این مؤلف و معلم پیشکسوت در گفتگو با خبرنگار مهر ، در معرفی بیشتر خود گفت : دمزآباد - زادگاه من - نام روستایى درجنوب شرقى ورامین است ، ازششم اردیبهشت سال 1318، یعنى روز تولدم تا امروز، خیلى چیزها به یاد دارم. بزرگترین هدیه اى که در طول این سالها نصیبم شده، همین هنر بزرگ نوشتن است . به خاطر دارم آرزوى پدرى بى سواد را... او مى خواست مرا به مدرسه اى بفرستد تا به اصطلاح آن روزها " میرزا " شوم ، یعنى بتوانم به سهولت، بخوانم و بنویسم .
سعید وزیری افزود : مدرسه در روستاى دیگرى قرار داشت ، با مادربزرگم به آنجا رفتم. مدیر مدرسه سن و سال کم مرا براى ورود به مدرسه بهانه کرد. از مادربزرگ بیچاره اصرار و از او انکار! اما یک لحاف مخمل ، مسئله را حل کرد و آقاى مدیر از خر شیطان پائین آمد .
این نویسنده پیشکسوت که در هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران با مهرسخن می گفت ، تصریح کرد : از چهارماهگى ام ، در آسمان ورامین نفس کشیده ام و با خشت هاى این شهر، پختگى را تجربه کرده ام. بعدها بزرگتر شدم و به اصطلاح شعرا ، قد کشیدم . نوجوان شدم، جوان شدم و کمکم نوشتم و خواندم. وقایع 30 تیر، 28 مرداد، 16 آذر، تشکیل دولت اسرائیل، انقلاب چین، انقلاب الجزایر، 15 خرداد و... را دیدم و درباره هر یک، اندیشیدم. حضور بنده در عرصه آموزش و پرورش از سال 1338 شروع شد و این فعالیت در سال 73، به بهانه بازنشستگى متوقف گردید. البته در حال حاضر نیز تدریس مىکنم که یکى از موارد تدریس من، قصه نویسى است.
امروز احساس مى کنم که اگر ننویسم، حضور ندارم حتى اگر بازنشسته نباشم . پیوندى اساسى میان تألیف و تحقیق وجود دارد که تا اندازه اى آن را احساس کرده ام.
وزیری با اشاره به تعامل خود با صفحات ادبی و فرهنگی مطبوعات کشور اظهار داشت : نگاه من به مطبوعات بیشتر فرهنگى است تا سیاسى و اجتماعى . حتى نشریاتى که ادعاى کار فرهنگى هم ندارند ، بدون آنکه خودشان بخواهند ، مستقیم یا غیرمستقیم به فرهنگسازى مشغولند و همین موضوع ، علت تعلق خاطر من به مطبوعات است . یک نشریه به راحتى مى تواند پل ارتباط اهل قلم با مخاطبان باشد، البته بعضىها معتقدند که چاپ آثار ادبى در مطبوعات نیازمند تدابیر و تمهیدات خاصى است که من خیلى با این نوع نگاه موافق نیستم .
در واقع مطبوعات به ویژه مطبوعات ادبى، یکى از ارکان انتشارات است که جایگاه و اهمیت ویژه اى دارد. من بیش از پنجاه داستان کوتاه و چندین مقاله در مجلات و نشریات گوناگون منتشر کرده ام. رمان تربیتى " مدرسه آبعلى " در مجله رشد معلم که انتشار آن، یک سال به طول انجامید و رمان " کارمند کارگزینى " در نشریه توسعه و پژوهش بخشى از فعالیتهاى مطبوعاتى من است که در برخى موارد ، کماکان این ارتباط هنوز برقرار است.
این نویسنده با یاد آوری اینکه کتابهای ادبی هم نیازمند آسیب شناسی جدی هستند ، تصریح کرد : ادبیات را باید از دو منظر و بعد نگریست . کمى و کیفى؛ آثار کیفى خیلى محدود و اندک است، درباره آثار کمى هم مى توان بسیار گفت و نوشت ، به نظر من، عشق به ادبیات و کتاب در این کشور هیچ گاه رنگ پایان نمى پذیرد و روندى عادى دنبال مىشود . هر کتابى مطلبى و حرفى درخور فهم و حال مخاطب دارد که ممکن است از دید حرفه اى ها صعود یا نزول تلقى شود ، به اعتقاد من به همان اندازه که خلاقیت و آفرینش ، دشوار و طاقت فرساست، قضاوت آسان است . باید دید مخاطبان امروز کتابهاى ادبى از این نوع آثار، چه انتظارى دارند.
وی در ادامه گفت : سبک و مبحث سبک شناسى در محیط هاى ادبى ، مطبوعات و دانشگاه هاى ما دور از دسترس باقى مانده است که این موضوع جاى تامل دارد . البته با این نظریه هم چندان موافق نیستم که همه کسانى که مىتوانند در بخش محتوا، کار قابل اعتنایى کنند، تلاش خود را نصفه و نیمه به حال خود گذاشته و در فرم محدود شوند؛ با این فرضیه که صاحب سبکى خاص باشند ، بدیهى است که ادبیات معاصر - منظورم از انقلاب مشروطه تا امروز است - از رخدادهاى تاریخى، اجتماعى و مسائلى که بر هیچ کس پوشیده نیست، به شدت اثرپذیر است. ما نویسندگان و شاعرانى داشته و داریم که آثارشان از نظر سبک شناسى، بحث انگیز و در خور توجه است، البته تعدادشان خیلى زیاد نیست.
وی با اشاره به روند کتابخوانی و مطالعه در دوران کودکی و نوجوانی اش گفت : ما شبهاى زمستان، یا کتاب امیرارسلان مىخواندیم یا رستم نامه. گاهى هم خاورنامه که به زندگی پربار حضرت على(ع) اختصاص داشت . عادت به کتابخوانى را پدرم در من به وجود آورد ، اول دبیرستان که بودم به وادى ادبیات کشیده شدم. قضیه این بود که روزى یک معلم جوان و با احساس، که انشاء درس مى داد، کتابى را آورد و شروع کرد به خواندن! ما متعجب شدیم . آن داستان با توصیف میدان ورامین شروع مى شد و این نقطه آغاز الفت من با داستانهاى امروزى بود .
نظر شما