به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه بیست و دوم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛
مقدمه
نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشیای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت میدهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و میشود و کار فقها است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ
جمع بندی مطالب مربوط به حریمها
بحث ما در حریمها به پایان رسید؛ جمعبندی ما از بحث قواعد مربوط به حریمها این است که اگر بخواهیم مقدار حریمهایی که در متون روایت آمده است را حمل بر تعبد کنیم، باید حداقلها را تعبداً قبول کرد؛ بنابراین این حریمهایی که در روایات بهطور آمده است را باید رعایت کرد اما علاوه بر آنچه در روایات نسبت به حد حریم آمده باید حد عدم اضرار را هم رعایت کرد، حال چه اضرار به صاحبمال یا اضرار صاحبمال و محل به دیگران باشد.
اما حد آن مواردی که برای آنها حد خاصی ذکر نشده است عدم اضرار است. بنابراین ما در حقیقت باید دو حد در حریم ساختمانها و ابنیه ملاحظه کنیم؛ اولاً حدی که در روایات به صورت خاص آمده و تعیین شده است و ثانیاً باید حد عدم اضرار هم رعایت شود. لذا در مواردی که حد خاص ذکر شده است، باید آن حد خاص را رعایت کرد و اگر آن حد خاص کفایت نکرد و بااینکه ما این حد را رعایت میکنیم اما بازهم ضرر مترتب میشود در این صورت باید بر آن حد افزود تا دفع ضرر صورت گیرد.
بنابراین از آن روایت قاعدۀ کلی به دست میآید که برای هر چیزی حریمی است، حال آنجا که حد این حریم مشخص شود باید همان مقدار را رعایت کرد اما آنجایی که این حد برای دفع ضرر کفایت نکرد باید علاوه بر آن حدی که در روایات آمده است را رعایت کرد. برای آن اشیایی هم که در روایات حریمی وارد نشده است باید به مقدار دفع ضرر حریم آنها رعایت شود. دلیل آنهم یکی حفظ حریم و دیگری قاعدۀ لاضرر است که به طور کلی است. پس حتی اگر این مطلب هم نبود قاعدۀ لاضرر در وجوب حریم داشتن اشیا کفایت میکرد.
روایات مربوط به ممنوعیت سدّ طریق
مطلب نهم از مباحث مربوط به قواعد مربوط به عمران شهری قواعد مربوط به راهها است؛ قواعد مربوط به راهها مفصل است. ما برای اینکه زمینۀ بحث دربارۀ قواعد راهها را بیان کنیم ابتدا بحثی دربارۀ روایات این باب نقل میکنیم؛ در گام اول روایات باب را دستهبندی کرده و بحث میکنیم و بعد از مجموعۀ این روایات آن قواعد کلی راهها را استنباط میکنیم.
دستۀ اول از روایات مربوط به راهها روایات مربوط به منع از سد طریق است؛ در شرع اسلام سد طریق و راهبندان ممنوع است، یعنی هر نوع عملی که مانع از استطراق و سلوک مردم در راه معمولی شود ممنوع و شرعاً حرام است. در این باب روایات زیادی واردشده است که برخی از آنها را میخوانیم.
روایت اولی که مورد بحث قرار میگیرد در کتاب الطهارة، ابواب الاحکام الخلوة، باب ۱۵، حدیث ۱ در جلد ۱ وسائل الشیعه، صفحه ۳۲۴ است که سند آن تام، قوی و بدون اشکال است و همۀ روایان آن جزء ثقات هستند. «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام أَیْنَ یَتَوَضَّأُ الْغُرَبَاءُ قَالَ یَتَّقِی شُطُوطَ الْأَنْهَارِ وَ الطُّرُقَ النَّافِذَةَ وَ تَحْتَ الْأَشْجَارِ الْمُثْمِرَةِ وَ مَوَاضِعَ اللَّعْنِ فَقِیلَ لَهُ وَ أَیْنَ مَوَاضِعُ اللَّعْنِ قَالَ أَبْوَابُ الدُّورِ.» مردی پرسید: غریب در چه جایی میتواند وضو بگیرد؟، -معلوم است که صرف وضو مورد بحث نیست و مقدمات آن هم ملاک است- شُطُوطَ الْأَنْهَارِ یعنی در حاشیۀ شهرها (شط یعنی حاشیه) نافذه یعنی راههایی که بنبست نیست، زیر درخت میوه و مَوَاضِعَ اللَّعْنِ (منظور جاهایی است که اگر آنها این کار را انجام دهد مشمول لعن مردم میشود.) در ادامه پرسید: مواضع لعن کجاست؟ حضرت فرمود: درب خانۀ مردم. شاهد بحث ما «وَ الطُّرُقَ النَّافِذَةَ» یعنی در راهی که مسیر مردم است نباید کاری کرد که مزاحم رفتوآمد افراد شود، زیرا این کار منع شده است. البته این روایات در اسناد دیگر هم بیان شده است.
روایت دیگر روایت چهارم همین باب است که صدوق رحمة الله روایت میکند: «وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبْدُونٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ الْأَوْدِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ الْکَرْخِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ثَلَاثٌ مَلْعُونٌ مَنْ فَعَلَهُنَّ الْمُتَغَوِّطُ فِی ظِلِّ النُّزَّالِ وَ الْمَانِعُ الْمَاءَ الْمُنْتَابَ وَ سَادُّ الطَّرِیقِ الْمَسْلُوکِ.» سه کار است که اگر کسی آنها را انجام دهد مشمول لعن خدا خواهد شد؛ کسی که درجایی که سایبان است و مردم از این سایبان برای نشستن استفاده میکنند توقف کند (مثلاً درختی سایبان دارد یا یک سایبان طبیعی است که محل استراحت مردم است.) آبی است که برای استفاده مردم روان است حال اگر کسی بیاید در کنار این آب توقف کرده و آب را آلوده کند هم مورد لعن است. «وَ سَادُّ الطَّرِیقِ الْمَسْلُوکِ» -شاهد ما این مقطع است- و سد کنندۀ راهی که راه مسکوک است.
در این روایت مسکوک و در روایت قبل نافذه آمده است؛ نافذه راهی است که فقط متعلق به یک خانه بوده و عام نیست. پس کسی که طریق مسکوک را سد کند این کار او شرعاً ممنوع است زیرا یکی از کارهایی است که مرتکب آن لعنت میشود. این روایت مربوط به مقدمات وضویی بود که منشأ سد راه مردم است.
روایات زیادی هم وجود دارد که در رابطه با نمازخواندن در محلی است که موجب سد راه مردم شود زیرا گاهی برخی هستند که در راه مردم نماز میخوانند که این کار درست نیست و روایات زیادی داریم که درجایی که معبر مردم است نمیتوان نماز خواند: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: عَشَرَةُ مَوَاضِعَ لَا یُصَلَّی فِیهَا الطِّینُ وَ الْمَاءُ وَ الْحَمَّامُ وَ الْقُبُورُ وَ مَسَانُّ الطُّرُقِ وَ قُرَی النَّمْلِ وَ مَعَاطِنُ الْإِبِلِ وَ مَجْرَی الْمَاءِ وَ السَّبَخُ وَ الثَّلْجُ.»
ده محل است که جای نمازخواندن نیست؛ جایی که گل است، جایی که آب است، در حمام، در بین مقبره، وسط راه (این شاهد ما است؛ مسنه یعنی میانه راه)، محل اجتماع مورچگان، جایی که محل نگهداری شتران است، مجرای عبور آب، دشتهایی که نمکزار است و بر روی برف. شاهد بحث «مَسَانُّ الطُّرُقِ» است یعنی نمازخواندن درجایی که معبر مردم باشد ممنوع است و این از مصادیق سد طریق است.
محل این روایت باب ۱۵، از ابواب مکان المصلی، حدیث ۶ و ۷ است. از لحاظ سندی، سند صحیح این روایت موجود است؛ چند سند وجود دارد که یکی از اسناد این است: «عن الصدوق فی الخصال عن أَبِیه سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِی» در جای دیگر هم میفرماید: «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ رَوَاه» که به اعتبار ابن ابی عمیر میتوان این روایت را هم معتبر دانست. عبدالله بن فضل نوفلی که در آنجا گفته است «عمن حدثه». در یک سند دیگری هم میفرماید: عن ابی؛ یعنی این روایت مرسله نسیت، گرچه در سند اول ارسال فهمیده میشود اما در روایت دوم تبدیل به مسند شده است و دارای عبارت معتبر است.
روایت دیگر روایتی است که مرحوم شیخ نقل میکند: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الصَّلَاةِ فِی السَّفَرِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ عَلَی الْجَادَّةِ وَ اعْتَزِلْ عَلَی جَانِبَیْهَا.» سؤال کردم در سفر در کجا نماز بخوانم؛ حضرت فرمود: وسط راه نماز نخوان و در کنارۀ راه نماز بخوان و راه مردم و عابران را نبند. این روایت هم روایت شماره ۵ از باب ۱۹ از ابواب احکام المصلی، صفحه ۱۴۸، جلد ۵ وسائل الشیعه است.
روایت دیگری هم وارد شده که مرفوعه است: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْخِصَالِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْن یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: ثَلَاثَةٌ لَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ لَهُمْ بِالْحِفْظِ رَجُلٌ نَزَلَ فِی بَیْتٍ خَرِبٍ وَ رَجُلٌ صَلَّی عَلَی قَارِعَةِ الطَّرِیقِ وَ رَجُلٌ أَرْسَلَ رَاحِلَتَهُ وَ لَمْ یَسْتَوْثِقْ مِنْهَا.» خداوند متعال این افراد را حفظ نمیکند؛ کسی که در یک خانۀ خرابه منزل کند، کسی که در وسط راه نماز بخواند، کسی مرکب خود را رها کند زیرا خداوند متعال حفظ را در اینگونه موارد تضمین نمیکند. این روایت ظهور زیادی در منع ندارد اما حداقل کراهت را میرساند.
روایت دیگر روایت هشتم از همین باب است که صحیحه است و از لحاظ سند هم بسیار قوی است؛ «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ فِی الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ عَلَی ظَهْرِ الطَّرِیقِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ عَلَی الْجَادَّةِ وَ صَلِّ عَلَی جَانِبَیْهَا.» از حضرت دربارۀ نماز خواند در راه و جاده سؤال شد که حضرت چنین جواب فرمودند.
روایت نهم هم به همین شکل است: «عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِی عُثْمَانَ عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الصَّلَاةِ عَلَی ظَهْرِ الطَّرِیقِ فَقَالَ لَا اجْتَنِبُوا الطَّرِیق» روشن است که برنهی نماز خواندن در راهها دلالت دارد.
روایت دهم از همین باب: «عنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ قَالَ: لَا تُصَلِّ عَلَی الْجَوَادِّ.» در این روایت، دال در کلمۀ جواد مشدد است که به معنای جادهها است، اگر بدون تشدید باشد به معنای این است که بر روی اسب نماز نخوان –جواد به معنای اسب است- اما اینجا به معنای جادههاست؛ پس یعنی بر روی جادهها نماز نخوان.
این مقدار روایات کافی است تا برای منع از سد طریق را روشن کند. البته روایت دیگری هم در جلد ۱۱ وسایل الشیعه آمده است [مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ السَّکُونِیِّ بِإِسْنَادِهِ یَعْنِی عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیهما السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِیَّاکُمْ وَ التَّعْرِیسَ عَلَی ظَهْرِ الطَّرِیقِ وَ بُطُونِ الْأَوْدِیَةِ فَإِنَّهَا مَدَارِجُ السِّبَاعِ وَ مَأْوَی الْحَیَّاتِ.] که در آن نهی از تعریس در راه آمده است. تعریس در زبان عرب یعنی اتراق کردن. در جلد ۲۰ صفحۀ ۱۳۸ هم همین مضمون را دارد، روایات دیگری هم به همین مضمون وارد شده است که از آنها میگذریم.
والسلام علیکم
نظر شما