به گزارش خبرگزاری مهر، حجتالاسلام والمسلمین «محمد جداری عالی» در کرسی مدل اسلامی اخلاق مصرف که دیشب در این پژوهشگاه برگزار شد، گفت: الگوی مصرف نامطلوب در وضعیت موجود جامعه افزون بر اثر مستقیم خود بهعنوان یک رفتار در شکلگیری شخصیت معنوی افراد و بروز رذائل اخلاقی و اجتماعی متعدد در جامعه با الگوی تولید جامعه ناسازگار بوده که بالطبع اثر منفی خود را بر توسعه جامعه گذاشته و باعث عقبماندگی آن میشود. از آنجا که این الگوها ریشه در فرهنگ و اخلاق جامعه دارند، نمیتوان با ابزارهای اقتصادی صِرف تحول اساسی پدید آورد و تغییرهای بلندمدت آنها بهطور کلی تحت تأثیر تغییرها در هنجارها و مؤلفههای اخلاقی مرتبط با آنها است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه اخلاق مصرف عبارت است از مجموعه رفتارها و صفتهایی که لازم است درباره مصرف کالاها و خدمات نهایی، رعایت شود تا انسانها از نظر روحی دارای ماهیت و واقعیت با ارزش و مقدسی بشود به ارائه تعریف مدل اسلامی اخلاق مصرف پرداخت و بیان کرد: در ادبیات علمی، مدلهای دادهها و پدیدهها برای وصف و تبیین پدیدهها یا دادههای مربوط به واقع خارجی بهکار میروند. بدیهی است این مفهوم از مدل نمیتواند در مدل اسلامی اخلاق مصرف مقصود باشد؛ زیرا مدل مورد نظر برای وصف و تبیین وضع موجود در رفتارهای مصرفی نیست؛ بلکه در صدد توضیح وضعیت مطلوب آن است که تناسب بیشتری با مدلهای نظریه دارد؛ زیرا نظریه اسلامی اخلاق مصرف به تبیین واقعیت، پدیده یا نظام خارجی نمیپردازد؛ بلکه به تبیین مبانی، هدفها و اصول رفتار مصرفی براساس اخلاق و آموزههای اسلامی میپردازد؛ بنابراین مدل اسلامی اخلاق مصرف مدلی نظریه با کارکرد هنجاری است.
جداری عالی با بیان اینکه بحث توحید از دو راه با اخلاق مصرف و اصول آن ارتباط دارد: الف) توحید در مالکیت و ب) توحید در عبادت به رابطه مبنای مبدأشناختی با اصول اخلاقی مصرف از طریق توحید در مالکیت پرداخت و عنوان کرد: رابطه مصرف با توحید در مالکیت از این قرار است که از سویی مصرف به لحاظ حقوقی و اخلاقی بر مالکیت مبتنی است؛ یعنی تا کسی مالک چیزی نشود، در وضعیت عادی نه به لحاظ حقوقی و نه به لحاظ اخلاقی مجاز به تصرف و مصرف آن نخواهد بود. از سوی دیگر چگونگی نگرش به مالکیت انسان بر اموال، در اصول اخلاقی مصرف آنها اثر شگرفی دارد؛ برای مثال، لیبرالیستها بهعلت نادیدهگرفتن نقش خداوند متعال، در مالکیت، برای انسان نسبت به اموال نوعی مالکیت مطلق قائل هستند؛ بنابراین به جزء محدودیتهای قیمتی و درآمدی و احیاناً محدودیتهای طبیعی، هیچگونه محدودیتی برای مصرف انسان قائل نیستند و از نظر آنها، انسان در اموال خود در تمام تصرفات و هر نوع مصرف آزاد بوده و هیچکس حق ندارد وی را محدود کند.
وی افزود: همین امر باعث شده است که مصرفگرایی را مجاز و حتی ممدوح تلقی کنند؛ اما براساس تحلیل ما از توحید، مالک مطلق تمام عالم هستی از جمله انسان و اموال، خداوند متعال است و مالکیت اعتباری اشیاء از خداوند متعال به انسان منتقل شده و مالکیت وی در طول مالکیت خداوند متعال است. در حقیقت انسان به نمایندگی از جانب خداوند متعال داراییهای در اختیارش را هزینه میکند؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «به خدا و رسولش ایمان بیاورید و از آنچه خداوند متعال شما را نماینده (خود) در آن قرار داده انفاق کنید؛ در نتیجه، هیچ انسانی مالک مطلق اشیای در اختیارش نبوده؛ بنابراین در تصرف آنها آزادی مطلق ندارد؛ بلکه خود را نماینده و زیر نظر مالک مطلقی میبیند که تصرفاتش باید در جهت خواست وی صورت پذیرد. اینجا است که هدایت تشریعی خداوند متعال رخ مینماید و در رفتارهای انسان از جمله رفتارهای مصرفی وی نقش جدی ایفا کرده و کموکیف مصرف وی را در چارچوب قوانین شرعی ضابطهمند و محدود میکند.
جداری عالی افزود: بنابراین براساس فرمانهای خداوند متعال، حق اسراف، تبذیر، کنز، احتکار و … را ندارد و مؤظف است اموال در اختیارش را هرچند فراوان باشد، براساس موازین شرعی در موارد تعیینشده و به میزان مجاز ـ. تا حد کفاف ـ. مصرف کند. به این ترتیب، اصلی مانند انفاق با اقسام واجبش مانند خمس و زکات و هزینههای خانواده و نیز اقسام مستحبش مانند انفاق به نیازمندان، هدیه و … و نیز اصل قناعت و اکتفا به مصرف در حد کفاف معنا پیدا میکند؛ زیرا اگر مالکیت انسان مطلق بوده و وابسته به کسی نباشد، علتی بر محدودیت مصرف برای وی وجود نخواهد داشت.
این محقق همچنین با اشاره به رابطه مبانی مبدأشناختی با اصول اخلاقی مصرف از راه توحید در عبادت تصریح کرد: توحید در عبادت، توحید عملی است به این معنا که تمام رفتارهای جسمی و روانی انسان از جمله رفتارهای مصرفی باید برای خداوند متعال باشد. این ایده در جهتگیریها و انگیزهها و هدفهای مصرفکننده اثر دارد؛ برای مثال، دئیستها بهعلت فقدان توحید در عبادت، در رفتارهای مصرفی خود عاری از هرگونه انگیزه خدایی بوده و انگیزه اصلی آنها در مصرف، حداکثر کردن لذت و مطلوبیتی است که برخواسته از تمایلهای نفسانی است و این در حالی است که مصرفکننده موحّد، هیچگاه براساس تمایلها و هواهای نفسانی دست به مصرف نمیزند یا با انگیزههای خودنمایی و فخرفروشی و دیگر انگیزههای مبتنی بر هواپرستی مصرف نمیکند. این امر در پایهریزی اصول و قواعد متعدد اخلاقی مصرف و در جهت مبارزه با مصرفگرایی و اسراف و اتراف نقش تعیینکنندهای دارد.
وی با اشاره به رابطه توحید در عبادت و انفاق گفت: براساس آموزههای اسلام تمام انفاقها عبادت هستند و در صورتی ارزشمند و مورد قبول هستند که همراه با انگیزه خدایی باشند؛ برای مثال، اگر خمس یا زکات با نیت خالص برای خداوند متعال Y. و در موارد تعیینشده، پرداخت نشود، تکلیف از عهده فرد ساقط نمیشود هر چند بیش از میزان لازم پرداخته باشد و اگر در انفاقات نیت الاهی نباشد، نهتنها ارزش و فایدهای نخواهد داشت؛ بلکه چهبسا فرد انفاقکننده در زمره کافران شمرده شود (بقره: ۲۶۴) و همنشین شیطان میشود (نساء: ۳۸).
این محقق با اشاره به رابطه توحید در عبادت و زهد بیان کرد: طبق تعریف، حقیقت زهد، انصراف از غیرخدا بهخاطر خداوند متعال است. این نهایت درجه توحید در عبادت است و از همینرو است که پیامبر اکرم ۶ میفرماید: «خداوند متعال به چیزی بهتر از زهد عبادت نشده است» (نوری، ۱۴۰۸ ق، ج. ۱۲، ص. ۵۰) و در جای دیگر میفرماید: «خداوند متعال را با هیچ عبادتی مانند زهد و دل برکندن از دنیا نپرستیدند» (مجلسی، ۱۳۶۲، ج. ۷۰، ص. ۳۲۲). روایت نخست به این معنا است که عبادتی والاتر از زهد وجود ندارد و روایت دوم بالاتر رفته و میفرماید که نهتنها عبادتی بالاتر از زهد وجود ندارد؛ بلکه عبادتی مانند زهد نیز وجود ندارد. از سوی دیگر خود زهدورزی، مرهون خداشناسی است تا انسان خداوند متعال را آنچنان که باید نشناسد نمیتواند متصف به فضیلت زهد شود و هر کس به میزان معرفتش به خداوند متعال، نسبت به دنیا زهد میورزد. چنانکه امام صادق نقل میکند: «خداوند تبارک و تعالی در مناجات حضرت موسی با وی داشت فرمود: همانا بندگان صالح من به اندازه شناختشان نسبت به من از دنیا دل کندند و دیگر آفریدگان من به اندازه جهلشان نسبت به من به دنیا رو آوردند …» (صدوق،۱۳۸۰، ح. ۲، ص. ۵۳۱).
جداری با اشاره به جایگاه مبانی انسانشناختی در مدل اخلاق مصرف گفت: از آنجا که موضوع و متعلق اصلی مدل اخلاق مصرف، انسان و رفتارهای مصرفی وی است، نوع شناخت از انسان و مبانی آن در ارائه چنین مدلی، نقش محوری دارد.
این محقق با اشاره به نقش اصالت روح انسان در مدل اخلاقی مصرف عنوان کرد: یکی از مبانی انسانشناختی اخلاق مصرف این است که انسان دو ساحت ماده و روح دارد که ساحت روح بهرغم اینکه در آغاز پیدایش وابسته به ساحت مادی است؛ اما در اثر سیر تکاملی جوهریاش استقلال یافته و جسم را بهدنبال میکشد و غرض از خلقت انسان نیز کمال روح بوده و سعادت وی نیز در همان کمال و سعادت روح معنا میشود؛ بنابراین، اصالت با روح است و جسم در این میان فقط نقش وسیله برای استکمال و سعادت روح را ایفا میکند.
وی با اشاره به نقش اختیار انسان در مدل اخلاقی مصرف تصریح کرد: یکی دیگر از مبانی انسانشناختی مطلق اخلاق، اختیار انسان است. بدون پذیرش اختیار انسان، انتساب خوب و بد به افعال وی ممکن نیست. بهطور کلی موضوع علم اخلاق، رفتارهای اختیاری انسان است که رعایت آن، ضمن اصلاح و تقویت کمالات در صفات نفسانی، باعث تصحیح و تنظیم روابط انسان با خود، خداوند متعال، جامعه و طبیعت نیز میشود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: نقش اختیار در اصول اخلاقی مصرف نیز همین است؛ بهطور مثال زهد در صورتی فعل اخلاقی و خوب تلقی میشود که فرد با اختیار، خود را از مادیات دنیا برای رسیدن به خداوند متعال و آخرت محروم کند؛ وگرنه صِرف محرومیت از موهبتهای دنیا بنا به علل جبری مانند موانع طبیعی و اجتماعی و … زهد شمرده نشده شخص محروم مورد ستایش قرار نمیگیرد و آثار تشریعی و تکوینی زهد نیز بر آن مترتب نمیشود.
وی با اشاره به نقش فطرتمندی انسان در مدل اخلاقی مصرف با بیان اینکه فطرتمندی اثر خود را در مبنای اخلاقی مصرف گذاشته و سبب میشود که بایستگی و ملاک خوبی رفتارهای اخلاقی از جمله مصرفی را بتوانیم توجیه منطقی کنیم به نقش آخرتباوری در مدل اخلاق مصرف پرداخت و اظهار کرد: مهمترین نقش باور به جهان آخرت، در هدفها و انگیزههای افراد ظاهر میشود. مؤمن به جهان آخرت، آثار و نتیجههای رفتارهای مصرفی را در شکلگیری حیات اخروی و سعادت جاوید خود لحاظ کرده و متناسب با آن عمل میکند که این امر، افزون بر آثار معنوی و سعادت اخروی و جلب رضایت الهی، آثاری مانند امنیت روانی و اجتماعی، استفاده بهینه از ثروتهای طبیعی و ملی، افزایش سرمایهگذاری، پیشرفت و عدالت اجتماعی و اقتصادی را در پی خواهد داشت. در برابر، لیبرالستها به علت نداشتن چنین باوری یا از روی عدم لحاظ آن در زندگی دنیوی، هدفشان را در مصرف رسیدن به مطلوبیت و لذت بیشتر تعریف کردهاند که فرهنگ مصرفگرایی، استثمار، استعمار و بیعدالتیهای حاکم بر جوامع غربی امروز و جوامع متأثر از آنها محصول آن است.
وی تاکید کرد: باور به آخرت در انتخاب اصول اخلاقی اثر بسزایی دارد. برای کسی که حیات را منحصر در جهان مادی میداند، عاقلانهترین رفتار این است که در همین دنیای مادی نهایت لذت را از داراییهای خود ببرد. برای چنین کسی انفاقهایی مانند خمس، زکات، بخشش به دیگران در راه خداوند متعال یا زهد و قناعت مفهوم ندارد. امام علی میفرماید: «کسی که قدر آخرت را نداند چطور میتواند نسبت به دنیا زهد ورزد؟!»
نظر شما