۱۸ آبان ۱۳۹۶، ۱۵:۲۰

گزارش مهر از پیاده‌روی اربعین؛

قدم به قدم تا بهشت/ آبراهه‌هایی که سیل می‌شوند

قدم به قدم تا بهشت/ آبراهه‌هایی که سیل می‌شوند

کربلا - مسیر نجف تا کربلا غوغایی است. عاشقان طوری به سوی کربلا هجوم می‌آورند که انگار زیارت اربعین واجب شرعی است.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - روح الله رمضانپور کریمی: دخترکی زیر سایه عمود نشسته و استراحتش را با خواندن قرآن به در می‌کند. پیرمردی که لنگان لنگان راه می‌رود و سوزش تاول‌های پاهایش را به روی خودش نمی‌آورد. پیرزنی را روی ویلچر می‌برند ولی پاهایش را روی قدمگاه زائران می‌کشد.

عده‌ای بی‌دلیل، بی هیچ ذکر و روضه‌ای اشک می‌ریزند. بعضی‌ها انگار نذر کرده‌اند که کل مسیر را با سینه زدن و مداحی طی کنند. عده‌ای سیستم صوتی سیار به دوش گرفته‌اند و رهسپاری‌شان را کنار قدم‌های جابر فریاد می‌زنند.

زمین زیر پای کاروان عاشق به خود می‌بالد. ستون به ستون، سیل جوانمرد است که غم دنیا را می‌توان در چشمان تر آن‌ها دید. هر کدام از این عاشقان قطره‌ای هستند که مقصدشان اقیانوس کربلاست.

در این غوغای اربعینی که از زمین و آسمان لبیک می‌بارد باید از این عاشقان بیشتر گفت.

جاذبه حسینی

مهدی ملکی پیرمرد یزدی سومین سال است که پای در سرزمینی می‌گذارد که کاروان حسین(ع) بر آن قدم گذاشت. وی راه زیادی تا کربلا ندارد و وقتی از او درباره حال و روزش پرسیده شد لبخندی می‌زند و می‌گوید: سرحال‌تر از این نمی‌شود. چه افتخاری بالاتر از این که انسان به آرزویش برسد.

سرحال‌تر از این نمی‌شود. چه افتخاری بالاتر از این که انسان به آرزویش برسد

ملکی هنوز از آرزویش نگفته که همراهش با ما هم کلام می‌شود. محمدرضا رضایی حرف‌هایی دارد که در گلویش گیر کرده. می‌ترسد وقتش زیاد نباشد. بی مقدمه می‌گوید: صدام کجاست؟ میلیون‌ها انسان که در کره خاکی مرده‌اند آیا در دل مردم جای دارند؟ فقط انبیا و اولیای الهی هستند که هیچ وقت از یاد نمی‌روند. برای من عجیب است که چه جاذبه‌ای است که ۲۰ میلیون انسان را به سمت خود می‌کشاند.

کودکان حسینی

با زائر دیگری همراه می‌شویم که کودک یک ساله را بغل دارد و دست کودک ۴ – ۵ ساله‌اش را گرفته و پیاده می‌رود. سلمان قاسم بیگی به صورت خانوادگی در پیاده‌روی اربعین شرکت کرد. وقتی از او درباره سختی‌ها و بیماری احتمالی فرزندانش سؤال می‌شود، بغضش را رها می‌کند. اشک، عینکش را خیس کرد. می‌گوید: فدای سر حسین(ع) و فرزندانش. بچه‌ها را آوردیم که گرد مسیر روی سرشان بنشیند تا حسینی بمانند.

شاید زائران بسیاری که از کشورهای مختلف دنیا به صورت خانوادگی با کاروان عاشق همراه شده‌اند دلیل دیگری برای آوردن زن و بچه‌هایشان داشته باشند ولی هر چه هست این مسیر مملو از انسان‌های عاشق است. انسان‌هایی که از هر قوم و نژاد با هر رنگ که می‌خواهند سوار بر کشتی نجات شوند.

خادمان بی ادعا

زائر دیگری از شور میزبانان حسینی حرف می‌زند. از این که خادمان عراقی التماس می‌کنند که مهمانشان شوید و اگر «نه» بیاورید ناراحت می‌شوند.

سایه سینی را مقابل چشمانش گرفته که اشک‌هایش دیده نشود اما زمین زیر پایش خیس است

او می‌گوید: بی‌چیزترین انسان‌ها وقتی پای عشق به میان می‌آید همه نداری‌شان را به میدان می‌آورند. خادمان عراقی هم مصداق عاشقان حسین(ع) هستند.

همان‌طور که با حسین محبی هم کلام بودیم نگاهمان به مردی می‌افتد که یک سینی بزرگ پر از خرما را روی سرش گرفته و در میان جمعیت وسط مسیر پیاده‌روی روی زمین زانو زده است. سایه سینی را مقابل چشمانش گرفته که قیافه‌اش و اشک‌هایش دیده نشود اما زمین زیر پایش خیس است و لرزش شانه‌هایش پنهان نمی‌ماند.

هنوز خیلی مانده تا خرمای سینی روی سر مرد تمام شود و از کجا معلوم، تمام که شد دوباره پر نکند... زائران اشک ریزان از خرماهایش بر می‌دارند و می‌روند.

چه عملیاتی در راه است که جاده در خلوت‌ترین لحظه شبانه‌روز آرام و قرار ندارد. جاده سردش می‌شود، گر می‌گیرد، کج می‌شود، گردوغبار بر سر و رویش می‌نشیند، اما لحظه‌ای اف نمی‌گوید و سنگینی باری که بر دوش حمل می‌کند را با افتخار به رخ همه کاخ‌ها می‌کشد.

جریان دارد شکل می‌گیرد. آبراهه‌هایی که قرار است سیل بسازند. سیلی بر صورت ابرهه‌های زمان.

کد خبر 4139523

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha