این نویسنده معاصردرگفتگو با خبرنگار مهر، با بیان این مطلب افزود : البته این روند تنها درکشورما حاکم نیست ، بلکه درتمام دنیا به همین صورت است ، هر سازمانی برای خود یک چارچوب و قالب ازپیش تعریف شده ای دارد که براساس آن قالب ها به سیاست های فرهنگی اش می پردازد و طبیعی است که هر سازمانی پارامترهای مربوط به اهداف و چارچوب های خود را دارا باشد .
فیروز زنوزی جلالی تصریح کرد : مسئله اینجاست که ما به عنوان یک نویسنده چقدر نیازمندیم و چقدر می خواهیم شبیه دیگران باشیم که البته به توانایی هایمان هم برمی گردد ، من فکرمی کنم که نیازهای مادی باعث می شود که نویسنده خود را شبیه آنها کند .
وی درخصوص تدوین سیاستی یکدست و روشن دراین زمینه ، گفت : به دلیل سلایق مختلف نمی تواند چنین باشد مثلا مدیران فرهنگی ما در سازمانهای مختلف کشور هر کدام باورها و دانش های محدود به خود و آگاهی و ناآگاهی هایی دارند که براساس آنها " ادبیات " را تعریف می کنند مثلا ممکن است اثری را به جایی بدهید که در دید آن نهاد خیلی در خور و شایسته باشد اما این اثر در نهاد دیگر یک اثر پیش پا افتاده باشد .
این نویسنده ادامه داد : گاهی می بینم که حتی سازمان و نهادی یک قالب از پیش معین شده ای را برای یک نویسنده در نظر می گیرند و راهبری می کنند و آثار درست و یا نادرست به سوی یک سری اهداف ازپیش تعیین شده و غالبا شعاری پیش می رود ، حال این خط و ربط چقدر به نفع ادبیات است و چقدر برای سلامت آن کوشیده اند بحث جداگانه ای است .
زنوزی جلالی خاطرنشان کرد : گذاشتن قانون توسط نهادی قانونگذاردر حوزه ذوق و هنر و ادب غیرممکن است چرا که خط و ربط ادبی ، یک خط و ربط سلیقه ای است و نویسندگان نسبت به ادبیات تعریف های گوناگونی دارند و ما نمی توانیم به آنها نظم و نظام بدهیم و زیر قوانین مقرراتی قرار دهیم ، چراکه با روح هنر سازگاری ندارد ، ما با مسائل فیزیکی و ریاضی که سرو کار نداریم ، با احساس افراد سر و کار داریم که این احساس هم از طرف هر کسی معنا و حدودی دارد .
نظر شما