به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر یادداشتی از حجت الاسلام امید موذنی است که در ادامه می خوانید؛
صفحه اینستاگرام آقای حسن ریوندی (اجراکننده برنامههای طنز) یکی از صفحههای پرطرفدار است. مضمون بخش قابل توجهی از طنزهای اجراشده توسط ایشان، مقایسه فرهنگ، امکانات و شرایط ملت ایران با سایر ملتها و بهتر نشان دادن آنها و پستتر نشان دادن ایرانیها با بیانی طنز است. سابقاً همین شوخیها با اقوام ایرانی انجام میشد که چون با واکنشهای سخت لرها و ترکها و ... مواجه شد و امثال آقای ریوندی به تحریم برنامهها یا اقدامات خش تهدید شدند، عملاً این تحقیر قومیتی به تحقیر ملی تغییر رویه داد.
در این شوخیها که بخش مهمی از کل برنامههای ایشان و امثالشان را شکل میدهد همواره ایرانیها، اشکالات و کمبودهایی دارند که دیگران ـ به ویژه غربیها ـ ندارند و همین دستمایۀ شوخی آقای طنزپرداز و موجب خندۀ حضار میشود. از توالت ایرانی و فرنگی گرفته تا چیزهایی مثل بیمارستانها در ایران و غیرایران، همه موضوع این تمسخر و تحقیر قرار میگیرند. طنز بودن برنامه و ریشهدار بودن این تحقیر در فضای فرهنگی و رسانهای کمک میکند که کسی دنبال راست بودن این مقایسهها نباشد و معمولاً به طور ناخودآگاه همه، این مضمون را بپذیرند.
در ریشهدار بودن این فضای تحقیر ملی در رسانهها همین بس که اخبار دروغ یا تحریفشدۀ برتریهای سایر ملل حتی در خبرگزاریهایی که به ارزشی و ملی بودن مشهورند، نیز بازتاب فراوانی دارد. ماجراهایی مثل مسکن مهر اندونزی و وام بدون سود بانک نروژی و غیره نمونهای از این دروغها و تحریفها بود که بازتاب فراوانی در رسانهها یافت. اینکه انتقاد، یکی از ژستهای سادۀ روشنفکری و سبب جذابیت ـ و به تبع بالارفتن تعداد دنبالکنندگان است ـ سبب میشود که نویسندگان مختلف هم همواره در مرزی از انتقاد و سیاهنمایی حرکت کنند، اگر همواره در فضای تحقیر ملی ننویسند. در این زمینه حرف بسیار است و مثلا میتوان از سلبریتیها و افادهشان با عکسهای سفرهای خارجی نوشت و از صداوسیما و چینش نادقیق برنامهها و خبرهایش و دهها حوزه دیگر.
اما گذشته از این سطح بیانی و رسانهای نوعی دیگر از تحقیر ملی در سطح عملی نمود پیدا میکند که این روزها مهمترین نماینده آن دولت و برجستهترین بازیگر آن شخص آقای رئیس جمهور، جناب حسن روحانی است. پیشینه این تحقیر از گره زدن همه ساحات زیستی ایرانیان به برجام شروع شد و در سپردن بخشهای تولیدی عجیب به خارج از کشور یا واردات شگفت امتداد پیدا کرد. اما یکی از نمونههای این رویکردِ تحقیری در ماجرای تلگرام روی داد.
اینکه مدیر یک نرمافزار پیامرسان درخواست وزیر ما را به چیزی حساب نکرد، بماند! این مهمتر است که ما اینقدر در این زمینه خودمان و تواناییهایمان را نادیده گرفتیم و در عمل فقط به بخشنامه و تفاهمنامه و نامههای دیگر بسنده کردیم که امروز حتی فکر رقابت هم به سر دولتمردانمان نمیزند و در حد ژست استقلال و به شکل تزئینی هم که شده حاضر نیستند با قدرت از پیامرسانهای داخلی حرف بزنند!
این در حالی است که همه رشد و افزایش قابلیتهای تلگرام در همین دو سه سال اخیر روی داده و دولتی که ۵سال، برسرکار بوده، اقدامی اساسی در زمینه تولید یا حمایت واقعی از پیامرسانهای داخلی نکرده و امروز هم که زمینهای فراهم شده، دولت و به ویژه شخص رئیسجمهور حاضر نیست حتی در زبان چیزی بگوید که نوعی حمایت جدی از نرمافزارهای داخلی برداشت شود! ماجرای اینترنت ملی را هم به این ماجرا ضمیمه کنید تا وسعت اندوه پدیدار شود!
این شبکه رسانهای و عملیاتی داخلی تحقیر ملی با هجوم فرهنگی دیرینه غربی، همبستگی ایجاد میکند و حاصل این همبستگی، ایجاد احساس حقارت عمومی در طیف گستردهای از مردم خواهد بود. احساس حقارتی که در شکلهای گوناگون خود را بروز میدهد؛ از تغییر نرم سبک زندگی گرفته تا اعتراض و آشوب خیابانی تا مهاجرت نخبگان و ... .
شاید بتوان جلوی شوخیهای حسن ریوندی را با تذکری جدی گرفت، اما برای جدیهای حسن روحانی و تیمش چه کار باید کرد؟!
اگر برای هیچ کدام نمیتوانیم کاری بکنیم، دستکم برای مصون شدن خودمان و اطرافیانمان نسبت به این تحقیر گام برداریم. هر خبری از برتریهای دیگر ملتها را بهراحتی و بدون تحقیق نپذیریم و منتشر نکنیم؛ اجازه ندهیم با ویژگیهای فرهنگیمان شوخی کنند و به طنزپردازان، ولو در حد کامنتی زیر پستهایشان تذکر بدهیم و از همه مهمتر هرجا کار میکنیم درست باشیم و پیچی را که مسئولش هستیم محکم ببندیم!
نظر شما