۱۰ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۱

کارگاه منطق طریق اولی در قرآن برگزار شد

 کارگاه منطق طریق اولی در قرآن برگزار شد

کارگاه منطق طریق اولی در قرآن با تدریس محمود زراعت پیشه در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کارگاه منطق طریق اولی در قرآن با تدریس محمود زراعت پیشه استاد دانشگاه بیرجند در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد. در ادامه گزارشی از این کارگاه را با هم می خوانیم:

  • معانی غیر اصطلاحی منطق در مراجعه به قرآن

به معنای زبان و اسلوب های نحوی:

نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ... بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ

مانند مقاله «منطق صوری فهم معنای واژه های قرآن» از محمد تقی فعالی

مقصود نویسنده از منطق صوری فهم معنای واژه های قرآن به بیان خودشان در نتیجه:

ریشه شناسی واژه، انتخاب واژه، جایگاه واژه، توصیف بافتی، توصیف بافتی، توصیف جانشینی، توصیف به تضاد، توصیف سلبی، ساختار موازنه ای، توصیف علّی و تصنیف

  • به معنای روش تفسیر (فهم یک آیه):

هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهات

مانند مقاله «منطق تفسیر قرآن به قرآن و رابطه آن با روایات ضرب قرآن» از سید محمد باقر حجتی و کیوان احسانی

  • به معنای پیرنگ:

ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ

مانند کتاب تحلیل ساختار روایت در قرآن: بررسی منطق توالی پیرفت ها از علی معموری

مقصود نویسنده از منطق توالی پیرفت ها:

جستجوی پیرنگ های روایت های قرآنی (انسجام در روایت)، مانند ترتیب زمانی یا ترتیب علّی

  • به معنای روش تعامل:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَی الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنثَیٰ بِالْأُنثَیٰ

مانند مقاله «منطق قرآن در برخورد با یهود و نصارا» از آمنه ساعدی

یا مقاله «منطق قرآن در برخورد با تندروها» از سید احمد زرهانی

  • معانی اصطلاحی منطق در مراجعه به قرآن
  • به معنای قواعد حاکم بر مباحثه (دیالکتیک):

ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ

  • به معنای منطق مادی:

أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَق

مانند مقاله «منطق وجدانی قرآن» از عباس کریمی فسایی

  • به معنای منطق صوری:
  • منطق متعارف

لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا

مانند مقاله «منطق در قرآن» عسکری سلیمانی امیری

  • منطق فازی

وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا عَسَی اللَّـهُ أَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

مانند مقاله «روش شناسی کاربرد منطق فازی در بینش اسلامی» از علی وحیدیان کامیاد

  • منطق طریق اولی
  • مفهوم یا منطوق؟

منظور از منطق طریق اولایی در قرآن، صورت استدلال هایی است که در قرآن آمده است و نه آن صورت استدلالی که از یک آیه به ذهن ما خطور می نماید.

فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ

اف گفتن (Q) آنقدر بد (R) است که منع (S) شود.

اخم نمودن (P) بیشتر از اف گفتن (Q)، بد (R) است.

پس، اخم نمودن (P) به طریق اولی، آنقدر بد (R) خواهد بود که منع (S) شود.

توجهات:

  • استدلال فوق اگرچه مبتنی بر آیه ای از قرآن است، اما استدلالی است از سوی ما (مفهوم) و نه در نصّ قرآن (منطوق).
  • مخالفت با قیاس یا تمثیل فقهی تنها با استدلال های مفهوم معنا دار است و نه با استدلال های منطوق.
  • استدلال طریق اولای مورد اشاره سیون در قرآن

آیات 78 و 79 سوره یاسین (36)

وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسیِ‏َ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِ الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یحُیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکلُ‏ِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ

بیان سیون:

«اگر خدا آنقدر قدرتمند است که خلق ابتدایی انسان را انجام دهد، مطمئناً آنقدر قدرتمند خواهد بود که او را مجدداً خلق نماید»

صورت بندی بر اساس نظر سیون:

خداوند (S) آنقدر قدرتمند  (R) است که خلق ابتدایی (P) را انجام دهد،

و قدرت (R) بیشتری نیاز است برای خلق ابتدایی (P) تا خلق مجدد (Q

پس، به طریق اولی، خداوند (S)، آنقدر نیز قدرتمند (R) خواهد بود که خلق مجدد (Q) را انجام دهد.

توجهات:

  • قالب استدلال فوق محمولی اثباتی است.
  • اگر بخشی از استدلال در آیه تصریح نشده باشد، مادام که مدّ نظر گوینده باشد، خللی به استدلال وارد نمی کند.
  • به نظر می رسد بهتر است R را با تکیه بر انتهای آیه یعنی «وَ هُوَ بِکلُ‏ِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ»، «علم» بگیریم.
  • این استدلال در آیات 37 تا 40 سوره قیامت (75) با حد وسط ««قدرت»، آنگونه که سیون می خواهد، آمده است: أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِّن مَّنیِ‏ٍّ یُمْنیَ‏ * ثمُ‏َّ کاَنَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّی‏ * فجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَینِ‏ِ الذَّکَرَ وَ الْأُنثیَ * أَ لَیْسَ ذَلِکَ بِقَادِرٍ عَلیَ أَن یُحْیِیَ المَوْتیَ. بخش های نخستین این آیات، تبیین و تشریح کبرای استدلال است.
  • استدلال دیگر در موضوع معاد

سیون ممکن است  R را با توجه به دو آیه پس از آیاتی که بدان اشاره نموده بود، یعنی آیه زیر، «قدرت» گرفته باشد، اما باید توجه داشت که آیه زیر حاوی استدلال متفاوتی است.

أ و لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلیَ أَن یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلیَ‏ وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیم (یاسین: 81)

 خداوند (S) آنقدر قادر و عالم (R) است که خالق آسمان ها و زمین (P) باشد،

و قدرت و علم (R) بیشتری نیاز است برای خلق آسمان ها و زمین (P) تا خلق انسان (Q

پس، به طریق اولی، خداوند (S)، آنقدر نیز قادر و عالم (R) خواهد بود که خالق انسان (Q) باشد.

توجهات:

  • در اینجا خلق آسمان ها و زمین (P) با خلق انسان (Q) مقایسه شده است و نه خلق ابتدایی و خلق مجدد.
  • در این استدلال، P (خلق آسمان ها و زمین) و R (قدرت و علم) حدودی مرکب اند.
  • کبرای این استدلال را می توان بر آیه 57 سوره غافر نیز مبتنی نمود: «لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون». البته باید توجه داشت که در اینصورت نیز باید «أکبر» (R) را با همان «قدرت و علم» تبیین نمود.
  • باید توجه داشت که در خلق یک چیز، علم و قدرت، هر دو، لازم و ملزوم یکدیگرند و احتمالاً به همین جهت نیز بوده است که این استدلال و استدلال پیشیندر قرآن در جایی با حد وسط «علم» و در جای دیگر با حد وسط «قدرت» آمده است.
  • استدلال مورد اشاره سیون در قالب مرجوحیتی

وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ (روم (30): 27)

خداوند (S) آنقدر قدرتمند  (R) است که خالق ابتدایی (P) باشد،

و قدرت (R) کمتری نیاز است برای إعاده (Q) تا خلق ابتدایی (Q

پس، به طریق اولی، خداوند (S)، آنقدر نیز قدرتمند (R) خواهد بود که اعاده کننده (Q) باشد.

توجهات تفسیری در قالب بندی این آیه:

  • تفسیر المیزان: در جمله (و هو اهون علیه )، ضمیر اولی به اعاده برمی گردد، که از کلمه (یعید) استفاده می شود، و ضمیر دومی - به طوری که از سیاق به ذهن تبادر می کند - به خدای تعالی بر می گردد.
  • تفسیر المیزان: بعضی ... اشکال کرده اند که: (اگر اعاده ... برای خدا آسانتر باشد، لازمه اش این است که ایجاد آنها بدون الگو در آغاز خلقت دشوارتر باشد، چون هر آسانتری یک دشوارتر دارد، و این با قدرت مطلقه و نامحدود خدا نمی سازد، چون قدرت نامتناهی وضعش نسبت به موارد مختلف نمی شود، و تعلقش بر دشوار و آسان یکسان است ...). در جواب از این اشکال وجوهی ذکر کرده اند.

تذکرات:

  • استدلال فوق یک استدلال مرجوحیتی است، چون در آن، به جای «R بیشتری نیاز است برای P بودن تا Q بودن» گفته شده است «R کمتری نیاز است برای Q بودن تا P بودن».
  • همان گونه که گفته شد، یک استدلال مرجوحیتی، جز در کبرا، هیچ تفاوتی با نوع ارجحیتی آن در مقدمات دیگر ندارد.
  • این استدلالدر آیه 19 سوره عنکبوت نیز به این صورت دیده می شود: «أَوَلَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّـهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَی اللَّـهِ یَسِیرٌ ».
  • استدلال مورد اشاره سیون در آیات 48 تا 51 سوره إسراء و آیات دیگر

آیات 48 تا 51 سوره إسراء (17)

اُنظُرْ کَیْفَ ضَرَبُواْ لَکَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّواْ فَلَا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلا * وَ قَالُواْ أَ ءِذَا کُنَّا عِظَامًا وَ رُفَاتًا أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا * قُلْ کُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِیدًا * أَوْ خَلْقًا مِّمَّا یَکْبُرُ فیِ صُدُورِکمُ‏ْ فَسَیَقُولُونَ مَن یُعِیدُنَا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ.

استدلال مزبور را اکنون پس از این تصریحات می توان در آیات دیگری که تنها اشاره ای به حاصل استدلال و در آن ها حدود و مقدمات بیشتری محذوف است نیز یافت. آیاتی چون:

وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی‏ کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ (انعام (6): 94)

إِنَّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ (یونس (10): 4)

قُلِ اللَّـهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ (یونس (10): 34)

وَ عُرِضُوا عَلی‏ رَبِّکَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونا کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِداً (کهف (18): 48)

کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِیدُهُ (أنبیاء (21): 104)

أَمَّن یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ (نمل (27): 64)

اللَّـهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (روم (30): 11)

وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (فصلت (41): 21)

توجه: تکرار فراوان این استدلال در قرآن اهمیت این بحث را می رساند.

  • استدلال دیگر در موضوع معاد

آیات 3 و 4 سوره قیامت

أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ  * بَلَیٰ قَادِرِینَ عَلَیٰ أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ

تفسیر نمونه

ایـن تـعـبـیـر  (بنان) مـی تواند اشاره لطیفی به خطوط سر انگشت انسانها باشد که می گویند کمتر انسانی در روی زمین پیدا می شود که خطوط سر انگشت او با دیـگـری یکسان باشد

صورت بندی استدلال فوق

خداوند (S) آنقدر قدرتمند  (R) است که باز آفریننده بنان (P) باشد،

و قدرت (R) بیشتری نیاز است برای بازآفرینی بنان (P) تا بازآفرینی استخوان ها (Q

پس، به طریق اولی، خداوند (S)، آنقدر نیز قدرتمند (R) خواهد بود که  باز آفریننده استخوان ها (Q) باشد.

  • طالوت و پادشاهی

آیات 247 سوره بقره

وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ

  • نفی الوهیت حضرت عیسی (ع)

آیات 59 سوره آل عمران

إِنَّ مَثَلَ عیسی‏ عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُون

  • مسجد قبا و مسجد منافقان

آیه 108 سوره توبه

لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی‏ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرین

مسجدی را منافقان به اهداف خاصی بنا کرده بودند و زیرکانه از پیامبر در خواست نموده بودند که در آن نماز بخواند تا به این وسیله اعتباری برای خویش و مسجد خویش کسب نمایند و آیه فوق با بیان دلیل پیامبر  را از خواندن نماز در این مسجد باز می دارد.

صورت بندی استدلال

مسجد ساخته شده توسط منافقان آنقدر بنیانش مبتنی بر تقوا است که شایسته اقامه نماز باشد.

بنیان مسجد قبا بیش از مسجد منافقان مبتنی بر تقوا است (زیرا از روز نخست چنین بوده است).

هر چه بنیان و اساس یک مسجد بیشتر بر تقوا گذارده شده باشد، آن مسجد بیشتر شایسته اقامه نماز است.

مسجد قبا آنقدر بنیانش مبتنی بر تقوا است که بیشتر شایسته اقامه نماز است.

توجه:

  • دامنه مقادیر R در این مثال، مثبت و صفر است و لذا معنای استدلال چنین خواهد شد که «اگر مسجد منافقان [با اینکه مبتنی بر تقوا نیست] آنقدر مبتنی بر تقوا تلقی می شود که شایسته اقامه نماز باشد، مسجد قبا [که از روز اول مبتنی بر تقوا بوده است] به طریق اولی بیشتر شایسته اقامه نماز است»
  • باید توجه داشت که اگر بهره مسجد منافقان از «ابتناء بر تقوا» صفر باشد، با توجه به رابطه علّی R و S، بهره آن از «شایستگی اقامه نماز» نیز صفر خواهد بود.
  • شبهه عدم تکرار حد وسط

آیه 35 سوره یونس

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ یَهْدی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ

این آیه که بی شک حاوی استدلالی طریق اولایی است، مباحث تفسیری فراوانی را با تمرکز بر واژه «یَهِدِّی» به خود اختصاص داده است.

اغلب مفسران در پاسخ به این پرسش، این واژه را معادل «یهتدی» می دانند، اگرچه تعداد محدودی نیز آن را معادل «یَهْدی» دانسته اند.

وجود تشدید بر سر دال، در بیشتر قرائات، باعث شده است که بیشتر مفسران واژه «یَهِدِّی» را معادل «یهتدی» بدانند.

اینجاست که سر و کله شبهه عدم تکرار حد وسط پیدا شده است.

را حل سید حیدر آملی در تفسیر المحیط الاعظم و بحر الخضم:

و قد قوبل فی الآیة بین الهادی إلی الحقّ و بین غیر المهتدی إلّا بغیره، أعنی المهتدی بغیره، و هذه المقابلة تقتضی أن یکون الهادی إلی الحقّ مهتدیا بنفسه، انّ المهتدی بغیره لا یکون هادیا إلی الحقّ البتة» (ج‏3، ص: 525).

سید حیدر آملی پس از آن که نشان می دهد که دو طرف مقایسه یا مقابله به ترتیب «هادی» و «مهتدی بالغیر» است، با این بیان که «هذه المقابلة تقتضی أن یکون الهادی إلی الحقّ مهتدیا بنفسه» سعی دارد تا «مهتدی بالذات» را جانشین «هادی» نماید. او در واقع قصد دارد تا «مهتدی» را به عنوان وجه مقایسه واحد معرفی نماید و سپس بر این اساس که یک طرف، یعنی خدا، در آن بالذات است و طرف دیگر، یعنی شرکاء، در آن بالغیرند، این گزاره را به عنوان نتیجه استدلال توجیه نماید که «خدا بیش از شرکاء شایسته تبعیت است».

  • راه حل علامه طباطبایی در خصوص شبهه عدم تکرار حد وسط در آیه 35 سوره یونس

و الکلام قد قوبل فیه قوله: «یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ» بقوله: «أَمَّنْ لا یَهِدِّی» مع أن الهدایة إلی الحق یقابلها عدم الهدایة إلی الحق، و عدم الاهتداء إلی الحق یقابله الاهتداء إلی الحق فلازم هذه المقابلة الملازمة بین الاهتداء بالغیر و عدم الهدایة إلی الحق، و کذا الملازمة بین الهدایة إلی الحق و الاهتداء بالذات فالذی یهدی إلی الحق یجب أن یکون مهتدیا بنفسه لا بهدایة غیره و الذی یهتدی بغیره لیس یهدی إلی الحق أبدا (ج ‏10: 58)

علامه در این سخن خویش که احتمالاً متأثر از سخن سید حیدر آملی است، با صراحت و تفصیل بیشتری به لزوم تکرار حد وسط اشاره نموده است. ایشان با بیان این که «مقابل هدایت، عدم هدایت و مقابل اهتداء، عدم اهتداء است»، و اذعان واپسین به این که «باید ملازمه ای میان هدایت و اهتداء برقرار باشد»، سعی دارد مخاطب را از شبهه عدم تکرار حد وسط دور نگاه دارد. ملازمه مورد اشاره علامه از یک سو میان «اهتداء بالغیر» و «عدم هدایت» و از سوی دیگر میان «هدایت» و «اهتداء بالذات» برقرار شده است. حالت دوم دقیقاً همان چیزی است که در سخن سید حیدر آملی به وضوح دیده می شود. حالت نخست نیز احتمالاً بسط این عبارت سید حیدر آملی است که «انّ المهتدی بغیره لا یکون هادیا إلی الحقّ البتة».

به هر حال با توجه به ملازمه دو سویه ای که علامه برقرار نموده است، شبهه عدم تکرار حد وسط در این بخش آیه که «أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی» را می توان به دو صورت پاسخ گفت: (1) به جای «لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی» که اهتداء بالغیر را می رساند، عدم هدایت، یعنی «لایَهْدی» را قرار دهیم، یا (2) به جای هدایت که از «یَهْدی» بر می آید، اهتداء بالذات، یعنی «یهتدی بنفسه» را قرار دهیم. در حالت نخست با این استفهام انکاری مواجه خواهیم بود که «آیا کسی که هادی است شایسته تبعیت است، یا کسی که هادی نیست؟» و در حالت دوم این پرسش را خواهیم داشت که «آیا کسی که مهتدی بنفسه است شایسته تبعیت است یا کسی که مهتدی بغیره است؟». آنچه اهمیت دارد این است که در هر دوی این حالات اصل تکرار حد وسط پاس داشته می شود.

  • مقادیر متفاوت در دامنه R یا عدم تکرار حد وسط؟

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ یَهْدی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ

  • در این آیه با عدم تکرار حد وسط مواجه نیستیم، بلکه با مقادیر متفاوت در دامنه R سر و کار داریم.
  • در این استدلال مقادیر R که «هدایت گری» باشد، مثبت و صفر در نظر گرفته شده است، در صورتی که مقصود از مقدار مثبت، صفر و منفی در دامنه R، به ترتیب، «هدایت گر بودن»، «هدایت گر نبودن» و «گمراه کننده بودن» باشد.
  • برای درک بهتر معنای استدلال طریق اولی در دامنه ای از R با مقادیر مثبت و صفر به مثالی که قبلا در خصوص حسن، علی و خوش اخلاقی داشتیم توجه نمایید: «اگر حسن [با اینکه خوش اخلاق نیست] آنقدر خوش اخلاق تلقی می شود که همسر خوبی باشد، علی [که خوش اخلاق است] به طریق اولی».
  • در تطبیق با مثال فوق معنای استدلال نهفته در این آیه به این صورت است: «اگر شریکان خدا [با اینکه هادی نیستند] آنقدر هادی تلقی شده اند که شایسته تبعیت باشند، خدا [که هادی است] به طریق اولی
  • و اما اگر مقصود از مقدار مثبت، صفر و منفی در دامنه R را، به ترتیب، «هادی بودن»، «هادی نبودن» و «مهتدی بودن» بدانیم، آنگاه معنای استدلال فوق، معنای استدلال طریق اولی با مقادیر مثبت و منفی در دامنه R خواهد شد.
  • بر این اساس با این معنا مواجهیم که «اگر شریکان خدا [با اینکه مهتدی اند] آنقدر هادی به حساب آمده اندکه شایسته تبعیت باشند، خدا [که نه تنها مهتدی نیست، بلکه هادی است (در نقطه مقابل قرار دارد)] به طریق اولی»
  • در صورت اخیر اوج مقابله در دامنه R، میان P (خدا) و Q (شرکای او) برقرار شده است تا نهایت فاصله ایشان نشان داده شود.
  • تکرار دوباره خلط مقادیر متفاوت دامنه R با عدم تکرار حد وسط در آیه 35 سوره یونس در باب نتیجه استدلال

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ یَهْدی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ

نتیجه استدلال فوق این است که «خداوند شایستگی بیشتری در تبعیت دارد»

این نتیجه با توجه به عبارت «أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ» بدست می آید.

اینجاست که بار دیگر شبهاتی مطرح شده است: «مگر شرکاء خدا نیز بهره ای از شایستگی در تبعیت دارند، تا بگوییم خدا در این زمینه شایسته تر است؟» و برخی مفسران در پاسخ «أحق» در آیه را به معنای «حقیق» گرفتند مانند ابوحیان محمد بن یوسف اندلسی در البحر المحیط فی التفسیر (نک. ج 6: 56).

پاسخ علامه طباطبایی: (اگر مقایسه می کنیم، به این معنا نیست که طرفین مقایسه هر دو بهره مند از وجه مقایسه اند.)

  • علامه ابتدا به این امر اشاره می نمایند که افعل تفضیل دالّ بر مطلق رجحان است و تعین و انحصاری را در بر نخواهد داشت و در نتیجه استفاده از چنین قالبی، تعین و انحصار شایستگی تبعیت در خدا را نمی رساند و می تواند موهم این امر باشد که شرکاء خدا نیز شایسته تبعیت دانسته شده اند.
  • علامه طباطبایی در دفع این توهم سخن از اقتضای مقام ترجیح گفته اند.
  • «اقتضای مقام ترجیح» را سید محمد باقر موسوی همدانی در ترجمه خویش بر المیزان چنین شرح داده است: «جواب این سؤال این است که این تعبیر مقتضای مقام ترجیح است. وقتی از خصم می‏پرسیم: راستی ترجیح بر دروغ دارد. یا دروغ ترجیح بر راستی؟ ناگزیر پاسخ این سؤال این است که راستی بهتر است، و این معنایش آن نیست که دروغ هم خوب است، ولی راستی خوبتر است» (ج 10: 81).
  • آنچه در اینجا توضیح داده شده است، در واقع، همان سخنی است که در باب توسعه R به صفر یا حتی not-R گفتیم. مقصودم نوع خاصی از شمول است که در آن «دروغ» که مصداق «بد» است، در کنار «راستی» که مصداق «خوب» است، قرار گرفته تا بتوان حکم به «بهتر» بودن یکی داد. در این حالت گویی هر دو مصداق «خوب» اند، اما یکی بهره بیشتری از «خوب» و به همین جهت «بهتر» خوانده می شود.
  • آیه 81 سوره زخرف

قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدینَ

اگر خدا فرزند داشت، من نخستین عابدم

برخی مفسران این آیه را از مشکلات آیات خوانده اند.

قالب های صوری پیشنهادی

استثنایی رفع تالی: «اگر خدا فرزند داشته باشد، من اولین عابدم؛ من اولین عابد نیستم؛ پس خدا فرزند ندارد»

اشکال: با برداشتی کیفی از «اول» در «اولین عابد»، مقدمه دوم غلط از آب در می آید و با برداشتی کمّی از آن، محال.

تعلیق به محال: [وجه چهارم] معنایش این است: همانطور که من اولین پرستنده خدا نیستم، همچنین خدا فرزند ندارد، یعنی اگر جایز بود که شما چنین ادعای محالی بکنید، برای من هم جایز بود چنان ادعای محالی بکنم (طباطبایی، 1374، ج ‏18: 190).

اشکال: دیگر این عبارت یک استدلال نیست و صرفاً تأکیدی است بر این که حرف شما را قبول ندارم

استثنائی با قضیه دو شرطی: اگر و تنها اگر خدا فرزندی داشته باشد، پیامبر عبادت کننده آن فرزند خواهد بود؛ خداوند فرزندی ندارد؛ پس پیامبر عبادت کننده آن فرزند نیست (بر اساس سخن سبزواری نجفی، 1419ق: 500)

اشکال: واژه «اول» در آیه اساساً از قلم افتاده است.

مقدم مستتر: «خداوند فرزندی ندارد. [اگر فرزندی می‌داشت]، پس من نخستین عابدانم»

اشکال: همان درگیری ها با واژه «اول»

تالی منفی: «اگر خدا فرزندی داشته باشد، من نخستین منکران هستم» یا «خداوند فرزندی ندارد، [اگر فرزندی می‌داشت]، من نخستین منکران می‌بودم»

اشکال: همان درگیری ها با واژه «اول»

  • آیه 81 سوره زخرف در قالب طریق اولی

قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدینَ

اگر خدا فرزند داشت، من نخستین عابدم

تفسیر نمونه

به آنها که دم از وجود فرزندی برای خدا می‏زنند بگو اگر برای خداوند رحمان فرزندی باشد من نخستین کسی بودم که به او احترام می‏گذاردم و از وی اطاعت می‏کردم ... زیرا از همه شما ایمان و اعتقادم به خدا بیشتر و معرفت و آگاهیم فزونتر است (مکارم شیرازی، 1374، ج 21: 127).

قالب صوری استدلال با توجه به بیان فوق

پیامبر (P) [با تمام ایمان، اعتقاد و آگاهی‌ای که نسبت به خدا دارد،] آنقدر مؤمن، معتقد یا عارف به وجود فرزند برای خدا (R) نیست، تا به او احترام بگذارد و از او اطاعت نماید (S).

[اگر فرزندی برای خدا در کار باشد،] پیامبر (P) بیشتر از سایرین (Q) مؤمن، معتقد یا عارف به وجود او (R) است.

پس سایرین (Q) نیز [علی رغم ادعایشان] آنقدر مؤمن و معتقد و عارف به فرزند خدا (R) نیستند که به او احترام بگذارند و از او اطاعت نمایند (S).

نکات:

  • در تفسیر فوق مشکلات ناشی از مداقه در واژه «اول» وجود ندارد.
  • این استدلال با این تفسیر، موضوعی ارجحیتی سلبی خواهد بود.
  • مقصود از بخش نتیجه، یعنی عبارت «سایرین نیز [علی رغم ادعایشان] آنقدر مؤمن، معتقد و عارف به فرزند خدا نیستند که به او احترام بگذارند و از او اطاعت نمایند»، این است که ایمان، اعتقاد و معرفت لازم و قانع کننده ای، در پشت این احترام گذاردن و اطاعت از سوی سایرین، وجود ندارد.
  • صرف مقایسه یا استدلال طریق اولی؟

گفتگوی دختر و پدرش را به یاد بیاورید

دختر: قربون بابام برم که از همه باباهای عالم دست و دل بازتره.

پدر: منظور؟

  • گفتیم که اگر دختر منظوری نداشته باشد، آنگاه مقایسه صرف اتفاق افتاده است، اما اگر منظوری در کار باشد، آنگاه با یک استدلال طریق اولی مواجهیم.
  • در صرف مقایسه تنها سه حدّ وجود دارد: طرفین مقایسه و وجه مقایسه. اما اگر منظوری در کار باشد، آنگاه چهار حدّ داریم.

آیا قرآن در مقایسه هایی که صورت داده است، منظوری را پی گرفته است یا نه؟

بررسی یک نمونه

هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُون

  • آیه فوق در نظر بدوی دارای سه حدّ بیشتر نیست: «الذین یعلمون» و «الذین لا یعلمون» و «علم».
  • علامه طباطبایی در المیزان در مواضع مختلفی از این آیه بحث کرده است. بحث ایشان از آیه مزبور در مواضع مختلف احتمالاً به این دلیل است که این آیه در مواضع مختلفی از قرآن آمده است.
  • جایی ذیل این آیه می گوید: همان گونه که خواص نسبت به عوام در درجات معرفت مساوی نیستند، در تکالیفی که به عهده دارند، نیز مساوی نخواهند بود (1417ق، ج 1: 214). می بینیم که پای حدّ چهارم «تکلیف» به میان کشیده شده است.
  • ایشان در جای دیگر با این بیان ذیل آیه که «بر جاهل است که به عالم احترام بگذارد (1417ق، ج 4: 374)». پای «احترام» را به عنوان حدّ چهارم به میان کشیده است.
  • مقایسه های قرآن با جستجوی «کمن»، «یستوی»، «أهدی»

مقایسه های قرآن هیچیک، صرف مقایسه نیستند و هدفی را دنبال می کنند

برخی آیات حاوی مقایسه:

  • أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیر (آل عمران (3): 162)
  • لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِم (نساء (4): 95)
  • قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (مائده (5): 100)
  • قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی‏ وَ الْبَصیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ (انعام (6): 50)
  • أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی‏ بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (انعام (6): 122)
  • قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی‏ وَ الْبَصیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (رعد (13): 16)
  • أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمی‏ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (رعد (13): 19)
  • أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ أَ فَلا تَذَکَّرُون (نحل (16): 17)
  • وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَیْنِ أَحَدُهُما أَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلی‏ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلی‏ مَوْلاهُ أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلی‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ (نحل (16): 76)
  • قُلْ فَأْتُوا بِکِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدی‏ مِنْهُما أَتَّبِعْهُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین (قصص (28): 49)
  • أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقیهِ کَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ هُوَ یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ الْمُحْضَرینَ (قصص (28): 61)
  • ادامه مقایسه های قرآن با جستجوی «کمن»، «یستوی»، «أهدی»
  • أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ (سجده (32): 18)
  • وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (فاطر (35): 12)
  • وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی‏ وَ الْبَصیرُ (فاطر (35): 19)
  • وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ (فاطر (35): 22)
  • أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (زمر (39): 9)
  • وَ اللَّهُ یَقْضی‏ بِالْحَقِّ وَ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْ‏ءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیر (غافر (40): 20)
  • وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی‏ وَ الْبَصیرُ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لاَ الْمُسی‏ءُ قَلیلاً ما تَتَذَکَّرُونَ (غافر (40): 58)
  • أَ فَمَنْ کانَ عَلی‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ (محمد (47): 14)
  • مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی‏ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی وَ لَهُمْ فیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ (محمد (47): 15)
  • وَ ما لَکُمْ أَلاَّ تُنْفِقُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ میراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنی‏ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ (حدید (57): 10)
  • لا یَسْتَوی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ (حشر (59): 20)
  • أَ فَمَنْ یَمْشی‏ مُکِبًّا عَلی‏ وَجْهِهِ أَهْدی‏ أَمَّنْ یَمْشی‏ سَوِیًّا عَلی‏ صِراطٍ مُسْتَقیم (ملک (67): 22)

کد خبر 4159107

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha