به گزارش خبرگزاری مهر، به بهانه اکران فیلم «سوءتفاهم» در سیوششمین جشنواره جهانی فیلم فجر، یادداشتی از مهدی عباسزاده عضو هیأت علمی و معاون پژوهشی و آموزشی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه می آید؛
فضای سایبر (Cyberspace)، اجمالاً فضایی است که در آن، مناسبات و ارتباطات رایانهای میان اشخاص و اشیاء رقم میخورَد. فضای سایبر را فضای «مجازی» خواندهاند و اکنون این اصطلاح تا حد زیادی رواج یافته، لیکن این تعبیر شاید قدری غیردقیق به نظر رسد، چه مجاز به گونهای سنّتی در مقابل حقیقت قرار گرفته و لذا تعبیر فضای مجازی ممکن است این برداشت را به ذهن متبادر سازد که این فضا یا عرصه، حقیقی نیست یا چندان بهرهای از حقیقت ندارد (حقیقی و حقیقت در اینجا معادل با واقعی و واقعیت در نظر گرفته شده است). به نظر میرسد که اگر به ملاحظه فوق توجه داشته باشیم، میتوانیم مسامحتاً از تعبیر فضای مجازی نیز استفاده کنیم.
در هر حال، در مقابلِ چنین برداشتی (برداشتی که ممکن است فضای سایبر را مجازی بداند و فضای فیزیکی را حقیقی)، میتوان نشان داد که فضای سایبر نهتنها حقیقی است، بلکه گاه چنان حقیقی است که مرز بین آن و فضای فیزیکی عملاً مشخص نیست، تا آنجا که این دو قلمرو با هم خلط میشوند. از این بالاتر، گاه فضای سایبر بر آنچه ما فقط آن را حقیقی میپنداریم، سیطره یافته و عملاً جایگزینِ آن میشود (این سیطره و جایگزینی ظاهراً به نحو تشکیکی است، یعنی در کشورهای از نظر فناوری پیشرفته، شدیدتر و در کشورهای کمتر پیشرفته ضعیفتر است، اما همگی به نحوی با آن درگیراند).
نکته اخیر را برخی از فلاسفه پسامدرن غربی نظیر ژان بودریار در نظریه «واقعیت حاد» (Hyperreality) به تفصیل نمایاندهاند. در این باره سخن گفته شده است و نیازی به تکرار آنها نیست. در تصویر انتهایی فیلم سوءتفاهم، ساخته دکتر احمدرضا معتمدی نیز جملهای از بودریار ناظر به نظریه فوق به چشم میخورد که مضمون فلسفی فیلم را بازمینماید. من هم میخواهم از زاویهای به مضمون فلسفی فیلم بنگرم و آن بحثی است در هستیشناسی فضای سایبر.
«وجود» یا هستی (Being) را منطقیون و فلاسفه اسلامی بر چهار قسم یا مرتبه میدانستند: وجود عینی، وجود ذهنی، وجود لفظی و وجود کتبی. البته آنچه برای آنان مهم بود، وجود عینی است که در خارج از ذهن انسان است، اگرچه ذهن نیز طبق نظریه «نفسالأمر»، مرتبهای از مراتب عین و واقع است (چنانکه نفس نیز چنین است). اجمالاً طبق نظریه نفسالأمر، وجود، دارای چنان ویژگیای است که در همه قلمروهای ممکن، ساری و جاری است و به یک عرصه خاص محدود نمیشود؛ گاه در عالَم عین و خارج است و گاه تحت شرایطی به ظرف ذهن وارد میشود. به قول قائلان به نظریه «وجود ذهنی»، یک ماهیت است که یکبار در عین و بار دیگر در ذهن محقَّق میشود، اگرچه آنچه در عین است، منشأ آثار قوی است و آنچه در ذهن است، منشأ آثار ضعیف. مع الوصف، همین وجود ذهنی، منشأ آگاهی و شناخت انسان است که برای انسان دارای اهمیتی بسزا است. از وجود لفظی و وجود کتبی میگذریم، چه معلوم نیست اطلاق عنوان وجود بر لفظ و کتابت تا چه اندازه دقیق بوده و آیا الفاظ و مکتوبات حقیقتاً انحای دیگری از وجود برای اشیای واقعی (و ذهنی) هستند یا نه؛ اگر هم بتوان این دو را وجود خواند، قطعاً وجوداتی بسیار ضعیف خواهند بود که میتوان از آنها گذر کرد. در هر حال، قدما توضیح دادهاند که هریک از این اقسام یا مراتب وجود، دارای احکامی مخصوص به خود هستند و نباید بین این نحوه وجودات و احکام آنها خلط کرد.
اکنون پرسش اینجاست که آیا وجود در این چهار قلمرو باقی میماند یا میتواند خود را بگستراند و قلمروهای دیگری را نیز فتح کند؟ به نظر میرسد، شق دوم درست است. وجود، حقیقتی سیال و امری انبساطپذیر است. اگر قلمروی شایسته دریافت فیض وجود گردد، وجود خود را بدان وارد میسازد. ظاهراً چندان مهم نیست که در ایجاد هر قلمرو جدیدی، انسان نقشی داشته است یا نه. وجود عینی را انسان ایجاد نکرده، چنانکه وجود ذهنی نیز اگرچه کاملاً وابسته به انسان است، اما یکسره مخلوق انسان نیست، چه خود انسان نیز یکسره مخلوق انسان نیست (انسان، علت تامه ایجاد انسان نیست). اما در هر حال، وجود ذهنی با انسان معنا مییابد. اگر انسانی نباشد که ماهیت اشیای خارجی را از عالَم خارج به ظرف ذهن خویش وارد کند و در ذهن خویش موجود سازد، وجود ذهنی نیز شکل نمیگیرد.
در روزگار ما، قلمروی دیگر به نام سایبر به وسیله انسان و فناوریِ وی ایجاد شده که ظرفیت دریافت وجود را داشته، پس وجود بدان وارد شده است و این میتواند پنجمین قسم یا مرتبه وجود لحاظ شود (در آینده نیز ممکن است قلمروهای دیگری به همین شیوه ایجاد شوند، چنانکه روزی تصور ایجاد رادیو و تلویزیون نمیرفت، تصور ایجاد سایبر نمیرفت، اما همگی ایجاد شدند). این نکته روشن است که فضای سایبر، توهم محض نیست و بهرهای از وجود دارد، چه عملاً در روبهروی ما قرار گرفته و ما را به خود مشغول داشته است. اما پرسش این است که این نحوه وجود (وجود سایبری)، منشأ چگونه آثاری است، قوی یا ضعیف؟ و چه نسبتی با وجود عینی (و وجود ذهنی) دارد؟
همه یا دستکم بسیاری از مؤلفههای عالم عین یا خارج (و نیز عالم ذهن) را میتوان در فضای سایبر یافت، خواه این امور واقعی باشند و خواه اعتباری، فی المثل تصویر یا صدای خارجی و تصویر یا صدای سایبری، انسان خارجی و انسان سایبری، آموزش خارجی و آموزش سایبری، کتاب خارجی و کتاب سایبری، دوست خارجی یا دوست سایبری، جرایم خارجی و جرایم سایبری و … پس فضای سایبر نحوهای از وجود یا یکی از اقسام و مراتب وجود است. اما این اندازه کافی نیست. وجود عینی (و نیز وجود ذهنی) احکامی خاص خود دارد، پس باید بتوان احکام خاص وجود سایبری را نیز بررسی و تعیین کرد. همانطور که انسان و اشیای واقعی دارای احکام خاص خویشاند، انسان و اشیای سایبری نیز احکامی خاص خود دارند. روشن است که حکم یکی را نمیتوان بر دیگری بار کرد.
آنچه در بالا آمد، شاید به اجمال نشان داده باشد که فضای سایبر یکی از اقسام یا مراتب وجود است و احکام خاص خود را دارد. اما مسئله از این نیز فراتر است.
به نظر میرسد، وجود سایبری اکنون قلمروهای پیشین وجود را درنوردیده، بر آنها سیطره یافته و تا حد زیادی جایگزین آنها شده است. این بدان معناست که گویا وجود سایبری، واقعیتر از وجود عینی و خارجی شده است. اگر انسان چنان در تصورات، تخیلات و افکار خویش غرق شود که التفاتی به عالم عین و خارج نداشته باشد، میتوان گفت که وجود ذهنی برای او عملاً واقعیتر از وجود عینی شده است (با اینکه چنانکه پیشتر اشاره شد، وجود عینی، وجود قوی است و وجود ذهنی، وجود ضعیف). به همین قیاس، اگر کسی چنان جذب در فضای سایبر شود که از عالم خارج (و عالم ذهن) ببُرد، عملاً وجود سایبری برای او واقعیتر از وجود عینی (و وجود ذهنی) شده است. ظاهراً جهان امروز به همین سمت و سو پیش میرود.
سیطره وجود مجازی و جایگزینی آن با وجود واقعی، به نحو بسیار مناسبی در فیلم سوءتفاهم نمایان شده است. این فیلم، نه فقط نشان میدهد که مرز میان واقعیت و مجاز مشخص نیست، بلکه روشن میسازد – آنگونه که ژان بودریار باور دارد- اساساً مجاز میتواند جایگزین واقعیت شود یا به تعبیر دقیقتر واقعیتِ موجود را در خود هضم کند و خودش تبدیل به واقعیتی حادتر یا فربهتر از آن گردد. مجاز در اینجا نه فقط واقعی میشود، بلکه واقعیتر از واقعی میگردد.
نکته فوق در جایجای فیلم قابل ردگیری است، چنانکه میبینیم ماجرای گروگانگیری دختر در ابتدای فیلم که واقعی به نظر میرسد ولی بعداً معلوم نیست که فیلم است یا واقعی، در اواسط فیلم در فیلمی بزرگتر به نام سوءتفاهم که زنی که «رئیس» میخوانندش آن را کارگردانی میکند و سناریوی آن را کس دیگری نوشته، منحل میشود و همین فیلم اخیر نیز در ماجرایی بزرگتر در انتهای فیلم که پدر دختر آن را طراحی کرده و بازهم معلوم نیست که فیلم است یا واقعی، جذب میگردد و در انتهای فیلم نشان داده میشود که همین ماجرای اخیر نیز به وسیله دوربینی دیگر در حال فیلمبرداری است و …. گویی مجاز هر لحظه بیشتر بر واقعیت سایه میافکند و آن را در خود فرو میبرَد یا از آنِ خود میسازد و واقعیتی را تشکیل میدهد که هر مرحله بعدیِ آن از مرحله قبلیاش شدیدتر و عمیقتر به نظر میرسد. واقعیت در جریان فیلم هر لحظه حادتر و فربهتر میگردد. این به معنای تفوق مجاز بر واقعیت یا جایگزینی آن با واقعیت و شکلگیری پدیدهای به نام واقعیت حاد است.
اما از احکام وجود، یکی این است که همواره در تقابل با عدم یا نیستی (Nothing) قرار دارد. اصطلاحاً گفته میشود وجود، طردکننده عدم است (این حکم، هم در وجود عینی و هم در وجود ذهنی جریان دارد). گفتیم که وجود سایبری نیز باید احکام خاص خودش را داشته باشد. پس وجود سایبری نیز در تقابل با عدم سایبری قرار دارد یا طردکننده آن است. اما همانطور که امروزه از واقعیت حاد سخن به میان میآید (اینکه فضای سایبر، گاه دارای وجودی واقعیتر از وجود خارجی است)، میتوان از عدم حاد نیز سخن به میان آورد (اینکه عدم در فضای سایبر، گاه معدومتر از معدوم خارجی است).
بر این اساس، در سکانسی از فیلم مشاهده میشود که دوربین فیلمبرداری و دستگاه صدابرداری (که امروزه هر دو از ابزارهای دیجیتال هستند و با مکانیزمهای سایبری کاملاً در ارتباطاند) قطع میشوند و صحنه دفعتاً خاموش و بیصدا میگردد، سپس دوباره اینها به کار میافتند و صحنه روشن و صدادار میشود. ظاهراً این بدان معناست که اگر ابزارهای فضای مجازی یا ابزارهای مجازساز از کار بیفتند، آنچه آناً سر بر میآورد، عدم است (نه فقط انسانها و اشیای مجازی، بلکه انسانها و اشیای خارجی نیز معدوم میگردند)، تا آنجا که وجود واقعی نیز نمیتواند این عدم را از میان ببرد یا آن را تبدیل به وجود کند. فقط همین ابزارهای مجازساز هستند که دوباره به کار میافتند و انسانها و اشیا موجود میشوند. گویا ابزارهای ایجاد وجود واقعی یا ابزارهای واقعساز چنین توان و ظرفیتی ندارند و چنین کاری فقط از عهده ابزارهای مجازساز بر میآید. این به معنای تفوق عدم مجازی بر عدم خارجی (یعنی عدمی که در مقابل وجود خارجی قرار دارد) یا جایگزینی آن با این و شکلگیری پدیدهای به نام عدم حاد است.
مجموعاً بنا بر مطالب فوق، میتوان وضعیت خاص وجود (واقعیت) و عدم در فضای سایبر را در فیلم سوءتفاهم به خوبی تشخیص داد و ردیابی کرد.
نظر شما