به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از شماره ۲۱ فصلنامه صدرا، حجتالاسلام جواد سلیمانی، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در یادداشتی به درج دیدگاه های خود درباره مقاله «مفهوم اسلامی شدن دانش تاریخ» نوشته حجت الاسلام محسن الویری پرداخته است.
ضمن تقدیر از جناب آقای دکتر الویری مؤلف محترم مقاله «مفهوم اسلامی شدن دانش تاریخ» که در یک تلاش علمی، الگویی را برای اسلامیسازی تاریخ پیشنهاد کردهاند و انشاءالله مورد استفاده تاریخپژوهان و غیر تاریخپژوهان خواهد بود، نکات ذیل در باب این مقاله قابلذکر است:
الف. یکی از جملههای کلیدی دیدگاه مؤلف محترم مقاله، این جمله است:
«تغییر کارکرد علم در صحنه اجتماع، به تغییر هدف علم انجامید و تغییر هدف بهنوبه خود بر روشها اثر گذاشت و منجر به تغییر روشها شد. با تغییر روش، ابزارها نیز تغییر کرد و با برداشته شدن این گام سوم که عملاً به بومی شدن یک دانش غیربومی متناسب با ویژگیهای یک جامعه اسلامی انجامید، زمینه برای تغییر در مبانی این علم هم پدید آمد».
بر این اساس، اسلامیسازی یک علم، شش مرحله را طی میکند:
تغییر کارکرد علم بر اساس نیاز جامعه اسلامی؛
تغییر کارکرد علم موجب تغییر هدف علم میگردد؛
تغییر هدف علم موجب تغییر روشهای علم میشود؛
تغییر روشها منجر به تغییر ابزارها میگردد.
بدینسان عملیات بومیسازی علم انسانی متناسب با شاخصههای جامعه اسلامی محقق میشود.
سپس بستر تغییر در مبانی علم فراهم میشود.
در مورد مراحل مذکور، این ملاحظات به نظر میرسد:
علم به خودی خود هدفی ندارد، بلکه عالم است که هدف دارد و علم را بر اساس اهداف خود سامان میدهد. این عالم است که علم دخیل را بر اساس نیازها و اهداف جامعه خود تغییر میدهد. بنابراین، تغییر کارکرد یک علم تابع تغییر اهداف عالمان جامعهای است که از یک علم بهرهمند میشوند.
تغییر اهداف در همه علوم موجب تغییر روش نمیشود؛ بهعنوان نمونه، روش تحقیق در علمالنفس فلسفی چه در جامعه اسلامی و چه جامعه غیر اسلامی، روش عقلی است ولی روش تحقیق در تاریخ در جامعه اسلامی با جامعه غیر اسلامی متفاوت است. محقق جامعه اسلامی برای معارف تاریخی وحیانی در کنار معارف تاریخی مورخان اهمیت ویژه قائل است و حتی در صورت تعارض بین آنها معارف تاریخی وحیانی را مقدم میدارد.
به نظر میرسد همواره تغییر روشها منجر به تغییر ابزارهای تحقیق نمیشود؛ بلکه گاه به عکس است، یعنی تغییر ابزارها منجر به تغییر روشها میشود.
به نظر میرسد تغییر در مبانی یک علم متقدم بر تغییر در ابزارها، روشها، اهداف و کارکردهای آن است؛ یعنی چون علوم انسانی اسلامی باید مبتنی بر جهانبینی و انسانشناسی و مبانی ارزشی اسلام باشد، درنتیجه بر اساس مبانی اسلامی، ابزارها، روشها، اهداف و کارکردهای آن تغییر مییابد.
ب. بر فرض صحت طی مراحل ششگانه تحول علوم دخیل در گذشته بر اساس الگوی تغییر نیاز، تغییر کارکرد، تغییر اهداف، تغییر روش، تغییر ابزار، تغییر مبانی، در زمان چندان قابل تأسی نیست؛ زیرا اکنون جامعه علمی به اندازهای رشد کرده که به محض ورود علوم انسانی غربی به فضای علمی دانشگاههای ایران، عالمان آگاه و آشنا با معارف اسلامی بهطور همزمان میتوانند، ضرورت دگرگونی آن علم را بر اساس معارف اسلامی تشخیص دهند و بهطور همزمان بر اساس مبانی اسلام به تحول آن علم در عرصههای اهداف، روشها، ابزارها و غیره بپردازند.
پ. مؤلف محترم در این مقاله علم دینی را چنین تعریف کردهاند: «بنابراین علم دینی به استناد تجربه تمدنی ما، علمی است که برآورنده نیاز یک جامعه دینی است. اگر این علم از درون جامعه اسلامی نجوشیده باشد، نقطه عزیمت و نقطه آغاز دینی شدن آن، قرار گرفتن کارکردهای آن در مسیر اهداف جامعه اسلامی است. این نقطه آغاز سبب میشود در اهداف، روشها و سرانجام، مبانی آن علم هم تغییراتی پیش بیاید».
پرسش این است که آیا علوم دخیل ماده بیجان مانند فیزیک، شیمی، زمینشناسی، اخترشناسی یا علوم مادّه جاندار مانند زیستشناسی، تن کارشناسی (فیزیولوژی)، گیاهشناسی، جانورشناسی یا علومی مانند ریاضیات که در طول تاریخ در خدمت جامعه دینی قرار گرفتهاند علم دینی محسوب میشوند؟ آیا صرف بهرهوری جامعه اسلامی از این علوم، موجب تغییر کارکردشان در مسیر اهداف جامعه اسلامی و تغییر در اهداف، روشها و مبانی آنها شده است؟
ت. در قسمتی از مقاله مفهوم اسلامی شدن دانش تاریخ آمده است: «دانش تاریخِ اسلامی شده، دانشی است که نیازهای جامعه اسلامی را برآورده میکند. دانشی است که کارکردها، اهداف و روشهای آن با آموزههای دینی سازگار است. دانشی است که چون برآورنده نیاز جامعه دینی است، مبانی معرفتی (شناختشناختی، هستیشناختی، انسانشناختی و …) ویژه خود را دارد».
آیا تاریخ نقلی اروپا که بخشی از نیاز جامعه اسلامی ایران را برطرف میکند، بهطوریکه موجب بصیرت مسئولان و دستاندرکاران وزارت خارجه در حوزه اروپا میشود، مصداق تاریخ اسلامی است؟ اگر چنین است کارکردها، اهداف، روشها و مبانی آن، چه تغییری کرده و چگونه دینی شده است؟ اساساً دینی کردن تاریخ اروپای مسیحی به چه معناست؟
پیشنهاد
به نظر میرسد برای طراحی (علم تاریخ اسلامی) قبل از ارائه طرح، باید مفهومهای مورد نظر در موضوع بحث کالبدشکافی شوند تا از این رهگذر طرح اسلامی کردن علم تاریخ شفافتر گردد. ازاینرو مفاهیم ذیل تعریف شدهاند.
مفهوم علم تاریخ: علم تاریخ مجموع گزارهها و آثاری است که از افراد، امتها، ملتها، مکانها و حوادثی از گذشته خبر میدهد که نقش درخوری در زندگی انسانها داشته باشند؛ یعنی دانشی است که درباره انسانها و روابط متقابلشان با خود، دیگران، طبیعت و محیط زندگی به شرط تأثیر قابل توجه در جامعه بحث میکند؛ علم تاریخ برحسب شیوه پژوهش به انواع مختلفی چون تاریخ نقلی، تاریخ تحلیلی، فلسفه علم تاریخ و فلسفه نظری تاریخ تقسیم میشود.
تاریخ نقلی: همان ضبط و ثبت سرگذشت افراد و اقوام و وقایع گذشته از طریق اسناد و گزارشهای برجایمانده، بدون تحلیل است. مورّخ در اینجا فقط آنچه را که دیده یا شنیده است ثبت میکند و دیگر به شرایط و عوامل وقوع حادثه و امکان وقوع آن و یا راستگو بودن و وثاقت راوی نظر ندارد. مورّخان قدیمی بیشتر از این شیوه استفاده میکردند و گاهی اقوال متضاد را کنار هم ذکر میکردند و مانند طبری، قضاوت درباره آنها را به آیندگان واگذار میکردند.
تاریخ تحلیلی: مورّخ در تاریخ تلاش میکند ارتباط اسناد و میزان وثاقت راویان آنها را کشف کند و تعارضهای اسناد گزارشگر تاریخ را رفع کند و وقایع تاریخ را با در نظر گرفتن زمان و مکان واقعه و حوادث مرتبط با آن موردبررسی قرار دهد. وی برای کشف حقیقت، گاه از علوم دیگر چون جامعهشناسی، باستانشناسی، زیستشناسی و جغرافیا و… کمک میگیرد و در پی کشف روابط علّی و معلولی میان رخدادهاست. ازاینرو، ساماندهی اسناد با این شیوه کاری دشوار و نیازمند مایههای عقلانی و تحلیلی است.
فلسفه علم تاریخ: معرفتی است که درباره علم تاریخ (و نه خود تاریخ)، بحث میکند و در آن، مسائلی مانند امکان دستیابی به حقیقت در تاریخ یا امکان داوری و قضاوت در تاریخ مطرح میشود؛ مسائلی که گاه به منطق پژوهش تاریخ و گاه به اعتبار و علمیت تاریخ باز میگردد؛
فلسفه نظری تاریخ: در این نوع از مطالعه تاریخ، محقق، جوامع بشری در طول تاریخ را در یک نگاه کلی و بهصورت یکجا در نظر میگیرد و آغاز، انجام، جهت و چگونگی و عوامل حرکت آن را مورد مطالعه قرار میدهد.
علم تاریخ اسلامی: چنانچه علم تاریخ در مسائل، مبانی، اهداف و منابع، با اسلام موافق باشد، اسلامی خواهند بود.
تولید علوم تاریخ اسلامی: تولید علم تاریخ اسلامی فرآیندی است که در آن بر اساس مبانی، اهداف و منابع اسلامی، به پرسشهایی که در حوزه علم تاریخ قابل طرح است پاسخ داده میشود.
سازی علم تاریخ: مقصود از اسلامیسازی علم تاریخ آن است که علوم تاریخ موجود بهگونهای بازسازی شوند که با مبانی، اهداف و منابع اسلام سازگار باشند. بنابراین، اسلامیسازی علم تاریخ را میتوان نوعی تولید علم تاریخ اسلامی محسوب کرد.
پاسخهایی که در علوم انسانی موجود به مسائل مربوط داده شده، چنانچه بر اساس مبانی، اهداف و منابع معتبر به دست آمده باشند قابلقبول هستند؛ اما درصورتیکه مبانی، اهداف و منابع آنها با اسلام ناسازگار باشند، درواقع به دلیل استفاده از متدولوژی، منابع یا مبانی نامعتبر، پاسخهای صحیح و کاملی نیستند و از این جهت نیازمند بازنگری میباشند.
اسلامیسازی تاریخ بر اساس مبانی اسلام در سه حوزه تاریخ نقلی و تحلیلی و فلسفه نظری تاریخ معنا پیدا میکند؛ زیرا برخی از مبانی اسلام مانند حضور سنتهای الهی در تحولات تاریخ موجب میشود که مورخ در نگارش تاریخ نقلی، تحلیلی و فلسفه تاریخ، نقش سنتهای الهی مانند سنت امداد خاصی نسبت به مؤمنان (ع)، سنت غلبه اهل حق بر اهل باطل، سنت آزمایش و مکر الهی، گزارشها و تحلیلها و قوانین حاکم بر حرکت تاریخ را ارزیابی کند؛ یا بر اساس مقامات معنوی اهلبیت و اولیاء الهی، تاریخ نقلی و تحلیلی زندگانیشان را بنویسد و نقش آنان را در حرکت تاریخ برجسته کند.
اهداف مکتب اسلام از تاریخ موجب میشود که مورخ مسلمان از طرح مباحث غیر ضرور و غیر عبرتآموز و کاربردی برای جامعه اسلامی بپرهیزد و در سه حوزه تاریخ نقلی و تحلیلی و فلسفه نظری تاریخ، مباحثی را مطرح و برجسته کند که در هدایت و رشد علمی و تمدنی اسلامی نقش ایفا کند. براساس آیات قرآن مجید، اشرف فواید تاریخ، عبرتآموزی و تفکر تعالیبخش انسان در مورد مبدأ، جهان، انسان، منتهای هستی و ارزشهای اخلاقی است. بهعنوان نمونه آیات و روایات ذیل کاملاً به این مطلب تصریح دارد.
لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ.
إِنَّ فِی ذلِک لَعِبْرَهً لِمَنْ یخْشی.
إِنَّ فِی ذلِک لَعِبْرَهً لِأُولِی الْأَبْصارِ.
فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُونَ.
امیرمؤمنان (ع) نیز میفرمایند: «استدل علی ما لم یکن بما قد کان…؛ بر پایه رویدادهای گذشته، درباره آینده استدلال کن». در جای دیگری نیز میفرمایند: «واعتبر بما مضی من الدنیا ما بقی منها فإنّ بعضها یشبه بعضاً و آخرها لاحق باوّلها».
امام علی (ع) در نامه ۲۰۸ نهجالبلاغه در تبیین نقش عبرت در تکامل عقل بشر و تحصیل علم حقیقی میفرمایند: «مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِم؛ هر کس از وقایع گذشتگان عبرت بگیرد بینا میشود، کسی که بصیرت و بینایی پیدا کرد میفهمد و آن کس که فهمید عالم میشود».
پیداست که چنین نگاهی به هدف تاریخ، تأثیر مهمی در اولویتبندی مطالعات و تحصیلات تاریخی و تأسیس گرایشها و تدوین سرفصلهای گرایشها خواهد داشت؛ البته این بدین معنا نیست که باید همه فرازهای تاریخ را کنار زد و تنها فرازهای عبرتانگیز تاریخ را مطالعه یا تحصیل کرد، بلکه بدین معناست که برخی از فرازها و گرایشهای تاریخی نقش افزونتری در هدایت بشر دارد و برخی دیگر کارکرد هدایتی و سعادتآفرینی کمتری دارد؛ هرچند فواید خاص دیگری برای روابط سیاسی و بینالمللی و تجاری و امثال این امور داشته باشد.
از حیث منابع نیز دیدگاه اسلام درباره اخبار تاریخی، نقش مؤثری در اسلامی کردن تاریخ ایفا میکند؛ از منظر اسلام، پیروی از اسلام ناب (تشیع)، وثاقت، ممدوح بودن، گرایشهای فکری و سیاسی حقمدارانه راویان تاریخ در اسناد تاریخی و هماهنگی محتوای روایات تاریخی با مسلمات عقلی و علمی؛ سازگاری روایات تاریخی ناظر به سیره اهلبیت (ع) با محکمات قرآن مجید و عقاید مسلم کلامی درباره اهلبیت (ع) مانند عصمت و علم لدنی، مهمترین معیارهای اعتباربخشی به اخبار تاریخی محسوب میشوند. بنابراین، منابعی که در تاریخ نقلی به معیارهای مذکور نزدیکتر باشد از اعتبار افزونتری برخوردار است و منابعی که از معیارهای فوق دورتر باشد از اعتبار کمتری برخوردار بوده و نیازمند جرحوتعدیل و بررسی و تحقیق بیشتری است. در تاریخ تحلیلی نیز تحلیلهایی که در سیره اهلبیت (ع) با معیارهای مذکور هماهنگ باشد از اعتبار برخوردار است، وگرنه ارزش معرفتبخشی ندارد.
این در حالی است که در بعضی از منابع تاریخی، برخی از مراکز آکادمیک و دپارتمانهای تاریخ دنیا، بدون توجه کافی به معیارهای مذکور به منابعی تکیه میشود که از قدمت بیشتری برخوردارند یا به اموری چون کتبی یا شفاهی بودن نقلهای تاریخی اهتمام ویژهای میورزند؛ یا بدون توجه به مقامات اهلبیت (ع) به گزارش و تحلیل تاریخ اهلبیت (ع) میپردازند.
طبیعی است که این دو شیوه تحقیقات تاریخی، دو تاریخنگاری را برای آیندگان به یادگار میگذارد که اولی اسلامی و دومی غیر اسلامی است. کسانی که معیارشان در نقل حادثه غدیر خم و نصب امام علی (ع) تاریخ طبری است، طبیعتاً چنین حادثه مهمی در تاریخ برایشان بسیار کوچک خواهد آمد؛ ولی مسئله شورش مردم بصره بر ضد عبیدالله بن زیاد و فرار او به شام اهمیت مییابد.
پی نوشتها:
. الویری، محسن، مفهوم اسلامی شدن دانش تاریخ؛ الگویی برآمده از تاریخ اسلام، فصلنامه صدرا، ش ۲۱٫
. همان، ص؟؟؟.
. همان، ص؟؟؟
. همان، ص؟؟؟
. یوسف / ۱۱۱٫
. نازعات / ۲۶٫
آلعمران / ۱۳٫
. اعراف / ۱۷۶٫
. نهجالبلاغه، نامه، ۳۱٫
نظر شما