به گزارش خبرنگار مهر، دکتر رحیم محمدی جامعه شناس و استاد دانشگاه در یادداشتی به ظرفیت نوروز برای بازدید اقوام و فرهنگ ایران پرداخته است.
«جامعه ایران رنگینکمانی از زبانها، اقوام، ادیان، مذاهب، صورتها، جنسیتها، گروهها و طبقات است، سفرها و مسافران نوروزی نیز فرصتی است تا به تماشای این رنگینکمان بنشینیم و در ظاهر و باطن آن سیری بنمائیم.»
این روزها کسانی که از تعطیلات و فرصت نوروز استفاده کردهاند و سفری در گستره وطن آغاز کردهاند یا به هر دلیل با مسافران نوروزی مواجه هستند، حتماً خیلی زود توجهشان به تفاوت لهجهها، زبانها، رنگ چهرهها، ادیان، قومیتها، دیدگاهها و جغرافیای رنگارنگ ایران زمین جلب شده است. ایران ما از این باب چونان رنگینکمانی از رنگهای متنوّع و متکثّر است که پس از باران طلوع میکند. پس شاید در این روزها خوب باشد هر یک از ما گاهی از خود بپرسد؛ من چه فهمی از اقوام و مذاهب و ادیان و زبانها و گروههای دیگر کشورم دارم؟ و نسبت من با آنها چیست؟
ممکن است این دو پرسش ذهن ما را آرام آرام به تاریخ بلند و تجارب و خاطرات مشترک این وطن ببرد که گاهی پر از درد و حزن و تلخی است و گاهی پر از خوشی و خرمی و راحتی است که در روی تخته سنگهای تخت جمشید فقط لحظاتی از آنات خوش آن تصویر شده است، اما واقعیت این است که لحظاتِ تلخ و ساعاتِ پر درد این وطن اگر بیش از لحظات خوش آن نباشد، کمتر از آنها نیست. ما تا همین چند سال پیش یک جنگ ویرانگر هشت ساله با همسایه جنوبی و پشتیبانانش داشتیم و چه شهرها که ویران نشدند؟ چه خانوادهها که نپاشیدند؟ چه تنها که پاره پاره نشدند؟ چه دلها که غمبار نشدند؟ و چه چشمها که ناامید نشدند؟
اما چه کسانی در مقابل این دشمنان خارجی ایستادند و گوشه گوشه وطن را از ستم مهاجمان رهاندند، و زخمهای دل و جان هموطنان را مرحم نهادند؟ همه ایرانیان از همه اقوام و زبانها و مذاهب و ادیان و گروهها. آن روزها مثلاً هیچ ترک و کرد و بلوچی نگفت به من چه که عرب نشینان جنوب ایران مورد هجوم خصم ستمگر قرار گرفته است، آن روزها این رنگین کمان ایرانی سایه بر سر هموطنان جنگ دیده و جنگزده گستراند و زخم آنان را مرهم نهاد. این لحظات جنگ و دفاع اگر چه پر از رنج و درد بیحساب بود، اما یک واقعیت تاریخی هم در کارِ مداوم بود که ایران اگر چه جامعهای متنوع و متکثر است، اما واحد و متحد هم هست.
ایرانی، ایرانی است اگرچه چهره و زبان و قومیت و مذهب و گروهبندی متفاوتی دارد و آن تجربههای مشترک، و خاطرههای یکسان، و آرمانهای واحد، و ایدهها و افکار مشابه، و منافع ملی و مصالح عمومی همه تنوعات را وحدت میبخشند و از آن عناصر پراکنده ساختمانی واحد میسازند. امروز هم خوبتر آن است؛ برابری انسانها از هر رنگ و زبان و مذهب و جنسیت و گروه و جناح را گرامی بداریم، حقوق همدیگر را محترم بشماریم، بر یکدیگر تفاخر و قدرت نفروشیم، همگی در تصمیمات و کارها و منافع و هزینهها شریک باشیم و این وطن را مناسب یک زندگی پیشرفته و مناسب عموم ایرانیان بسازیم، هر چند که مشکلات بزرگ و بیشمار در زندگی و کشور داریم و گفتنیهای فراوان در دل.
همهی ما نیز کم و بیش میدانیم و به تجربه آزمودهایم که یک ایران پیشرفته و توسعه یافته هم چپ و راست و میانه میخواهد و هم محافظه کار و تحولخواه و اعتدالی نیاز دارد، و چه خوب است آشتی با دیگری و دیگریها را تمرین کنیم و «آشتی ملی» را به آرمان خود تبدیل کنیم و حذف و طرد دیگری و دیگران متفاوت را به فراموشی بسپاریم و حل مشکلات کشور و زندگی را هدف خویش قرار دهیم. چرا که مشکلات و نگرانیها بسیاراند و احتمال زمین خوردن هم بیشتر شده است.
در این نوروز فرخنده باز سلامی به کودکیهای خود کنیم و همصدا با «عباس یمینی شریف» بخوانیم:
سر زد از پشت ابرها خورشید —- باغ و بستان دوباره زیبا شد
فصل سرما و برف و باد گذشت —- موقع گردش و تماشا شد
در چمن بر درختِ گل، بلبل —- وَه چه شیرین ترانهای دارد
هست خشنود و شادمان زیرا —- وطنی، آشیانهای دارد
کودکانْ، این زمین و آب و هوا —- این درختان که پرگل و زیباست
باغ و بستان و کوه و دشت همه —- خانهی ما و آشیانهی ماست
دست در دست هم دهیم به مهر —- میهن خویش را کنیم آباد
یا مُقلب القلوب و الابصار
یا مُدبر اللیل و النهار
یا مُحول الحول و الاحوال
حَوِّل حالنا الی احسن الحال
نوروز 1397 را به یک یک تان شادباش میگویم، ایام عزت مستدام.
نظر شما