پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۱۰ آذر ۱۳۸۵، ۱۲:۳۸

/ با نام آوران ادب ایران /

حافظ و بیانی شیواتر از "خواجو "

حافظ و بیانی شیواتر از "خواجو "

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب : شعر حافظ سرشار از مضامین ابتکاری است ، خواجه مضامین شعرای گذشته را با بهترین بیان و غالبا بهتر از بیان خودشان ادا کرده ، چه مضامین شعرای عرب و چه شعرای فارسی . زبان پیش ازخودش مثل سعدی و شعرای معاصر خودش مثل خواجو و سلمان ساوجی که گاهی مضمونی از آنها گرفته و زیباتر از بیان خود آنها آن را ادا کرده است .

به عقیده تحلیلگر ادبی مهر ، این گه گفته م یشود در شعر "حافظ " مضمون نیست ، ناشی از دو علت است : یکی اینکه مضامین حافظ آن قدر بعد از او تکرار و تقلید شده است که امروز وقتی ما آن را می خوانیم به گوشمان تازه نمی آید  این گناه حافظ نیست ، درواقع این مدح حافظ است که شعر وسخن  ومضمون او آن قدر دست به دست گشته وهمه آن را تکرار کرده اند و تقلید کرده اند که امروز حرفی تازه به گوش نمی آید .

دوم این که زیبایی و صفای سخن خواجه آنچنان است که مضمون در آن گم می شود ، بر خلاف بسیاری از سرایندگان سبک هندی که مضامین عالی را به کیفیتی بیان می کنند که زیبایی شعر لطمه می بیند . البته این نقص آن سبک نیز نیست ،  آن هم درجای خود بحث دارد و نظری هست که این خود یکی از کمالات سبک هندی است . به هر حال مضمون در شعر حافظ آنچنان هموار و آرام بیان شده که خود مضمون گویی به چشم نمی آید .

کم گویی و گزیده گویی خصوصیت دیگر شعرحافظ است ، یعنی حقیقتا جز برخی از ابیات یا بعضی از غزلیات و قصایدی که غالبا هم معلوم می شود که مربوط به اوضاع و احوال خاص خودش یا مدح این و آن است ، در بقیه دیوان نمی شود جایی را پیدا کرد که انسان بگوید دراین غزل اگراین بیت نبود بهتربود.  کاری که با دیوان خیلی از شعرا می توان کرد ، خواننده دیوانهای بسیارخوب را از شعرای بزرگ می خواند و می بیند در قصیده ای به این شیوایی بیت ناهمخوانی  وجود دارد و اگر شعر یکدست تر بود ، بهتر بود.

خواننده در شعر حافظ چنین چیزی را نمی تواند پیدا کند ، روانی و صیقل زدگی  الفاظ ،  ترکیبات بسیار جذاب و لحن شیرین زبان یکی از خصوصیت اصلی شعر حافظ است . بیان او بسیار شبیه به خواجوست . گاه انسان وقتی شعر خواجوی کرمانی را می خواند می بیند که خیلی شبیه به شعر حافظ است وقابل اشتباه با او،اما قرینه بیان حافظ درهیچ دیوان دیگری از دواوین شعر فارسی تا آنجا که بنده دیده ام مشاهده نمی شود.

بعضی حافظ را متهم به تکرار کرده اند ،  باید گفت : تکرار حافظ ، تکرار مضمون نیست . تکرار ایده ها ومفاهیم است ، او یک مفهوم را به زبانهای گوناگون تکرار می کند ،  نمی شود این را تکرار مضمون نامید .

موسیقی الفاظ حافظ وگوشنوازی کلمات آن نیز یکی دیگر از خصوصیات بر جسته شعر اوست ،  شعر او هنگامی که به طرز معمولی خوانده می شود گوشنواز است . چیزی که درشعر فارسی نظیرش انصافا کم است . بعضی از عزلیات دیگر هم البته همین گونه است ،  از معاصران او خواجو نیز همین طور است . بسیاری از غزلیات سعدی هم بر همین سیاق است و بعضی از مثنویات نیز چنین اند ، اما درحافظ این یک صبغه کلی است وکثرات ظرافت ها و ریزه کاری های لفظی از قبیل جناس ها و مراعات نظیرها و ایهام و تضادها و تناسب ها الی ماشاء الله ، شاید کمتر بتوان غزلی یافت که درآن چند مورد از این ظرافت ها و ریزه کاری ها و ترسیم ها و منابع لفظی وجود نداشته باشد :

جگر چون نافه ام خون گشت وکم زینم نمی یابد
جزای آنکه با زلفت سخن از چین خطا گفتم

کد خبر 414697

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha