پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

مهدی جمشیدی:

باید تولید نظریه‌ و فکر، تبدیل‌ به‌ یک‌ ارزش عمومی‌ شود

باید تولید نظریه‌ و فکر، تبدیل‌ به‌ یک‌ ارزش عمومی‌ شود

تولیدِ فکر و نظریه، آن‌گاه به ارزشِ هنجارین تبدیل می‌شود که:  قدرتِ خلاقیّت و آفرینندگی و تحلیلِ ما افزایش یابد و حفظ و تکرار و دنباله‌روی و ارجاع‌دهی و گرته‌برداری، فضیلت شمرده نشود.

به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر یادداشتی از مهدی جمشیدی عضو هیات علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به مناسبت سالروز فرمان مقام معظم رهبری در خصوص برگزاری کرسی‌های نظریه‌پردازی و آزاداندیشی، است که در ادامه می خوانید؛

نگاهی به نامۀ رهبرِ انقلاب دربارۀ نظریه‌پردازی‌ و مناظره‌:

[۱]. «این‌ نسل‌ از افراط و تفریط، رنج‌ می‌بَرد و راه‌ ترقّی‌ و تکامل‌ را نه‌ در جمود و تحجّر و نه‌ در خودباختگی‌ و تقلید، بلکه‌ در نشاطِ اجتهادی‌ و تولیدِ فکرِ علمی‌ و دینی‌ می‌داند.»

تماسِ فرهنگی و فکریِ ما با تجدُّد، نقطۀ آغازِ شکل‌گیریِ دو راهیِ ناصواب اما تعیین‌کننده‌ای بود که تمامِ مناسبات و تحوّلاتِ معرفتیِ ما را در طولِ سدۀ گذشته، در خویش منحصر ساخت و موجبِ تضییعِ بخشِ عمده‌ای از ظرفیّت‌ها و بضاعت‌های اجتماعی گردید؛ دو راهیِ «جمود و تحجّر» و «خودباختگی‌ و تقلید». به این ترتیب، نیروهای معرفتی و فکریِ ما، به دو جبهه و جریانِ تاریخی تقسیم شدند که یکی در گذشته، متوقف مانده بود و اندیشه‌ورزی و خلاقیّت را نفی و انکار می‌کرد، و دیگری، مرعوبانه و ذلیلانه، چشمِ گدایی به غرب داشت و خوشه‌چینی از متفکّرانِ غربی را فضیلت و مایۀ تفاخر می‌انگاشت. هر چند در میانۀ این دو جبهه و جریان، اندک نیروهایی حضور و فعالیّت داشتند که نه متجمّد بودند و نه متجدّد، اما این نیروها، هیچ‌گاه به یک جبهه و جریان تبدیل نشدند و نتوانستند پهنه‌ای کلان و فراخ از مواجهاتِ معرفتی را به خود اختصاص دهند. با وقوعِ انقلابِ اسلامی، زمینه برای شکل‌گیریِ چنین روندی فراهم گردید و گام‌هایی نیز در این راستا برداشته شد، اما با این حال، نیروهای سازمان‌یافته و متراکمِ دو جریانِ یاد شده، هر چه که در توان داشتند به‌کار گرفتند تا از جوشش و شکوفاییِ ساختاریِ نیروهای مُجدِّد، جلوگیری کنند. با وجودِ چنین سنگ‌اندازی‌ها و کارشکنی‌هایی، امروز نیروهای مُجدِّد به جبهه و جریانی اصلی و عمده تبدیل شده‌اند و در صحنۀ نبردها و نزاع‌های نظری در مقابلِ جریان‌های رقیب و معارض، کامیاب و غالب می‌شوند.

[۲]. «نباید از آزادی‌ ترسید و از مناظره‌ گریخت‌ و نقد و انتقاد را به‌ کالای‌ قاچاق‌ و یا امری‌ تشریفاتی‌، تبدیل‌ کرد.»

آن‌که دلیلی در دست ندارد و ذهنش از پاسخ‌های حلّی و نقضی، تهی‌ست، به‌قطع، از آزادیِ بیان  و مناظره، هراسان و گریزان است و ترجیح می‌دهد ‌تَک‌گویی کند و در شعاعِ پرسش‌ها و اِشکال‌ها قرار نگیرد تا مبادا، ضعف و سستی‌اش آشکار شود و قافیه را ببازد. چنانچه این فکر، از سوی حاکمیّتِ سیاسی پشتیابی شود و حاکمیّت به این نتیجه دست یابد که فضای آزادِ گفتگو و نقادی، پایه‌های مشروعیّتش را متزلزل و بی‌ثبات می‌سازد، سرکوب‌گری و تهدید و خفقان را ترجیح خواهد داد و دهانِ منتقدان و دگراندیشان را خواهد دوخت. تجربۀ چهار دهه‌ای نظامِ اسلامی در عمل نشان داد که ما نباید هیچ‌گاه، حتّی ذرّه‌ای خوف و تردید به دلِ خویش راه دهیم و تصوّر کنیم تقابل‌ها و مواجهه‌های معرفتی و ایدئولوژیک، برای‌مان گران تمام خواهند شد و انقلاب را لرزان می‌کنند، بلکه برعکس، چون ایدئولوژیِ اسلامی و انقلابی، بسیار قوّی و پُر مایه است، هر اندازه که بیشتر با اندیشه‌های معارض و ستیزه‌جو روبرو شود، بیش از پیش، حقانیّت و اتقانش آشکار می‌گردد و بر گسترۀ نفوذ و تفوّقش افزوده می‌شود. بر این اساس، سیاستِ انقلاب از آغاز تاکنون، هیچ‌گاه بر مَدار ایجادِ خفقان و استبداد و دیکتاتوری نبوده است.

[۳]. «نباید به‌جای‌ مناظره‌، به‌ جدال‌ و مراء، گرفتار آمد و به‌جای‌ آزادی‌، به‌ دامِ‌ هتاکی‌ و مسئولیّت‌گریزی‌ لغزید.»

آزادی، آن‌گاه مطلوب است که در چارچوبِ «اخلاق» و «منطق» قرار گیرد و تابعِ آنها باشد، چراکه آزادیِ فارغ از اخلاق و منطق، همان «آزادیِ‌ بی‌مهار و خودخواهانۀ‌ غربی‌« است که جامعه را به سوی «گردابِ‌ هرزه‌گویی‌ و کفرگویی» سوق می‌دهد و تمامِ ارزش‌ها و فضیلت‌ها را تباه می‌سازد. کسانی‌که از آزادی سخن می‌گویند و خود را هوادار و خواهانِ آزادی نشان می‌دهند، اما به «قیود» و «قواعدِ» آن اشاره نمی‌کنند، در پیِ اغراض و مطامعِ سیاسی هستند و می‌کوشند با غوغاسالاری و هوچی‌گری، عوام را بفریبند و برای خود، مُریدان و مجذوبانی بیابند. اینان، دغدغۀ «قدرت» دارند، نه دغدغۀ «حقیقت»، در حالی‌که عالَمِ معرفت و علم و اندیشه‌ورزی، عالَمِ حقیقت است و حقیقت‌طلبانِ بی‌اعتنا به مناسبات و معادلاتِ قدرت‌مَدارانه، ساکنانِ آن هستند. افسوس که محافل و مراکزِ علمیِ ما، همچنان در بندِ این آفتِ معرفت‌سوز و فرساینده است و از آن، رهایی نیافته است.

[۴]. «فرهنگِ‌ اسلامی‌ و تمدّنِ‌ اسلامی،‌ همواره‌ در مصاف‌ با معضلاتِ‌ جدید و نیز در چالش‌ با مکاتب‌ و تمدّن‌های‌ دیگر، شکفته‌ است‌ و پاسخ‌ به‌ شبهه‌ نیز، بدون‌ِ شناخت‌ِ شبهه‌، ناممکن‌ است‌.»

انقلاب از «زاد و ولدِ فرهنگی‌« دفاع می‌کند، اما به خوبی می‌داند که شرطِ آن، «تضاربِ‌ آراء و عُقول‌« است. آری، باید از «هرج‌ و مرج‌« دوری کرد ولی این بدان معنی نیست که باید «دیکتاتوری‌« را برگُزید. کسانی در تلاشند تا فضای‌ فکری و فرهنگیِ‌ کشور را دچارِ «سکوتِ‌ مرداب‌گونه» کنند و کسانی نیز می‌کوشند در آن، «تلاطم‌ِ گرداب‌وار» ایجاد کنند، اما سیاستِ معرفتی و علمیِ انقلاب، نه این است و نه آن، بلکه انقلاب هم «آزادی» و «مباحثه» و «گفتگو» و «نقادی» را به‌عنوانِ یک اصلِ دینی و انسانی پذیرفته است، و هم «حقّ» و «خیر» و «صلاح» و «ارزش‌ها» را. انقلاب توانسته میانِ این دو، جمع برقرار کند و هیچ‌یک را به‌نفعِ آن دیگری، نادیده نگیرد. ایرانیِ مسلمان در دورۀ اعتلای تمدّنِ اسلامی، زیرکانه و هوشمندانه، دستاوردها و اندوخته‌های تمدّن‌های دیگر را از نظر گذراند و هر آنچه را که با احوال و حاجاتِ تمدّنی‌اش متناسب بود، برگزید و به خدمتِ غایاتِ دینی‌اش گُمارد. این تجربۀ تاریخیِ درخشان، امروز نیز تکرارشدنی‌ست.

[۵]. «باید تولیدِ نظریه‌ و فکر، تبدیل‌ به‌ یک‌ ارزشِ‌ عمومی‌ در حوزه‌ و دانشگاه‌ شود.»

تولیدِ فکر و نظریه، آن‌گاه به ارزشِ هنجارین تبدیل می‌شود که:  قدرتِ خلاقیّت و آفرینندگی و تحلیلِ ما افزایش یابد و حفظ و تکرار و دنباله‌روی و ارجاع‌دهی و گرته‌برداری، فضیلت شمرده نشود؛ آدابِ انگیزه‌سوزِ بوروکراتیک، کنار نهاده شوند و نیروهای فکری و معرفتی به مصائب و دشواری‌های روندهای فرساینده و مخرّبِ اداری و دیوانی، مبتلا نگردند؛ هم‌افزایی و تعاون و محبّت، به سکّۀ رایج در میانِ نیروهای جریانِ مُجدِّد تبدیل گردد و اخلاق و مدارا و احسان، زیرپا نهاده نشود؛ و سرانجام این‌که، به استعدادهای جوان و نوپا، بها داده شود و بزرگان و سابقان، میدانِ اظهارِ نظر و ابرازِ وجود را برای نیروهای جوان و خوش‌فکر، بگشایند و از تحقیر و تفوّق‌طلبی دست بشویند.

کد خبر 4220615

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha