۲۰ آبان ۱۳۸۵، ۱۷:۰۰

اخلاق سیاسی و جامعه معاصر (11)

اخلاق و سیاست خواجه نظام الملک

اخلاق و سیاست خواجه نظام الملک

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: یکی از سیاستمداران و نظریه پردازن مطرح ایرانی خواجه نظام الملک است که نه تنها دستی در سیاست دارد که به مبانی نظری سیاست و اخلاق سیاسی عطف توجه نشان می دهد. در این مقال اخلاق سیاسی خواجه نظام الملک بسط می یابد.

به خبرنگار "مهر"، از بین اندیشمندان و متفکران مسلمانی که تاکنون نسبت اخلاق و سیاست را در نظام فکری آنها بررسی کردیم برخی به تمام معنی فیلسوف سیاسی بودند مانند فارابی و برخی نیز چون غزالی اگر چه نمی توان آنها را فیلسوف نامید اما در آثار خود نیم نگاهی در چند سلبی به فلسفه سیاسی داشته اند.

اما مطمئنا خواجه نظام الملک طوسی را نمی توان فیلسوف سیاسی نامید. از این جهت مشخص نمودن جایگاه اخلاق در دستگاه فکری او کار چندان آسانی نیست. خواجه نظام الملک بیش از هر چیز یک سیاستمدار است . وی به عنوان وزیر خاندان سلجوقی هم و غمش در به سامان رساندن جامعه و حکومت است. حتی می توان ادعا کرد که خواجه دین را نیز از این جهت مهم می داند که در ایجاد نظم و عدالت در جامعه بسیار موثر است. کتاب بی نظیر سیاست نامه هم در همین راستا تدوین شده است. سیاست نامه خواجه به شدت تحت تاثیر اندیشه های ایران باستان است که با برخی از آیات و روایات دینی نیز آمیخته شده است. همانطور که قبلا نیز گفته شد هدف اصلی خواجه ارائه راهکارهایی برای بهتر اداره کردن جامعه و حکومت است  و در این راستا او ترجیح می دهد نظریه شاه عادل دارای فرایزدی ایران باستان را دوباره زنده کند. کانون تحلیل و بحث خواجه شاه آرمانی دارای فر ایزدی است. این شاه برگزیده خداوند است و بر اساس خواست و اراده اوست که پادشاهی را بر عهده گرفته است.

نخستین صفت چنین پادشاهی عدل است که فرع بر فر شاهی است. بنابر این نظم و امنیت جامعه تا زمانی در کشور وجود خواهد داشت که پادشاهی عادل و دارنده فر ایزدی بر آن فرمانروایی کند. با از میان رفتن پادشاهی نیک ، نظم و نسق جامعه یکسره دستخوش تلاشی شده، فتنه ها برخاسته و گناهکار و بی گناه ضرر می کنند.

خواجه نظریه شاهی آرمانی ایران باستان را به دوره اسلامی و خلفای مسلمان گسترش داده است. بنابراین امیدوار است که شاهان سلجوقی نیز افرادی چون انوشیروان عادل را الگوی خود قرار دهند.

تحلیل سیاسی خواجه  نظام الملک بر خلاف اندیشه سیاسی جدید متوجه رابطه نیروهای سیاسی و ساختار قدرت نیست ، بلکه شاه در کانون تحلیل قرار دارد. عامل تعیین کننده پادشاست. بنابراین دگرگونی جهان، تابعی از دگرگونی سرشت شاهی است و نه برعکس.

همه تلاش خواجه این است که پادشاه سلجوقی را متوجه حکومت عدل و آرمانی خود کند. سلطان باید با عبرت از داستانهایی که خواجه به عنوان تمثیل بیان می کند نظم و نسق امور را برگرداند. خواجه نظر سلطان را به اهمیت دیانت نیز جلب می کند . چرا که از نظر وی قوام اجتماع به "دین درست" است . تضاد اصلی در جامعه بین پاک دینان و بدطینتان است. به همین خاطر خواجه تمام قوای خود را به کار می گیرد تا با اطمینان اسماعیلیان را که جزو بدینان  و اهل فتنه می داند ، سرکوب نماید، تا جامعه به سمت صلح و آرامش برود.

خواجه در جای جای سیاست نامه بر عنصر مهم عدالت تاکید می کند چرا که بقای حکومت و جامعه به عدل و فروپاشی آن بر اساس ظلم است. بنابراین سلطان عادل که نمونه آن انوشیروان است عامل اصلی بقای یک جامعه مطلوب مورد نظر وی است.

از همین نکته مهم می توان نتیجه گرفت که پادشاه نیک موجب ایجاد نظم اخلاقی و سیاسی در جامعه است . به همین خاطر است که کانون تحلیل  سیاسی خواجه، پادشاه عادل و نیک می باشد.

کد خبر 404826

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha