پگاه مصلح بررسی کرد؛

تحلیل انتقادی مواجهه با دفاع مقدس به منزلۀ موضع سیاسی

تحلیل انتقادی مواجهه با دفاع مقدس به منزلۀ موضع سیاسی

مواجهه با دفاع مقدس به منزلۀ موضع سیاسی باید بر پایۀ اصول و نظریۀ سیاسی مشخص و مبتنی بر اخلاق سیاسی مسئولیت پذیرانه و در جهت بهبود فرایند تصمیم گیری در مواقع بحرانی و پدیده های مشابه باشد.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست نگاهی به وجوه سیاسی دفاع مقدس، با سخنرانی پگاه مصلح و داود مهدوی زادگان، 11 مهرماه در پژوهشگاه علو انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.  متن پیش رو، مشروح سخنرانی پگاه مصلح، عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ نظریه پردازی سیاسی و روابط بین الملل، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است.                                                                            

مقدمه:

در سخنرانی سال پیش که به مناسبت هفتۀ دفاع مقدس ارائه شد، نسبت دفاع مقدس و مقولۀ نظریه پردازی سیاسی را بررسی کردم.1 در آن سخنرانی ضمن تفکیک بحث جنگ و دفاع در تاریخ اندیشۀ سیاسی و در تفکر سیاسی معاصر، لزوم نظریه پردازی سیاسی در فرایند تصمیم سازی در زمان دفاع مقدس و پس از آن، و کاستی تاریخی ما در این زمینه را توضیح دادم. بخش مهمی از آن سخنرانی به تفکیک چهار نقطه عطف در دوران هشت سالۀ تداوم جنگ، و اهمیت پژوهش دقیق تر و همه جانبه تر برای شناخت شرایط متفاوت هر یک از آن نقاط و پرهیز از قضاوت های عجولانه و مغرضانه اختصاص یافت. آن چهار نقطه عطف به نظر من، آغاز جنگ، آزادی خرمشهر و سرزمین های اشغال شده، ورود ما به خاک عراق و تصرف فاو، و پذیرش قطعنامه بود. پس از بررسی انتقادی نسبت نظریه پردازی سیاسی با این نقاط عطف، از آنان که بدون تحقیق کافی دربارۀ باید و نباید و خوب و بد ادامه یا اتمام جنگ سخن می گویند دعوت کردم تأمل وپژوهش بیشتر و دقیق تری در ابعاد گوناگون این موضوع داشته باشند. اکنون بحث را با توجه به پایان آن سخنرانی از این نقطه آغاز      می کنم که مواجهه با دفاع مقدس به منزلۀ موضع سیاسی نیاز به تحلیل انتقادی دارد. به بیان دیگر در هنگامی که با افراد یا گروه هایی رو به رو می شویم که مواجهه با دفاع مقدس، بخشی از موضع سیاسی آنان را تشکیل می دهد چگونه می توانیم این موضع گیری را تحلیل و ارزیابی کنیم.

ابتدا می خواهم بار دیگر تأکید کنم که بدون در نظر گرفتن آنچه دربارۀ تفکیک جنگ و دفاع در اندیشۀ سیاسی، و زمینه و شرایط آن، و انطباق آن مباحث با مراحل مختلف دوران دفاع مقدس، در سخنرانی پیشین شرح داده شد، هرگونه موضع گیری سیاسی در این باب بی پایه است.

سخنی دربارۀ موضع سیاسی

نخست باید اشاره شود که قصد دارم بحث خود را بر پایۀ سه گونه تمایزگذاری استوار کنم.

 تمایز اول:

آشکار است که دفاع مقدس پدیده ای چندوجهی است و می شود دربارۀ آن از دیدگاه حقوقی، اخلاقی، فرهنگی، نظامی، و سیاسی سخن گفت. اگرچه تفکیک حوزه های مطالعه در علوم انسانی هیچ گاه به معنای جداسازی مطلق نیست و نمی تواند باشد، اما می شود تمرکز پژوهش و بررسی را بر یکی از وجوه پدیدۀ پیچیده ای چون دفاع مقدس نهاد. برای نمونه می شود تصور کرد که پژوهشگری به مطالعۀ دفاع مقدس از جنبۀ زیباشناختی روی آورد بی آن که از وجوه اقتصادی یا سیاسی این رویداد تاریخی دانش دقیقی داشته باشد. همچنین، بررسی سیاسی دفاع مقدس نیز باید محور اصلی خود را بر مؤلفه های سیاسی این رویداد متمرکز کند و البته پیوندهای آن با دیگر مؤلفه ها را در نظر داشته باشد. بنابراین، تمایز نخست به تمایز رویکرد سیاسی با رویکردهای دیگر به دفاع مقدس بازمی گردد.

تمایز دوم:

چنان که گفته شد، می شود با رویکرد سیاسی به بررسی دفاع مقدس پرداخت و مؤلفه های سیاسی مربوط به بازۀ زمانی خاص، یا تمامیت آن پدیده را تحلیل کرد. اما من قصد دارم تمایزی را یادآوری کنم که میان مواجهه با دفاع مقدس به منزلۀ موضوع و مواجهه به منزلۀ موضع سیاسی وجود دارد. ممکن است پژوهشگری به مطالعۀ ابعاد سیاسی جنگ 8 ساله ایران و عراق چونان رویدادی تاریخی بپردازد و دستاورد خود را در قالب مقاله یا کتابی منتشر کند. اما مواجهه با این رویداد تاریخی به منزلۀ موضع سیاسی معنای متفاوتی دارد. مواجهه به منزلۀ موضع سیاسی، به معنای هرگونه سخن گفتن در فضای عمومی و اظهار نظر دربارۀ دفاع مقدس است که به طور مشخص به منظور بخشی از مشارکت سخنگو در مناسبات سیاسی روی داده باشد و بر جایگاه او در این مناسبات تأثیر بگذارد. اکنون بحث کوتاهی دربارۀ اهمیت موضع در دانش و کنش سیاسی معاصر مفید به نظر می رسد.

جان نلسون در کتابی دربارۀ نسبت علم، نظریه، ریتوریک و کنش در حوزۀ سیاسی، که دانشگاه ویسکانسین در سال 1998 منتشر کرده، بحث مفصل و مهمی را دربارۀ موضع سازی و موضع گیری سیاسی (making and taking stand) پیش کشیده است. نلسون مفهوم موضع سیاسی را دارای اهمیت ویژه ای برای سیاست ورزی امروز دانسته است. او داشتن موضع سیاسی را راهی برای مسئولیت پذیری در برابر جهان می انگارد (Nelson, 1998: 205). از دید او داشتن موضع سیاسی با داشتن اصول سیاسی و با اخلاق مسئولیت محور پیوند دارد و آنچه در وضعیت های دشوار و حاد لازم است داشتن چنین مواضع سیاسی است. نظریه پردازی سیاسی اساساً کنشی سیاسی و در موقعیت های فوق العاده و دشوار کلیدی ترین کنش سیاسی است و وظیفۀ موضع سازی را برعهده دارد. هنگامی که نظریه و عمل، در یک موضع سیاسی به تلاقی می رسند، سیاست ورزی برای روزگار دشوار آغاز می شود.

تمایز سوم:

با توضیحی که آمد، قصد دارم داشتن موضع سیاسی مبتنی بر اصول سیاسی تأمل شده و اخلاق مسئولیت پذیر را از آنچه همواره ترجیح می دهم سیاسی کاری یا سیاست بازی بنامم تفکیک کنم. برای روشن شدن این تمایز، به تمایزی که هگل میان استدلال فلسفی و Räsonnement می نهاد اشاره ای می کنم، که من در ترجمۀ دیالکتیک هگل اثر گادامر، آن را به استدلال بافی برگرداندم تا با استفاده از معنایی که فلسفه بافی در زبان ما دارد منظور هگل را بهتر برسانم (گادامر، 1394: 8). این واژه از raisonnement فرانسوی گرفته شده که دقیقاً به معنای استدلال و برهان آوری است اما در زبان فلسفی هگل، و گویا در بستر فرهنگی زبان شوابی- زبان بومی زادگاه هگل- حامل مایه ای از سفسطه گری بود. بنابراین هگل آن را در برابر تفکر Spekulativ نهاد که بر تفکر نظری و استدلال ژرف اندیشانه، و نه استدلال بافی صوری، دلالت دارد. هگل در پدیدارشناسی روح، Räsonieren را استدلال بافیِ تفکرِ صوری دانسته و این توضیح مهم را دربارۀ آن داده است که «بی قید و فارغ از محتوا و بی اعتنا به آن» است (Hegel, 1987: 51).

ملاحظه می شود که هگل واژه ای را که به خودی خود به معنای استدلال و تفکر برهانی است از آن جا که در زبان فرهنگی آن روزگار حاوی عنصری منفی بود، در برابر تفکر استدلالی واقعی و بامحتوا قرار داده است. از دیدگاه او، استدلال و برهان آوری هم که برترین کارویژۀ عقل نظری است، اگر در جهت درست نباشد و بی اعتنا به محتوا و صوری بشود کاری عبث و بی ارزش است. همین حکم دربارۀ سیاست نیز صادق است. سیاست، به زبان موجز، شامل دو عنصر قدرت و تدبیر است. همۀ منازعه های قدرت اگر فقط برای نفس کسب و حفظ قدرت باشد در واقع همان چیزی است که می شود آن را سیاست بازی یا سیاسی کاری خواند و با سیاست ورزی شریف تفاوت دارد که در عین به رسمیت شناختن مناسبات و منازعات قدرت، مصلحت دوربرد جامعه را از نظر نمی افکند. سیاست، نسبت به محتوای واقعی و ارزشمند، که همان کاربست بهترین تدبیر برای ادارۀ کلان یک جامعه است، بی اعتنا نیست. هابرماس در نقد سیاستی که به «کشتی گرفتن با قدرت» فروکاسته شده گفته است که در چنین وضعیتی، «ظرفیت های سیاسی برای حفظ همبستگی اجتماعی به طور خطرناکی محدود شده است» (Habermas in Mendieta, 2011: 15). بنابراین، سیاست اگر به ارزش های بنیادین و همبستگی اجتماعی بی اعتنا باشد و آن را قربانی عنصر دیگر، یعنی قدرت، بکند در واقع پوسته ای بیش نیست که من ترجیح می دهم آن را سیاست بافی، سیاست بازی، یا سیاسی کاری بخوانم.

اکنون به بحث مواجهه با دفاع مقدس به منزلۀ موضع سیاسی بازمی گردم. با توضیحی که آمد آشکار است که قصدم نفی کلی هرگونه مواجهه با دفاع مقدس به منزلۀ موضع سیاسی نیست. قصد من تفکیک مواجهه سیاسی تأمل شده با چنین رویداد سترگی، از استفاده از آن در سیاست بازی ها و قدرت طلبی هاست. داشتن موضع سیاسی در قبال پدیده ای که دفاع مقدس خوانده می شود، نیازمند چارچوب نظری و پژوهش و تأمل کافی است که من پیش تر کوشیدم خطوط کلی حرکت در این مسیر را ترسیم کنم. نتیجۀ خجستۀ حرکت در چنین مسیر تأمل شده و اصولی، موضع گیری در برابر، یا همسو با فرایند تصمیم سازی هایی است که در مراحل متفاوت جنگ صورت گرفته است. آشکار است که موضع گیری های اصولی و نقاد می تواند به تقویت تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های درست، و پیش گیری از تصمیم سازی های نادرست در انواع وضعیت های دشوار آینده بینجامد. بحث اخلاق سیاسی که پس از استیلای نامبارک رویکرد پوزیتیویستی و رفتارگرا بر علوم سیاسی دوباره با کار اندیشمندانی چون هانا آرنت به عرصۀ مباحث سیاسی معاصر بازگشت2 بر همین مواجهۀ مسئولانه با مسائل حوزۀ عمومی استوار است. اخلاق سیاسیِ پدیداری که در جهت رفع مشکلات رویکرد اخلاقی بنیادگرا و فراگیر مطرح شده است، ظرفیت بهبود کنش سیاسی در جوامع دموکراتیک و تکثرگرا را دارد.

نتیجه:

دفاع مقدس عنوانی مستند- تحلیلی- تفسیری است برای پدیدۀ جنگ هشت سالۀ ایران و عراق. مستند است زیرا سندهای پذیرفته شدۀ سازمان ملل مبنی بر مسئولیت عراق در آغاز جنگ و ماهیت دفاعی آن از سوی ایران موجود است، و تحلیلی و تفسیری است زیرا این موضوع که کلیت جنگ هشت ساله را می شود دفاع خواند یا خیر محل تحلیل و تفسیر است. من در این مختصر کوشیدم در ادامۀ بحث پیشین خود دربارۀ «دفاع مقدس و مقولۀ نظریه پردازی سیاسی» این نکته را بازگو کنم که مواجهه با دفاع مقدس به منزلۀ موضع سیاسی باید بر پایۀ اصول و نظریۀ سیاسی مشخص و مبتنی بر اخلاق سیاسی مسئولیت پذیرانه و در جهت بهبود فرایند تصمیم سازی و تصمیم گیری در مواقع بحرانی و پدیده های مشابه باشد، و نه چونان ابزاری در جهت منازعه های قدرت سیاسی محض.

منابع:

  • گادامر، هانس گیورگ (1394)، دیالکتیک هگل: مقاله هایی از مجموعۀ فلسفۀ نوین، ترجمۀ پگاه مصلح از متن آلمانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی
  • Hegel, G.W.F (1987), Phänomenologie des Geistes, Stuttgart: Reclam
  • Mendieta, Eduardo (2011), The Power of Religion in the Public Sphere: Judith Butler, Jürgen Habermas, Charles Taylor, Cornel West, Columbia University Press
  • Nelson, John S. (1998), Tropes of Politics: Science, Theory, Rhetoric, Action, The University of Wisconsin Press

1. متن این سخنرانی در پایگاه اینترنتی طلیعه در تاریخ 6/10/1395 منتشر شده  و فایل صوتی آن نیز در پایگاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی موجود است.

2. برای مطالعۀ نسبت نظریۀ سیاسی و اخلاق سیاسی نزد آرنت بنگرید به:

Buckler, Steve (2011), Hannah Arendt and Political Theory: Challenging Tradition, Edinburgh University Press, pp. 126-154

کد خبر 4110755

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha