به گزارش خبرنگار فرهنگي « مهر» بابك احمدي در بخش اول سخنان خود به زبانشناسي پرداخته و گفت : شايد ايران يكي از ديرترين جاهايي باشد كه به بحث زبانشناسي مي پردازد . سالها پس از شروع مباحث زبانشناسي در اروپا ، وضع ما در امروز نيز چندان بهتر از چندين سال پيش كه اين مباحث در ايران مطرح شده نيست . نه تنها ازآثار اصلي زبانشناسان بزرگ ، بلكه از كتابهاي ميان رشته اي هم كه جنبه هاي عمومي و كاربردي زبانشناسي را دربر مي گيرد متاسفانه چيز قابل توجهي ترجمه و منتشر نشده است .
وي افزود : هرمنويتيك هم مانند زبانشناسي آن گونه كه بايسته و شايسته است مورد توجه ما قرار نگرفته است ، اما در دهه گذشته به دليل استفاده در گرايشهاي اجتماعي و ديني وضع بهتري نسبت به زبانشناسي دارد ، هر چند كه تا وضع مطلوب فاصله بسياري وجود دارد . اما به هر حال هر دو رشته علمي در ايران تا حدود زيادي ناشناخته هستند .
احمدي ادامه داد : سابقه زبانشناسي به معناي يك رشته علمي نزديك به دويست سال است و نزديك به يك قرن است كه به طور جدي مورد توجه پژوهشگران مختلف قرار گرفته است . همچنين ازسي الي چهل سال پيش به اين طرف مباحث كاربردي زبانشناسي در رشته هاي مختلفي همچون پزشكي و فرهنگ نويسي بسيار مطرح شده است . از آن جا كه اروپائيان مانند همه موارد ديگر اروپامدار بودند در آغاز مطالعه و توجه به زبان ، بيشتربه زبانهاي اروپايي توجه داشتند و چندان وقعي به ديگر زبانها نمي گذاشتند ، اما بعدها كه متوجه تواناييهايي در زبانهاي غيراروپايي شدند شروع به ترجمه آثاري كه به اين زبانها نوشته شده بود كردند . توجه به ترجمه اين آثار زبانشناسي را كه به مطالعه زبان مي پرداخت در كانون توجه قرار داد . نگاهي به آثار شلايرماخر در زمينه ترجمه و هرمنويتيك نشانگر اهميت اين مباحث در دوران گذشته است .
وي اضافه كرد : البته اين توجه صرف يك كنجكاوي ذهني نبود ، بلكه نتايج عملي زيادي براي اروپائيان فراهم آورد . درك قديمي زبانشناسان از زبان اين بود كه زبان را وسيله ارتباط ميان انسانها مي دانستند، اما برخي ازفيلسوفان زبان چنين تصوري از زبان ندارند . آنان معتقدند كه نقش زبان بسي فراتر از يك وسيله ارتباطي است و در مناسبات انساني نقش بسزايي دارد . زبان ابزار ارتباط است ، اما گاهي اوقات موجب عدم ارتباط نيز هست . براي مثال، اگر كسي كه به زبان فارسي آگاهي ندارد در جمع فارسي زبانها باشد چيزي از سخنان آنها نخواهد فهميد . بنابراين ، هر چند كه زبان يكي از ابزارهاي ارتباطي ميان انسانها است ، اما ابزار ارتباطي كاملي نيست .
احمدي در بخش دوم سخنان خود به هرمنويتيك پرداخته و گفت : هرمنويتيك نيز مانند زبانشناسي سابقه اي ديرينه در زندگي انسان دارد ، اما در شكل نوين و به عنوان يك رشته علمي مانند زبانشناسي در حدود دويست سال پيش شكل گرفته است . البته هرمنويتيك دويست سال اخير را مي توان به هرمنويتيك رمانتيك و هرمنويتيك مدرن تقسيم كرد . هرچند كه برخي ازتفسيرها و تاويلها بيرون از عالم زبان اتفاق مي افتند و سپس به عالم زبان وارد مي شوند اما، شكل عام تفسيرها و تاويلها در عالم زبان اتفاق مي افتد و اين علم هرمنويتيك است كه به مطالعه تاويلها و تفسيرها و ارائه قواعد آنها مي پردازد . هرمنويتيك وسيله اي است كه به واسطه آن دلالتهاي جديدي كشف مي كنيم يا فهم جديدي از آنها ارئه مي دهيم .
وي افزود : ما هميشه در حال تفسير و تاويل هستيم ، لذا هرمنويتيك مي تواند مانع از خطاهاي ما در تفسير و تاويل متون و كنشها، و ... شده و دقت ما را در به كار بردن قواعد مربوط به زبان بالا مي برد . ازعلم هرمنويتيك انتقادهايي صورت گرفته است كه به طور بسيار اجمالي به آنها اشاره مي كنم . يكي از اين انتقادها اين است كه هرمنويتيك به تفسير و تاويل متون مكتوب مي پردازد ، لذا اگر در فرهنگي متن مكتوب وجود نداشته باشد تفسير و تاويل هم محلي از اعراب نخواهد داشت . در پاسخ به اين نقد بايد گفت تفسير و تاويل فقط به متون گذشته اختصاص ندارد كه با نبود آن كار تفسير و تاويل بلاموضوع شود . خيلي از مواقع دامنه تفسير و تاويل به حوزه هاي مختلفي همچون ناخودآگاه آدمي نيز كشيده شده است . انتقاد دوم اين است كه اگر تاويلها مبتني بر پيش فهم ها است و اين پيش فهم ها هم خود مبتني بر پيش فهم هاي ديگري هستند مفاهمه ميان انسانها چگونه شكل مي گيرد ؟ در پاسخ به اين انتقاد بايد گفت اين ممكن است كه دو طرف درباره پيش فهم هاي خود و چگونگي رسيدن به آنها با يكديگر سخن گفته و يكديگر را قانع سازند . اين امر غير ممكن نيست . انتقاد سوم اين است كه چرا فكر مي كنيم مي توانيم از طريق گفت و گو به « معنا» و « كنش» واحدي دست پيدا كنيم . معناي هر واژه و كنشي لزوما آن چيزي نيست كه گوينده قصد رساندن آن را داشته باشد . علاوه بر عوامل زباني ازقبيل قواعد دستوري، نحوي و ... پيش فهم هاي شنونده نيز در فهم معاني دخالت دارند و چه بسا كه در داشتن يك معناي واحد هرگز تفاهمي صورت نگيرد . برخلاف ديگر انتقادها ، براي اين نقد پاسخي ندارم ، چرا كه ممكن است دو طرف گفت و گو داراي دو زيست جهان متفاوت باشند . در اين صورت نمي توان به زور ميان دو زيست جهان ارتباطي برقرار كرد .
احمدي در پايان سخنان خود درباره ترجمه interprtation به تاويل گفت : من در آثار خود اين لفظ را تاويل ترجمه مي كنم و معتقدم كه تاويل به « معنا» و تفسير به « لفظ» ارتباط دارد .
نظر شما