خبرگزاری مهر، گروه جامعه- رضا رضائی*: دیگر نیازی به نقل عملکرد چندین ساله ات در شهرداریِ اُمُّ القُرایِ جهان اسلام و پیش از آن نیست؛ چه بسا حقیقت روشن است. هرچند، اِنگار طولانی شدن مدیریت در هر سازمان و ارگان و مجموعه ای با میزان هجمه ها و تخریب ها و تهمت ها و... ارتباط مستقیم دارد! اگرچه در این مدت، حوادثی چون ریزش خیابان یا ساختمان، سیل مترو، انفجار شهران، آتش سوزی و آوار پلاسکو و... را به خوبی مدیریت کردی و لیکن باز هم مورد عنایت برخی قرار گرفتی.
راستی تبسم در نگاه و چهره خندان تو آنهم در مواجهه با بحران های مختلف، همواره مرا به یاد تصویر خندان احمدرضا عابدزاده در بازی حساس با استرالیا می اندازد که الحق و الانصاف ستودنی است؛ اما چهره دیگر تو هم برایم ستودنی است! همان چهره ای که با ریش های بور و بلند تو از دوران دفاع مقدس بجا مانده است؛ که البته بهانه ای شد تا آن ها را بیشتر جستجو کنم. جالب بود، تصاویری که در همه آن ها خنده و آرامش و اراده و تفکر موج می زد و از آنجا که با لباس خاکی همراه شده بود یاد شهدای عزیز رزمنده را برایم زنده می کرد که یک به یک از نظرم گذشتند؛ چراکه اگر آنان هم می ماندند، قطعاً همین راه جهادی را ادامه می دادند؛ البته با همان لباس شبه خاکی آنهم روی شلوار که این اواخر، خودت هم خیلی می پوشی! انگار بیشتر از کت و شلوار اتو کشیده و رسمی به تو می آید! اصلاً تیپ جهادی یعنی همین؛ یعنی آتش به اختیار...
از طرف دیگه باید بگویم چه با معرفتند رفقای تو که واقعاً شهید زنده اند و مانده اند تا راه حُججی ها و دیگر شهدای مدافع حرم، گم نشود و از طرف دیگر چه بی معرفتند آنانی که مانده اند تا با طعنه های شب انتخابات، از سردار، سرهنگ بسازند! و از قیچی، گازانبر!! و از لام، لوله!!!
آقای قالیباف عزیز، تعمداً و جسارتاً از القاب دکتر و مهندس و خلبان و پاسدار و سردار و... فاکتور می گیرم تا به عنوان یک شهروند، آنهم از باب قدرشناسی و قدردانی و صرفاً با زبان بسیجیان جبهه ها این گونه خطابت کنم: "خداقوت برادر؛ خسته نباشی دلاور"
*عضو شورای مرکزی جمعیت نیروهای انقلاب اسلامی
نظر شما