جواب اصلي سئوال مذكوراين است كه روابط بين الملل دنياي تحولات است. هرمفهومي درروابط بين المللل درفضايي در تغييرات مداوم قرار دارد. مفاهيم و اصطلاحات روابط بين الملل، با توجه به ساختارسياسي ، اقتصادي وعلمي حاكم بر فضاي بين المللي متحول مي شوند. به عنوان مثال مفهومي مانند "منافع ملي" در اوايل قرن 20، مفهومي سخت وغيرمنعطف بود كه براي هردولت به طور خاص، مستقل و جداگانه تعريف مي شد. اما در آغاز هزاره سوم مفهوم منافع ملي از جايگاه سخت و غير منعطف خويش جدا شد ومعنايي نرم، عام و جهاني پيدا كرد. منافع ايالات متحده دردهه هاي نخستين قرن 21 درانزواگرايي و عدم ارتباط و دخالت در جهان تعريف مي شد اما بعد از جنگ دوم جهاني در مداخله و جهان گرايي مصداق پيدا كرد.
منظور اصلي ما از ارائه بحث مذكور اين است كه شرايط بين المللي است كه مفاهيم را مي سازد و تعريف مي كند. مفاهيم و اصطلاحات حاكم بر انديشه روابط بين الملل ، ساخته ساختار قدرت و ثروت و علم در جهان هستند . همانطور كه توسط همين ساختار قرباني، بازتعريف و متحول مي شوند.
اما اساسي ترين تحول در مفاهيم يا به تعريف برخي از انديشمندان "بحران معنا" در روابط بين الملل بعد از سقوط شوروي و فروپاشي ساختار دوقطبي بوجود آمد. تحولات مفهومي حاكم بر روابط بين الملل بعد از سال 1991 به بعد باعث از بين رفتن اصطلاحاتي چون "ضربه اول"، ضربه دوم، جنگ ستارگان ، پرده خيزران و پرده آهنين شد و معاني اصطلاحاتي چون جنگ هسته اي ، ساختار دوقطبي، سياست كنترل يا سد نفوذ و جهان سوم و دوم را تغيير داد. همانطور كه گستره معاني چون دشمن، تروريسم و محدوده جغرافيايي مفهوم منافع را گسترش داد.
تغييرات معنايي بعد از سقوط سوسياليسم به سبك شوروي، در مرحله اول باعث سردرگمي در مفاهيم روابط بين الملل به خصوص از جانب غرب شد، به طوري كه غرب در يك بحران و آشفتگي معنايي به خلق و تعريق مجدد دشمن، تروريسم و منافع پرداخت و آنها را بر اساس شرايط جديد تعريف كرد.
يكي ديگر از عوامل تحولات اساسي در مفاهيم ، رشد علمي در جهان است . رشد سريع اطلاعات و ارتباطات باعث يك تحول اساسي در مفاهيم شده است و آن تكثر وانعطاف در تعريف مي باشد. به عنوان مثال قدرت از مفهوم نظامي و سخت آن به توانايي علمي، انساني، اطلاعاتي تغيير مفهوم داده است. منافع ملي نيز از ملي گرايي صرف به جهان گرايي و از تعارض و تضاد به تداخل و هم پوشي تغيير كرده است.
سخن پاياني اين است كه مفاهيم در روابط بين الملل متحول، پويا، ساختارگرا، قدرت محور، علم مدار و البته هژمونيك هستند، انديشمند روابط بين الملل نيز بايد با اين تعاريف مفاهيم را شناخته و تعريف كند.
نظر شما