به گزارش خبرنگار مهر، در جلسه سخنرانی که عصر دیروز در خانه حکمت و فلسفه فردید برگزار شد دکتر رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم، به بحث و بررسی درباره مدرنیته پرداخت.
دکتر داوری، استاد فلسفه دانشگاه تهران از منظری فلسفی به مدرنیته نگریست و گفت: می توان مدرنیته را چون ماکس وبر به صورت عقلانیت بوروکراتیک و یا به گونه های دیگر تعریف کرد. اما به عقیده من مدرنیته فلسفی است و با فلسفه ساخته شده است، لااقل اگر فلسفه نبود مدرنیته پدید نمی آمد.
وی در ادامه گفت: حرف اصلی من این است که جهان توسعه نیافته و جهان توسعه یافته هیچکدام فلسفه ندارند و اطلاق فلسفه پست مدرن نارواست چرا که دوران پایانی فلسفه مدرنیته ندارد.
دکتر داوری با بیان اینکه فلسفه مجال آزادی است به برخی نارسایی های ترجمه های بازاری در جوامع توسعه نیافته از فلسفه اشاره کرد و گفت: آنچه به نام فلسفه نوشته می شود بیشتر یا جهل مرکب بوده یا از قسم سیاست فلسفی است.
رئیس فرهنگستان علوم در نقد نگرش هایی که فلسفه های ذات گرا را مردود شمرده بودند، گفت: فلسفه علم ذاتها است. هر دورانی امکان هایی دارد و تاریخ مجال امکانهاست.
وی با اشاره به اینکه تاریخ فلسفه در اسلام و قرون وسطا نیازمند بحث جداگانه ای است به عصر رنسانس پرداخت و گفت: منظور از نوزایی تولد پایدیا(فرهنگ، تمدن) یونان است. در رنسانس، متفکرانی چون فرانسیس بیکن، دکارت، ماکیاوللی، بوگاچیو، تامس مور همه در مسیر افلاطونی بودند. افلاطون همه مسائل تاریخ فلسلفه را مطرح کرد اما او سؤال از تاریخ را طرح نکرد. مدرنیته با فلسفه به اوج خود رسید. مدرنیته، مدرنیته قرن نوزدهم است و فیلسوف آن هم هگل است. هگل مظهر مدرنیته است . هر آن چه در مدرنیته است در هگل یافت می شود، او فیلسوف جامع مدرنیته است و کانت در برابر او تنها راهگشا است.
دکتر داوری در ادامه به نقش نیچه پرداخت و گفت: نیچه فیلسوف مدرنیته نیست گرچه پست مدرن هم نیست. نیچه چون کسی که در زیر آوارهای فروریزش مدرنیته گیر کرده است و فریاد می زند. نیچه شاهد ویرانی بود که خودش هم از این ویرانی آسیب دید.
وی درباره پست مدرنیته و وضعیت کنونی ما گفت: 20 سال پیش من در دانشگاه شهید بهشتی گفتم که ما اکنون در دوران فترت به سر می بریم. دوران فترت دورانی است که منتظر است دوران بعدی بیاید و از دوران قبل خود گسسته شده است. پست مدرن به این معناست که مدرنیته به سر رسیده است و از این رو طرح هابرماس که می گوید طرح مدرنیته ناتمام است از نظر پست مدرن ها ناتمام است. از یک جهت ما امروز در مدرنیته ای به سر می بریم که صاحب قدرت فوق العاده و خرد نه چندان استوار و گاهی بی خرد است. این مدرنیته در برابر مدرنیته ابتدای قرن بیستم است که مدرنیته ای صاحب قدرت و اعتماد به نفس و خرد باوری نسبی بود.
دکتر داوری در پایان گفت: ما همچنان در زمانه مدرنیته به سر می بریم. قوانین مدرنیته است که بر همه جای عالم حاکم است و تکنیک مدرن است که بر همه عالم حکم می راند. سخن پست مدرن ها هم این نیست که مدرنیته رفته و چیز دیگری به جای آن بیاید. مطلب پست مدرن آن است که می توانیم در باب مدرنیته چون و چرا کنیم و مدرنیته مطلق نیست. مدرنیته پایان تاریخ و کمال بشر و بهشت زمینی نیست و رویای مدرن متحقق نشده است یا اصلا متحقق نمی شود. این جنبه نفی پست مدرن است و جنبه اثبات آن این است که چون آینده تداوم حال نیست دیگر فلسفه راهنمای بشر نیست مگر اینکه فلسفه را وسیله سیاست قرار دهیم. به عبارتی امکانات فلسفه تحقق یافته است و در یک کلام پایان مدرنیته یعنی پایان فلسفه.
نظر شما