ارزشها و معیارها، به نظر میرسد که جامعه مخاطب باید با سرچشمه پیامها و عامل انتقال آن احساس انس کند تا قانع شود.
بله، روش ارتباطی هنر اصولاً روشی اقناعی است و هنر نه میخواهد و نه میتواند چیزی را به مخاطب تحمیل کند. در واقع اگر ما با آثاری مواجه شویم که درصدد تحمیل چیزی هستند، باید بدانیم این آثار تولیداتی جهتدار هستند که در شکل و قالب اثر هنری ابراز میشوند و عاری از کیفیات و معیارهای اصیل هنریاند.
بنای ارتباط هنری بر پایههای گفت و گو و مفاهمه است و مخاطب تنها با درک درست و عمقی اثر و ارزشهای آن میتواند پذیرای محتوای اثر هنری باشد.همچنین، امر هنری بهواسطه ماهیت نوآورانه خود، تحمیلپذیر نیست و فرآیند خلق اثر هنری حاصل کشف و شهود و خلاقیت فرد هنرمند است که همه عوامل فوق را در راستای القای درست پیام به کار میگیرد.
* در نهایت با ذکر مصادیق به آثار و پیآمدهای تربیتی هنر در جامعه اشاره کنید.
هنر میتواند بسیاری از اصول و ارزشهای اخلاقی را برای جامعه معرفی کند. هنر میتواند در تعمیق روحیه انسانگرایی محیط و جامعه موثر واقع شود و از این منظر، موثرترین روش و فرصت برای یادآوری ارزشهای اخلاقی و انسانی در محیط است. هنر همچنین میتواند عناصر مغفول مانده در حیات جمعی را احیا و یادآوری کند و به ناهنجاریهای اجتماعی نهیب زده و زشتی و ناروایی خشونت، نابرابری، فساد، فقر و تباهی را به جامعه گوشزد کند.
لازم به یادآوری است که رویکرد دستگاه فرهنگی هر جامعهای به حوزه هنر، تابع اولویتها و نظام فکری آن است. بنابراین، تولید هنری و کارکردهای عمومی آن در جامعه، به رغم آزادی ذاتیاش، تابعی از تصمیمات نظام سیاسی است.اما در مورد مصادیق آشکار این مساله میتوان به هنر سینما، هنر نقاشی، هنر دیوارنگاری، موسیقی، گرافیک، عکاسی و اقلام دیگر اشاره کرد که بهصورت میدانی جامعه را تحتالشعاع قرار میدهند و هر یک بر حسب گستره عمل و سازوکار ارتباطیشان با مخاطب، بخش از بار معنابخشی به جامعه را بر عهده دارند.
نظر شما