پیام‌نما

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا * * * * قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان [در دل ها] محبتی قرار خواهد داد. * * مؤمنى را كه هست نيكوكار / بهر او مهر مى‌دهد دادار

۱۲ آذر ۱۳۸۲، ۱۴:۴۷

نشست عوامل فيلم " شب هاي روشن" در خبرگزاري "مهر" (6)

فرزاد مؤتمن:اقتباس ما پنجمين اقتباس از "شبهاي روشن" داستايوفسكي است

فرزاد مؤتمن:اقتباس ما پنجمين اقتباس از "شبهاي روشن" داستايوفسكي است

داستايوفسكي وقتي "شبهاي روشن" را نوشت خيلي جوان بود و 26 سال بيشتر نداشت. اين رمان جزء آثار مهم او نيست و مربوط به دوره اول آثارش است، زماني كه هنوز داستايوفسكي، داستايوفسكي نشده بود.

فرزاد مؤتمن، كارگردان فيلم "شبهاي روشن"، در بخشي از نشست رسانه اي اين فيلم كه روز گذشته در محل خبرگزاري "مهر" برگزار شد، با بيان مطلب فوق، ادامه داد: داستايوفسكي در سي سالگي و چند سال پس از نوشتن "شبهاي روشن" به جرم مخالفت با حكومت تزاري دستگير مي شود و نهايتا بعد از اين كه براي او اول اعدام و بعد حبس ابد بريدند، به مدت 15 سال به سيبري تبعيدش كردند و در ميان سالگي، و پس از بازگشتش از تبعيد، "خاطرات خانه مردگان" را مي نويسد و بعد از آن داستايوفسكي شكل مي گيرد و آثار مهمش را مي نويسد مثل "آزردگان"، "جنايت و مكافات"، "برادران كارامازوف" و...
موتمن اضافه كرد: "شبهاي روشن" متعلق به دوره اي است كه داستايوفسكي جوان در روسيه، اساسا مترجم آثار بالزاك از زبان فرانسه بوده و به همين خاطر شما وقتي "شبهاي روشن" را مي خوانيد، اگر امضاي داستايوفسكي را از رويش برداريد، بيشتر احساس مي كنيد با يك متن از بالزاك روبرو هستيد، بيش از اندازه احساساتي است، بيش از اندازه سانتي مانتال است و خيلي دمده است و الان اگر بخوانيدش ديالوگها توي ذوق مي زند و اصلا باور نمي كنيد كه اين ديالوگهاي دم دستي را داستايوسكي نوشته باشد.
وي ادامه داد: اما نكته اينجاست كه چرا اتفاقا اين قصه اين همه فيلم شده است؟ اقتباس ما پنجمين اقتباس از شبهاي روشن بوده است. اولين اقتباس يك فيلم صامت روسي در اوايل دهه 1930 است كه من خيلي مشخصات آن را نمي دانم. بعد در سال 1957، "لوكينو ويسكونتي"، شبهاي روشن را ساخت، كه پوستر اين فيلم به نشانه اداي احترام به اين فيلمساز فقيد و بزرگ ايتاليايي در فيلم ما به ديوار اتاق استاد نصب شده، در سال 1969، ايوان پيريف در شوروي يك فيلم كليشه اي و كاملا وفادار به اي قصه ساخت و بعد در سال 1971، فيلم چهار شب يك خيالباف" را "روبرت برسون" بر اساس همين داستان ساخت.
وي تأكيد كرد: دليل اين كه فيلمسازاني مثل ويسكونتي و برسون سراغ اين قصه رفته اند، در اين است كه يك، اين داستان امكانات بصري خوبي دارد، دو، حجيم نيست و با كاراكترهاي محدودي جلو مي رود، درست بر خلاف "ابله" يا "آزردگان" يا "قمارباز" كه خيلي حجيم اند و خيلي قصه هاي فرعي و كاراكترهاي متعدد دارند.
مؤتمن گفت: حقيقت اين است كه در سينما داستانهاي حجيم ادبي خيلي براي اقتباس خوب جواب نمي دهند. يعني من شخصا يك برداشت سينمايي خوب از "جنگ و صلح" نديده ام.
وي ادامه داد: براي پرهيز از حجيم شدن قصه و از بين نرفتن خلوت كاراكترها، ما تمام فلاش بك هاي قصه اصلي را حذف كرديم. يعني شخصيت سوم، مردي كه دختربه او علاقه مند است و در قصه داستايوفسكي به صورت كاملا حجيم وجود دارد و در فيلم ويسكونتي هم "ژان ماره" نقشش را بازي مي كند و در فلاش بك ها حضورخيلي قوي دارد، به طور كلي در قصه ما حذف شد و تنها در يك نما در پايان فيلم ديده مي شود.
اين كارگردان افزود: واضح بود كه وقتي داريم يك قصه عاشقانه مي سازيم كه كاراكترهايش دو آدم روشنفكرند، و اساسا قصه از طريق ديالوگهاي شخصيت پردازانه پيش مي رود بايد با يك ريتم كند كار كنيم. من معتقد به چيزي به اسم ريتم كند و ريتم تند نيستم. به نظر من ريتم بايد مناسب باشد. ريتم مناسب گاهي وقتها تند است و گاهي وقتها كند و ريتم مناسب شبهاي روشن ريتم كند بود. ما اگر اين ريتم را با شتاب بيشتري مي خواستيم پيش ببريم، اين "عشق" در نمي آمد. به همين دليل هم داستايوفسكي در متن اصلي به چهار شب احتياج داشته، قصه را در دوشب نمي بندد، به چهار شب احتياج داشته تا اين دو نفر همديگر را ببينند، به هم نزديك بشوند، عاشق بشوند و از كنار هم بگذرند و قصه به فرجام برسد. اما از آنجا كه كاراكترها آدمهاي باهوشي هستند اين امكان را پيدا كرديم كه تمپ هايمان را سريع تر بگيريم، يعني ضربآهنگ دروني نماهايمان كمي سريعتر باشد. آدمهاي اين فيلم سريع صحبت مي كنند و حركات فيزيكي شان كند نيست. اين تضاد بين دو ريتم دروني و ريتم بيروني به ما كمك كرد تا "شبهاي روشن" به رغم اين كه ريتم كندي دارد و به رغم اين كه فقط دو كاراكتر دارد و به رغم اين كه اساسا يك فيلم ديالوگي است، خيلي خسته كننده نشود.

مؤتمن در بخش ديگري از صحبتهايش گفت: نكته اي كه در صفحات اول كتاب داستايوفسكي وجود دارد، معماري است. در آنجا مي گويد كه "دارند ساختمانها را خراب مي كنند و دارند نوع تازه اي از ساختمانها را مي سازند و دارند ساختمانها را خيلي بدتركيب رنگ مي كنند." ايده اين كه ما اينقدر معماري در پس زمينه فيلم داشته باشيم از اينجا آمد. درست مثل تهران امروز كه در آن ساختمانهايي كه اتفاقا نسل من به آنها خيلي تعلق خاطر دارد و در دهه هاي 20 و 30 در تهران در قالب معماري وارطان و آجر بهمني ساخته شده اند و اتفاقا خانه هاي بسيار زيبايي هم هستند، به طرز خيلي بي رحمانه اي نابود مي شوند و به جاي آنها ساختمانهاي مكعب مستطيل خيلي بي ريخت ساخته مي شود.
كارگردان "شبهاي روشن" درباره روايت در اين فيلم گفت: نوع روايت در اين فيلم مدرن است و با روايت كلاسيك خيلي متفاوت است. به عنوان مثال در فيلم "كازابلانكا"، اساسا قرار است كه تماشاچي رودست بخورد، چون نوع روايت در اين فيلم كلاسيك است. شخصيت "ريك"(همفري بوگارت) را در ابتدا بسيار منفي تصور مي كنيد، اما در انتها در صحنه فرودگاه مي بينيد كه بسيار كاراكتر مثبتي است. كاراكترهاي فيلم "شبهاي روشن از اين جنس نيستند. بسيار راستگو هستند، بازي نمي كنند و همان چيزي را مي گويند كه فكر مي كنند.
کد خبر 41643

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha