به گزارش خبرنگار مهر، زاویه در برنامۀ این هفتۀ خود موضوع خشونت در خانوادههای ایرانی را به بحث و کارشناسی گذاشت. مهمانان این هفتۀ زاویه محمد فرجیها (هیئت علمی دانشکدۀ حقوق دانشگاه تربیت مدرس)، عبدالله هندیانی (دانشیار و هیئت علمی دانشگاه علوم انتظامی)، و فردین علیخواه (هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه گیلان) بودند.
صلواتی مجری کارشناس برنامه ابتدا از سردار هندیانی پرسید: شما به خاطر مسئولیت در نیروی انتظامی خیلی با مسئلۀ خشونت مواجهۀ از نزدیک و انضمامی دارید. وضعیت خشونت در ایران بطور عام و خشونت در خانواده چگونه است؟ آمار منابع رسمی و غیر رسمی که اغلب اختلافات زیادی با هم دارند کدام یک معتبرند؟ ملاک تعریف خشونت در این آمارها چیست؟
هندیانی پاسخ داد: به عنوان مقدمه باید بگویم خشونت وضعیتی محدود به یک محل یا جغرافیا یا یک کشور نیست و از قدیم به اشکال مختلف بوده و تاریخچۀ آن با تاریخ پیدایش انسان برابر است و به اعمال نظر به دیگری با اعمال خشونت تعریف میشود. در اسلام نیز خشونت به دو شکل قانونی و غیرقانونی تعریف شده است که مد نظر ما نوع غیرقانونی آن است و وقتی به سطح خانواده کشیده شد و چون خانواده پایۀ واحد اجتماعی است مسئله حساس میشود. میزان خشونت در کشور ما به نسبت دیگر کشورها خیلی کم است و وضعیت ما آنقدر بد نیست، ولی تأثیرگذاری اخبار مربوط به خشونتها در جامعه و ملتهب شدن فضای آن، به دلیل دسترسی سریع به اطلاعات است.
فرجیها در پاسخ به سوال اول گفت: شیوۀ بازنمایی حوادث جنایی در رسانهها مثلاً سعید خوشرو (خفاش شب) که برچسب شیطان صفت و غیره را بهمراه دارد راهی برای بحث کارشناسی یا حتی محاکمه نمیگذارد. همچنین زیرساختهای آماری در زمینۀ گزارش خشونتها نیز کافی نیست. یکی از مشکلات، افزایش خشونت خانوادگی با افزایش آمار گزارش خشونت خانوادگی است و وقتی چند خبر دربارۀ خشونت پخش میشود همه فکر میکنند خشونت افزایش یافته ولی درواقع چنین نیست.
ما جامعۀ در حال گذار از سنت به مدرن هستیم و در جامعۀ مدرن برخلاف سنتی تمایل به علنی کردن اتفاقات بیشتر شده است. در یک نظرسنجی در سال ۱۳۸۱ دربارۀ خشونت آمار نگرانکنندهای را شاهد بودیم دربارۀ زنانی که به هر شکل جسمی یا روحی تحت خشونت قرار گرفته بودند، ولی بازخورد اینها در نهادهای رسمی همچون دیدن یک کوه یخ بود که هیچ بازنمایی نداشت و متأسفانه در دولت بعد از اصلاحات نسخههای این گزارشات را خمیر کردند تا علنی نشود، به دلیل آنچه حفظ تقدّس خانواده و جامعه میدانستند. در سالهای اخیر آمار پروندههای قضائی به دلیل افزایش تمایل به وقوع گزارش جرم بیشتر شده است.
علیخواه پاسخ داد: مفهوم خشونت یک سازۀ اجتماعی است و هرچند از ابتدای تاریخ با انسان بوده اما با توجه به تحولات جوامع مصادیقش تغییر کرده، مثلاً تنبیه زنان یا کودکان زمانی خشونت محسوب نمیشد اما امروزه خشونت علیه حیوانات نیز مطرح است. حتی خشونت غیر فیزیکی مثل آسیب به روان یا عزت نفس فرد نیز مطرح است. اما مشکلی که دربارۀ آمار خشونتها هست اینکه منِ جامعهشناس برای کار پژوهشی نیازمند دیتابیس هستم ولی نهادهای رسمی به ما اعتماد نمیکنند و آمار نمیدهند بنابراین مجبور میشویم در شبکههای اجتماعی برویم و با اخبار اعلام کنیم که وضع خراب است، درحالیکه داده نداریم و در مورد دسترسی به دادهها دستمان کوتاه است.
صلواتی به عنوان سوال دوم از مهمانان پرسید: ریشههای خشونت به ویژه خشونت خانوادگی چیست؟ چه محیطهایی خشونتزا هستند؟ عوامل تشدید و گسترش خشونت کدامند؟
هندیانی: اول دربارۀ اطلاعات و آمار که دوستان گفتند باید بگویم هرچند اطلاعات و آمار بطور متمرکز در جایی موجود نیست، اما اینطورها هم نیست و روی خیلی پروندهها کار پژوهشی شده و پروژهها و پایاننامهها انجام میشود، اما موافقم که برای ارتباط با دیگر بخشها باید لینکی به جهت این آمار صورت بگیرد. هر پژوهشگری میتواند از راههای گوناگون ولو غیررسمی به آماری دست یابد و اینطور نیست که آمار اصلاً در دسترس نباشد و نیروی انتظامی به دلیل قوت و توانایی که از آن برخوردار است آمادگی همکاری با مراکز علمی کشور را داراست.
اما دربارۀ خشونت خانوادگی عللی که وجود دارند از این قرار هستند:
- چرخۀ بین نسلی که بخصوص با گسترش فضای مجازی بیشتر شده و فضای مجازی حقیقتی غیرقابل انکار و نفی است اما میتوانیم جاپای خود را در آن محکم کنیم تا به شکاف نسلها دامن نزند و خانواده را در معرض تهدید قرار ندهد.
- عوامل بیولوژیک و سایکولوژیک که مخصوصاً به این دلیل که مراجعه به مشاور و روانشناس در جامعه ضعیف است به مرور در درون فرد رشد کرده و تأثیر خود را میگذارد. اگر در خانواده آرامش فکری نباشد تربیت صحیح ناممکن خواهد بود. در آیۀ ۲۱ روم هم اشاره شده که از جنس خود برایتان همسرانی آفریدیم تا آرامش یابید و بعد مودّت و رحمت بین شما شکل بگیرد و لذا در اسلام خود ازدواج مایۀ آرامش است.
- عوامل اخلاقی
- عوامل محیطی که شامل موارد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی میشود.
- عوامل اعتقادی و دینی
البته خشونت خانوادگی امری چندوجهی است و قابل تقسیم نیست، مثلاً یا صد در صد اقتصادی است یا سایکولوژیک و کسانی که در خانوادههای سالم و مؤمن و معتقد بار آمدهاند اغلب میزان خشونت کمتری دارند.
علیخواه: مسائل اجتماعی تک علتی نیستند و ایکسهای مختلفی دارند. در علل خشونت نیز تحولات اجتماعی تأثیرگذارند که من خودم روی سه عامل تأکید دارم:
- اقتصادی
- حس شیرین محترم بودن
- شادی در جامعۀ ایرانی
در مورد گزینۀ اول باید بگویم اتفاقی که در سالهای اخیر در کشور رخ داده و مختص دولت خاصی هم نیست این است که نهادهای اجتماعی به مرور وظیفۀ خود را به خانواده تفویض میکنند و مثلاً در بحث تحصیل و اشتغال و ازدواج فرزندان همه چیز به عهدۀ خانوادهها و جزو دغدغههای آنهاست. درحالیکه در کشورهای توسعه یافته چنین نیست و نقش دولت بیشتر است و خیال خانوادهها را از بابت تحصیل و شغل راحت کرده و درحالیکه در دنیا دولت رفاه نگرانی خانوادهها را از این بابت رفع کرده اما در کشور ما برعکس آن اتفاق افتاده است.
ضمن اینکه در پرانتز عرض کنم که هرچند نفس عمل انجمنهای خیریه یا کمپینهای سلبریتیها خوب است، اما درحقیقت طبق نقدی که ۳۰سال پیش در جامعۀ آمریکا نیز طرح شد، فعالیت سلبریتیها سرپوشی به نقصهای دولت و شیک جلوه دادن فقر است.
این شرایط که گفتم باعث کم شدن اعصاب و تحمل مردم در جامعه شده است. به عنوان آسیب شناسی میتوان چنین گفت که نهادهای اجتماعی از جمله رسانهها اغلب ارزشهایی مبنی بر این که مثلاً تو باید فرد موفقی باشی به مردم القا میکنند و یا در بنرهای تبلیغاتی در سطح شهر تبلیغ خودروهای گران قیمت دیده میشود و یا در تبلیغات تلویزیون اغلب مثلاً یخچالهای پر از میوه و خوردنی دیده میشود که این وضعیت در ذهن خیلی از کسانی که چنین چیزهایی ندارند حس عقب ماندن از شرایط را ایجاد میکند و این خودش زمینهساز خشونت خواهد بود. لذا در جامعۀ ما با این ساختارهای معیوب خشونت چندان غیرطبیعی نیست و هراس عقب ماندن در خانوادهها از عوامل افزایش خشونت است. احساس محرومیت نسبی و ناکامی در برابر ارزشهای تبلیغی جامعه منجر به بروز پاسخهایی منفی از جمله پرخاشگری میشود.
فرجیها نیز گفت: طبق نظریۀ فعالیتهای روزمره در جامعهشناسی، برای وقوع جرم سه عنصر لازم است:
۱ـ کسی که مستعد وقوع خشونت است
۲ـ کسی که مستعد قربانی شدن است
۳ـ فضا و زمان و مکانی که این شرایط را فراهم میکند.
انواع خشونت فیزیکی و غیرفیزیکی که عواملشان مختلف هستند باید از هم تفکیک شوند. هرچند با گفتۀ جناب هندیانی در باب تأثیر مثبت آموزههای دینی همعقیده هستم اما در اغلب موارد اتفاقاً تفاسیر سنتی از آموزههای دینی که مثلاً میگوید مرد همه کاره است به ویژه در امر جنسی که تمکین در هر شرایط و هر زمان و مکان از جانب او اشکالی ندارد، خودش زمینۀ خشونت است و خیلی از این خشونتها را کسانی میکنند که ادعای مذهبی بودن دارند و در مواردی حتی قاضی هم در دادگاه نمیپذیرد.
لذا یک عنصر فرد خشونت گرا است که تحت تأثیر عوامل مختلف است.
عنصر دیگر فرد بزه دیده است که اگر بخواهد طرح دعوی کند باید نهادهای مربوطه به او کمک کنندو طبق آمارهای ما تحصیلات خیلی مهم است و مثلاً هرچه تحصیلات کمتر است خشونت بیشتر است. یا فاصلۀ زیاد سنی در ازدواج از دیگر عوامل است. همچنین خانمهای سنتی فاقد شغل و استقلال مالی نیز بیشتر در معرض خشونت هستند و هر چه وابستگی مالی بیشتر است خشونت هم بیشتر است.
در مورد عمل مکان و زمان هم باید گفت که هر چه آرمانهای جامعه بیشتر و ابزار رسمی و مشروع رسیدن به آنها کمتر است خشونت بیشتر است. مثلاً کارمندی که حساب میکند اگر تمام حقوق عمر خود را هم جمع کند قادر نیست در تهران خانۀ ۱۰۰متری بخرد مستعد خشونت است زیرا تحت فشار است.
بنابراین باید در خشونتها فقط روی فرد خشونتگر تمرکز نکرد بلکه باید فرد بزه دیده را هم آگاه کرد.
سپس صلواتی سوال بعدی را اینگونه پرسید: در بحث سه بزرگوار فقط جناب علیخواه برای بررسی ریشه ها و عوامل خشونت از خانواده بیرون آمد و مساله شیفت وظایف از دولت به خانواده را یکی از عوامل رفاه شیفت کرد و بقیه به داخل خانه رفتید. واقعاً اینطور است که باید فقط داخل خشونت دانستنداما دو بزرگوار دیگر عوامل خشونت را به نوعی در همان خانه جستجو کردند. مثلاً هیچ یک به بحث حقوق و قوانین اشاره نکردید. در اینجا این پرسش مطرح است که نهادهای رسمی چه واکنشی در برابر خشونتها دارند و آیا کار خود را به درستی انجام میدهند؟ عملکردشان درست است یا نه؟
هندیانی: اول اشاره کنم که در بحث مباحث دینی منظورم نوع به روز شدۀ دین بود و موارد سنتی هم باید به روز شوند.
بحث ما صرف خانواده نیست و سه مورد فرد و خانواده و محیط مطرح است که باید هر سه را دید و بحث سازمانها مربوط به محیط است. بحث خشونت تک بعدی نیست و همۀ سازمانها باید متولی آن باشند. هر سازمانی باید نسبت خود را در این زمینه روشن کند. مثلاً نیروی انتظامی بر ازدیاد مراکز مشاوره و مددکاری اجتماعی تأکید کرده و ما اکنون در سطح کشور ۴۴ مرکز داریم که رایگان هستند و ۶۳۰ دایرۀ مددکاری هم داریم در کلانتریهای الف و خیلی از مشاورهها باعث میشود بسیاری موارد خشونت، پرونده نشوند و سازمانهای دیگر مثل بهداشت و غیره هم باید سهم خود را پیدا کنند و این فقط وظیفۀ پلیس نیست.
یکی از برنامههای ما در برنامۀ ششم که انجام نداده بودیم و قصد انجام آن را داریم افزایش مددکاریها در تمام پاسگاهها و کلانتریهای کشور است.
علیخواه: اهمیت بحث خانواده به جای خود، اما باید تحولات جامعۀ ایرانی مثلاً افزایش دختران دانشجو و یا زنان مجرد تنها را بپذیریم و نباید همه چیز را از خانواده انتظار داشته باشیم. ضمن اینکه بحرانهای اجتماعی از در و دیوار خانوادهها بالا میآیند و تأثیرگذارند، مثلاً وقتی کارگران فلان جا تحصن کردند کدام مسئول مربوطه رفت از آنها بپرسد این ۹ ماه که حقوق نگرفتید چه کردید؟! لذا زمینهها تأثیر دارند و مثلاً طبق آمار در حاشیۀ شهرها خشونت بیشتر است. اگر جامعه شادی را بیشتر کند شادی تأثیر خوبی در کاهش خشونت دارد. سازمانهای ما برای مناسبتهای غمگین برنامه زیاد دارند اما برای مناسبتهای شاد هیچ برنامه و پلانی ندارند و شهرداریها در این زمینه ضعیف عمل میکنند و مثلاً همین اعدام در ملأ عام که خانوادهها به اتفاق فرزندان در حال تخمه شکستن به تماشای آن مینشینند خودش زمینهساز خشونت است و یا با احترام به ساحت شهدای گرانقدر، اما روش اشاعۀ فرهنگ شهادت مثلآ با تدفین پیکر شهدا در پارکها روش نادرستی است.
فرجیها: جرمانگاری در کشور خلأ قانونی دارد و در نظام حقوقی، خشونت خانوادگی را جرمانگاری نکردهایم. مثلاً خانمی که نیمه شب همسرش اذیتش کرده با چه ادلّهای میتواند خشونت را اثبات کند؟ مثلا ً به او میگویند باید همسایهها شهادت دهند جیغ و فریاد کشیدی درحالیکه ممکن است برخی برای حفظ آبرو فریاد نکشند. پلیس هم به دلیل حریم خصوصی نمیتواند دخالت کند. لذا در این موارد فرد بزه دیده برای احقاق حق باید یک مسیر طولانی تقریباً بدون نتیجه را طی کند و البته خوشبختانه در مرکز زنان ریاست جمهوری لایحهای در این زمینه تصویب شده است. بنابراین با این نظام جرمانگاری و نظام ادلّه و اثبات سنتی که یا شهادت شاهدان یا اقرار است یا ادلّهای که معمولاً باقی نمیمانند، طبیعتآً زنان خشونت دیده مشکلات زیادی خواهند داشت. ضمناً به رغم اقدامات خوب پلیس اما این مراکز مددکاری که من خیلی با مشاورانش سروکار داشتهام اغلب تحت تأثیر فرهنگ کلانتریها قرار دارند و گو اینکه در محکمه هستند باید سریع پرونده را جمع کنند و میگویند اگر فلان پرونده صلح و سازش شد که شد و اگر نشد بفرستید دادسرا.
هندیانی در پاسخ به فرجیها گفت: ما داریم مددکاریها را به بیرون از کلانتریها میبریم.
فرجیها: بسیار عالی است.
هندیانی: مددکاریهای داخل کلانتری برای کسی است که میخواهد پرونده تشکیل دهد و لذا روند چنین کاری لاجرم همانطور است ولی ما همین را هم میخواهیم تعدیل کرده و فشار را کمتر کنیم. خیلی از پروندهها از همین کلانتریها مصالحه شده و بازگشت خورده است.
فرجیها: اتفاقاً معیار مصالحه هم مهم است، مثلاً به خانم شاکی بگویند اگر اقدام کنی شوهرت طلاق میگیرد و بچهات بدون پدر میشود و فلان و فلان و زن هم بگوید پس با این حساب هر چه شما بگویید! این مصالحه فایده ندارد!
هندیانی: شاید پلیس غیرمتخصص اینگونه بگوید اما تأکید بر گفتار روانشناسان است و اگر مراکز مددکاری خارج از کلانتری باشند به مراتب تأثیراتشان بهتر خواهد بود.
در پایان صلواتی از مهمانان خواست به عنوان حسن ختام راهکارهای خود را ارائه دهند و مهمانان اینگونه به سخنان خود پایان دادند:
فرجیها: خشونتهای جنسی هنوز به رسمیت شناخته نشده و آمارش هم زیاد است. راهکار من آموزش صلح در مدارس به کودکان است تا یاد بگیرند مشکلات را بدون خشونت حل کنند.
علیخواه: هر چه گفته شد هرگز نافی مسئولیت فردی نیست و اگر ما به فکر ژان وال ژان هستیم که از گرسنگی نان دزدید، باید به فکر نانوا هم باشیم که دخلش خالی نماند.
هندیانی: به ایدۀ آموزش صلح در مدرسه باید عنصر خانواده و رسانه هم اضافه شود.
نظر شما