خبرگزاری مهر- گروه استانها:اینجا کربلا است و امروز هزاران هزار عاشق با کوله باری از اشتیاق راهی شدهاند تا با پای پیاده به بینالحرمین برسند. خستگی و طولانی بودن مسیر روی آنها اثری ندارد و تنها عشق رسیدن به معشوق در سر دارند. اینجا تا چشم کار میکند زائر است و زائر است زائر، انگار محشری از عشاق حسین (ع) برپاشده است...
پاهای خسته، مسیر را قدمبهقدم میشمارند. زخمها سرباز کردهاند و تاولها دردناک شدهاند. دلهای زائران روزهاست که زودتر از خودشان روانه کربلا شده، محشری از یکرنگی و یکدلی بر پا است غبار راه بر سروصورتها نشسته و شانهها از کشیدن توشه راه خسته است، دلها اما در مسیر حسین(ع) هیچگاه خسته و غبارگرفته نیستند.
وقتی زائران اربعین به عمود ۱۴۰۷ میرسند
هر قدمی که زائر اربعین برمیدارد، گویی دل صیقلیتر میشود... هر ساعت در این مسیر هزار شب قدر است و فرصتی که جانت را از بند تعلق آزادکرده و دلت را به وادی صبر و رضا پرواز دهی...
زخمهایشان هرکدام قصهگوی عشقی هستند که از عمق تاریخ به مردم این روزگار رسیده استزائران پاهای خسته خود را قدمبهقدم به گنبد بینالحرمین نزدیکتر میکنند. زخمهایشان هرکدام قصهگوی عشقی هستند که از عمق تاریخ به مردم این روزگار رسیده است. روزگاری که عصر دیجیتال میخوانندش و مردم از فراموشی و بیقیدی و بیریشهای دوران سخن میگویند اما عشق حسین(ع) است که ریشه و یاد و قید و غیرت پیر و جوان این روزگار میشود. معجزهگری که میلیونها نفر را در هنگامه اربعین به محشر کربلا فرامیخواند تا بدانی اگر تشیع زنده است و اگر اسلام رونق دارد، از برکت همین خونهای پاک است.
هر چه در این مسیر بیشتر پیش میروی، نالههای در راه ماندگانش از عمق تاریخ بیشتر غمگینت میکند. آنهایی که روزهایی با عشق این مسیر را طی میکردند اما چه ستمها که در این مسیر به عاشقان حسین(ع) رفته است. چه دستها که قطعشده و چه پاها که از رفتن بازماندهاند...
تاریخ امروز این عشق و شوریدگی را به نظاره نشسته است. اربعین عصاره یک تاریخ است. یک تاریخ مظلومیت... یک تاریخ اشک... یک تاریخ پاهای زخمی و دستهای خسته ... یک تاریخ حسین حسین گفتن و تا مرزهای دلدادگی رفتن... یک تاریخ پا در مسیرهای سخت گذاشتن و دل به کاروانسالار سپردن...
به گفته حسین ذوالفقاری تاکنون ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر از مرزها خارج شدهاند که بخشی از این افراد قبل از ماه صفر به عراق مشرف شدهاند؛ زواری عاشق در مسیر عشق.
صادق معینی زائر اربعین حسینی که از تهران برای مراسم اربعین شرکت کرده است و به گفته خودش تاکنون چندین بار در پیادهروی اربعین شرکت کرده واقعه اربعین را فرا بشری میداند و میگوید: هرسال آیینها، پرشورتر برگزار میشود و بهرغم همه تهدیدات و هجمهها، استقبال و حضور هرسال پرشورتر میشود.
حاج مالح حزباوی از اهواز بهاتفاق ۹ نفر از اعضای خانواده که همسر و فرزندان و نوهها هستند امسال زائر حسین(ع) هستند.
وقتی میپرسی که چرا هرسال؟ میگوید «محبت امام حسین(ع) در قلبم است» و گریه میکند. نم چشمها را با چفیه اش میگیرد و باز شانههایش تکان میخورد.
در خیل جمعیت رها میشود
زهرا زائر دیگری است، صدایش هنگام حرف زدن به لرزه میافتد و میگوید: پیادهروی اربعین حرکت عشق است آرزویم دیدن کربلا بود که حاجتم را گرفتم اکنون آمدهام تا شفای مادرم را بگیرم.
چادری عربی بر سر کشیده و پیدرپی دعا میکند: خدایا قدمهای پیادهای که برای امام حسین (ع) برمیداریم ذخیره آخرتمان شود. خدایا حضرت ابوالفضل (ع) در سرازیری قبر به دادمان برسد. خدایا امام حسین (ع) همهمان را مستجاب الدعا کند اینها را میگوید در خیل جمعیت رها میشود.
مشهدی قنبر هم زائری دیگر است که از شیراز آمده تا برای بار سوم در اربعین به زیارت آقا برود وی هم همین حس و حال را دارد و میگوید: بهمحض اینکه ماه محرم میشود شور حسین در دلم میافتد که باید حتماً به زیارت بروم.
از آغاجاری آمده تا بعد از هشت سال برای دومین بار مهمان امام حسین (ع) باشدبا فاصله کمی از مشدی قنبر، پیرمردی دیگر ایستاده لابهلای صحبتها با صدای بلند تکرار میکند: «عشق است حسین».
به او کربلایی میگویند. به قول خودش کربلایی حسین! از آغاجاری آمده تا بعد از هشت سال برای دومین بار مهمان امام حسین (ع) باشد. وی میگوید: سال ۸۸ رفتم زیارت،بعدازآن مشکلاتی برایم پیش آمد که نتوانستم دیگر به زیارت بروم و امسال بازآمدهام.
کربلایی برای حج تمتع هم ثبتنام کرده با ذوقزدگی تعریف میکند که سال آینده راهی خانه خدا خواهد بود و میشود حاجی. اما باز هم دلش کربلایی است و هنوز با این تصور به آینده نگاه میکند که اربعینی دیگر را پا در مسیر بگذارد.
زن جوانی در گوشهای دیگر ایستاده است و ملتمسانه اشک میریزد به سراغش میروم، فرزند خردسالش را در کالسکهای گذاشته و به جلو هدایت میکند. میگویم: پیادهروی با فرزندی کوچک برایت سخت نیست؟ بیدرنگ جواب میدهد: «هیچ کاری برای رسیدن به امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) برایم سخت نیست».
وی با بیان اینکه وقتی تذکرهات امضا میشود، مشکلهای سد راهت خودبهخود رفع میشود، میافزاید: تاکنون به خاطر آوردن دخترم مشکلی پیش نیامده است.
از میان این جمع، مردی دیگر با موهای یکدست سفید از تهران آمده اما حاضر نیست بیشتر توضیح دهد. میگوید: نیازی نیست بگویم چند بار است راهی کربلا شدهام. توفیقی است که نصیب شده است.
شما بنویس زائر
حتی حاضر نمیشود خودش را معرفی کند میگوید: شما بنویس زائر....
ننه عفت هم زائر است او را اما پاهایش به زیارت نمیبرد. میگوید رفتن پیش آقا پا نمیخواهد. او با سر آمده است، صدای ویلچر ننه عفت روی آسفالت در صدای نوحهخوانی و همهمه جمعیت گم میشود.۷۰ ساله است و ۱۰ سالی هست که دیگر نمیتواند روی پاهایش بایستد و قدم بردارد.
ننه عفت با پسر و عروس و نوهاش از کرمان آمده است. قبلاً به کربلا نرفته و بیصبرانه منتظر دیدن بینالحرمین است.
میترسد سرما نا غافل از راه برسد و او بیمار شود و سفرش ناتمام بماندبقچهای سفید روی پاهایش گذاشته است. پسرش گله میکند که آوردن اینها نیازی نبود اما گوش ننه عفت بدهکار نیست. میترسد سرما نا غافل از راه برسد و او بیمار شود و سفرش ناتمام بماند.
«عاقبتبهخیری. شفای مریضها. خوشبختی جوانان» آرزوهای این بانوی سالخورده است. میرود که همینها را از مرادش، حسین بن علی(ع) بخواهد. دستهای پر چینش هنوز رو به آسمان است که ویلچر دل جمعیت را میشکافد و سوی جلو پیش میرود.
در گوشهای دیگر زائران پاکستانی مشغول عزاداری هستند، عزادارانی که بیش از سه هزار کیلومتر را طی کردهاند تا خود را به کربلا برسانند، حسین حسین گویان در مسیر حرکت میکنند یکی از این زائران فرصت کوتاهی را به من میدهد و میگوید: امام حسین (ع) پیونددهنده قلبهای ملتهای مختلف جهان شده است.
عامر دی لیب درحالیکه همنوا با دیگر اعضای گروهشان با شنیدن نام حسین (ع) دم میگیرد، درباره اهمیت مراسم اربعین میگوید: این مراسم وحدت و اتحاد بین ملتها را بیشتر میکند زیرا امام حسین (ع) منادی وحدت و مقابله با ظلم و ستم بوده است.
در میان این دریای عظیم زائران، مادری سالخورده عصازنان به همراه فرزندش با پای پیاده خود را خیل عاشقان حسین (ع) رسانده است.
اشک شوق در چشمانش جمع شده و مدام زیر لب نام مبارک حسین(ع) را جاری میکند و با لهجه کرمانی میگوید: نذر کردم که امسال اربعین با پای پیاده به کربلا بیایم.
او که دستان دخترش را محکم در دست گرفته است میگوید: خوشحالم که آقا طلب کرد و میتوانم بارگاه ملکوتیاش را بار دیگر ببینم، دیگر به آرزویم رسیدم.
از انگستان تا تاجیکستان
محمد احمد هم زائری دیگر اما اهل تاجیکستان است که بهاتفاق خانوادهاش برای اربعین حسینی به نجف آمده است، از سر شوق به اولین امام عالم سلام میدهد و میگوید: امام علی (ع) امام دلها و مهربانی است.
احمد میگوید: امام علی و امام حسین (ع) به مسلمانان و آزادگان جهان درس آزادی و برادری میدهند و امروز میبینیم که انسانهای زیادی از گوشه و کنار جهان در مراسم اربعین حضور مییابند.
یکی دیگر از زائران که نخواست اسمش در مصاحبه آورده شود، از کشور انگلستان پا در مسیر زیارت گذاشته است وی درباره سختیهای سفر میگوید: ما همه سختیهای این سفر را به جان خریدهایم تا در جمع زائران اربعین حاضر شویم و تنها آرزوی هرسالهمان این است که از کاروان اربعین جا نمانیم چراکه حس حضور در این مراسم بسیار معنوی و روحبخش است.
وی در پاسخ به سؤالی درباره اهمیت اربعین حسینی میگوید: اربعین برای همه مسلمانان مهم است و با همه مخاطراتی که سفر دارد راهی کربلا شدهام.
۲۹ سال بیقراری
صدای نوحه کاروانها، پذیرایی موکبها از زائران و صلواتهای مستمر دلها را به اوج میبرد، دختر جوانی درحالیکه کولهای به دوش گرفته قدم میزند و اشک میریزد. گاهی سر به آسمان میگیرد و نجوایی میکند و سپس صورتش را در پشت چفیه اش مخفی میکند. با او همقدم میشوم. ناخودآگاه شروع به صحبت میکند: «آقاجان آمدهام عقده دل باز کنم. مبادا ناامیدم کنی. مولایم تو امضا کنی همهچیز درست میشود.»
میپرسم چندمین بار است به سفر کربلا میآیی. دستبهسینه میگذارد. از ته دل ضجهای میکشد و میگوید: «اولین بار است به دیدن آقایم حسین میآیم. آمدهام تا حضرت ابوالفضل(ع) شفاعتم کند.» به هقهق میافتد و در دنیای خودش زمزمه میکند.
صورتش از اشک خشک نمیشود و همصدا با کاروان «لبیک یا حسین» را سر میدهدزائری دیگر دست راستش را به نشانه سلام بر سر گذاشته و گامهایش را آهسته و پیوسته برمیدارد. صورتش از اشک خشک نمیشود و همصدا با کاروان «لبیک یا حسین» را سر میدهد.
به گفته خودش دردی کهنه بر دل دارد و برای درمانش آمده است، با ناله دعا میکند: «خدایا همه اولاد را برای والدینشان حفظ کن. آقا جز تو کسی را ندارم. بهحق رقیه سهسالهات اولادی به من بده تا مادر بودن را تجربه کنم».
به گریه میافتد و میگوید: یا امام حسین برای کربلایت ۲۹ سال بیقراری کردم تا بینالحرمین را قدم بزنم، روا نیست که نوکرت را قبول نکنی».
در میان این حجم از عبور و مرورهای میلیونی هستند کسانی که پای سفرشان بستهشده و تنها دلهایشان بهسوی کربلا رفته است و البته با چشمان اشکبار خود را درراه مانده میدانند و البته این در راه ماندنها باعث شده تا مسیر دیگری را برای عشق خود به اباعبدالله (ع) انتخاب کنند و آنهم حضور در مواکب و خدمت به زوار است.
کتری در دستان احمد یکی از خادمان موکب «مسلم بن عقیل» میلرزد. احمد یک هندوانهفروش است. یکی از آنهایی که هر جا باشد بساط میکند، اما الآن و اینجا تند و تند جایی میریزد. استکانها از قبل آمادهاند. چند ردیف شش هفتتایی از استکانهای مخصوص آن مناطق.
چای میریزد و بریدهبریده تعریف میکند که ۳۰ نفرند، بیشترشان مثل او میوه و صیفی میفروشند و طول سال پسانداز میکنند تا در محرم و صفر خادمی کنند.
«از ماه محرم شروع کردیم. شام هم دادیم درست همینجا» به کمی دورتر از میدان مقاومت اشاره میکند و میگوید: در شبهای محرم، سفره را کنار جاده میانداختند و نذری میدادند اما حالا موکبشان را دو قسمت کردهاند یک قسمت ۱۲ متری و یک قسمت ۱۵ متری؛ بخشی برای خادمان و قسمتی برای زائران.
خادم ۱۰ ساله
محمدمهدی هم ۱۰ سال دارد او را آن پیشبند چهارخانه و بیان شیرینش جذابتر کرده است. سبد پلاستیکی سیب را برمیدارد و تند و تند بین مردم پخش میکند. خالی که شد میآید سراغ سبد بعدی...
یکریز تکرار میکند « من در خدمت به اباعبدالله احساس خستگی نمیکنم». محمدمهدی آشیان ساکن روستای سوره یکی از روستاهای مسیر شلمچه است. این روزها هر بعدازظهر به مرز میآید تا در موکب دوست پدرش خادمی کند.
«واکس میزنم. سیب و نارنگی و پرتغال پخش میکنم. آب میدهم«هر روز از مدرسه میآیم مشقهایم را مینویسم. بعدش میروم به مرز» محمدمهدی اما روزهای تعطیل شب به خانه برنمیگردد همانجا در موکب شبها را صبح میکند تا فرصت بیشتری برای خدمت داشته باشد. برایش فرقی ندارد کار چه باشد هرچه باشد نه نمیگوید: «واکس میزنم. سیب و نارنگی و پرتغال پخش میکنم. آب میدهم» سینهاش را صاف میکند و با همان لهجه شیرین عربی میگوید که او حریف همه کار است.
«ام ناصر» را اما یک حاجت خادم کرد. ناصر تنها پسر اوست و ۲۵ ساله است. پسری که طبق گفته او بیماری اعصاب دارد. «ام ناصر» سرپرست خانوار است و حقوقبگیر بهزیستی. « بعد از همسرم، پسرم حالش بد شد و من برای شفایش نذر کردم».
او امسال در مرز شلمچه خادمی کند. میگوید نوع کار برایش فرق نمیکند. «همه کار میکنم. نان میپزم. خمیر میکنم. تمیز میکنم.»
«عدنان ربیعی» یکی از مرزداران شلمچه هم میگوید: مردم اینجا با کمبود جا و مکان برای راهاندازی موکبهای خود برای خدمترسانی به زائران اربعین مواجه هستند چراکه اشتیاق برای خدمترسانی بسیار بالاست و جا به همه نمیرسد، ولی مشکلی نیست و کمبود جا باعث نمیشود ما فکر و خیال خدمت به زائران اربعین حسینی را از سر بیرون ببریم.
وی افزود: سال قبل بود که اهالی روستای ما در همین منطقه شلمچه جا برای برقراری موکب نیافتند ولی برخیها حتی با واکس زدن کفشهای زائران اربعین، ارادت خود را نشان دادند. برخیها حتی دستمالکاغذی دادند. خلاصه اینکه راه برای خدمت به زائران اربعین حسینی بسته نیست این را میگوید استکانها را در سینی جابهجا میکند.
اربعین آمده است، حالا دریای عشق به جوشوخروش افتاده و هر عاشقی قطرهای از این دریا شده است، دریایی مواج و طوفانی که به مقصد حسینی شدن موج میزند.
از جایجای ایران، از شمالیترین نقطه در اردبیل تا جنوبیترین شهر، چابهار، از قم و تهران و اصفهان در مرکز، از گیلان و مازندران و گرگان در شمال، از خراسان و سیستان در شرق از لرستان و کردستان در غرب از خوزستان و هرمزگان در جنوب همه جذب مغناطیس حسینی شده و شال و کلاه کردهاند با مبدأهایی از سراسر دنیا به یک مقصد واحد آنهم کربلا.آنهم اربعین حسین(ع).
سفر به کربلا از دریچه دوربین
مراسم دسته روی عزاداران گلستانی در کربلا برگزار شد
بارش رحمت الهی در بینالحرمین
اقامه نماز صبح در حرم اباعبدالله(ع)
« کف العباس»
عزاداری زائران اربعین در خیابانهای کربلا
برای اطلاع از آخرین اخبار پیادهروی بزرگ اربعین حسینی(ع) به صفحه اربعین خبرگزاری مهر مراجعه کنید.
نظر شما