پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۲ آذر ۱۳۸۵، ۱۱:۲۵

/ امام رضا (ع) در نگاه شاعران /

شبی در حرم قدس

شبی در حرم قدس

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب : شاعران و نویسندگان بسیاری در وصف بزرگوارى حضرت امام رضا (ع) قلم زده اند و با شعر و کلام ، خود را به بیشمار زائران حریم حرم رضوی پیوند زده اند .

به گزارش خبرنگار مهر ، نقل است که" ابونواس " شاعرى بود که در سرودن بسیار توانایى داشت ، به او گفتند : شگفتا که درباره شخصیت والاى امام رضا (ع) سکوت کرده اى ، درحالى که تو ایشان را خوب مى شناسى و با اخلاق و رفتار و بزرگوارى حضرت آشنایى کامل دارى .

ابونواس در پاسخ گفت : به خدا سوگند تنها بزرگى او مانع از انجام این کار شده است ، چگونه کسى چون من درباره شخصیت برجسته اى همچون امام رضا(ع) شعر بسراید؟ آنگاه شعرى گفت که چکیده معنى آن چنین است : از من نخواهید که او را بستایم ، من را توان آن نیست تا انسانى را مدح کنم که جبرئیل خدمتگزار آستان پدر اوست .

" شبى در حرم قدس " از سروده های محمد حسن رهى معیری است که به آستان مقدس امام رضا (ع) تقدیم شده است .


دیـده فرو بسته ام ازخاکیان  
تا نـگرم جلـوه افـلاکیـان 
شاید از ایـن پرده ندایى دهند 
یـک نفسم راه به جایى دهند 
اى که بر این پرده خاطرفریب  
دوخته اى دیده حسرت نصیب 
آب بزن چشـم هوسنـاک را  
بـا نظـر پاک ببین پـاک را 
آن که دراین پرده گذریافته است
چون سحر ازفیض نظریافته است 

خوى سحر گیر و نظرپاک باش
رازگـشاینـده افـلاک بـاش 

خـانه تـن جـایگه زیست نیست
در خور جان فلکى نیست، نیست 
آن که تـو دارى سرِ سوداى او
برتر از این پـایه بـوَد جاى او 
چشمه مسکین نه گهرپرور است 
گوهر نایاب به دریـا در است 
ما که بـدان دریـا پیوسته ایم 
چشم ز هر چشمه فرو بسته ایم 
پهنه دریا چو نظرگـاه ماست 
چشمه ناچیز نه دلخـواه ماست 


پرتو این کـوکب رخـشان نگر  
کوکبه شـاه خراسـان نـگـر 
آینه غـیـب نـمـا را ببـیـن
ترک خودى گوى و خدا را ببین 
هرکه بر او نور رضا تافته است  
دردل خود گنج رضا یافته است 
سایه شه مایه خرسـندى است 
ملک رضا ملک رضامندى است 
کعبه کجا ؟ طَوف حریمش کجا ؟  
نافه کجا ؟ بـوى نسیمش کجا ؟ 
خاک ز فـیض قدمش زر شده
وز نـفسش نافه معطر شـده 
مـن کی ام؟ از خیل غلامان او 
دست طلب سوده به دامان او 
ذره سرگشته خورشید عشق 
مرده ، ولى زنده جاوید عشق 
شـاه خراسان را دربان منم 
خـاک در شاه خراسان منم 


چـون فلک آیین کهـن ساز کرد  
شیـوه نـامردمى آغـاز کـرد 
چاره گر، از چاره گرى بازماند
 طـایـر اندیشه ز پـرواز ماند 
با تن رنجـور و دل نـاصبور 
چاره از او خواستم از راه دور 
نـیم شب، از طالع خنـدانِ من  
صبـح برآمد ز گریبـان مـن 
رحمت شه درد مرا چاره کرد  
زنده ام از لطف دگربـاره کرد 
بـاده باقـى بـه سبـو یـافتم 
و ایـن همه از دولت او یافتم

کد خبر 415516

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha