به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام لقمانی در برنامه سمت خدا گفت: یکی از مسائل فقهی که همه ما در آن به نوعی دچار شک و وسوسه میشویم، بحث نیت است. نیت، روزنهای است که شیطان خوب نگهبانی میدهد و میخواهد از آن وارد شود. گاهی شخص نیت میکند به امام جماعت اقتدا کند، در اسم امام جماعت گیر میکند. در طواف همین طور، در عبادات همینطور، در روزه همین طور، می گوید حاج آقا من نمیدانستم روز هجدهم رمضان است، نیت روزه هفدهم را کردم، دوباره باید روزه بگیرم؟
وی در ادامه نیت را اینگونه تعریف کرد: نیت آن چیزی است که بنده و شما برای عمل آن مهیا میشویم. همین که میخواهی ماه مبارک را روزه بگیری، نیت سی روز است. نیت ۲۹ روز است. دیگر تمام روزها را نیازی نیست تک تک نیت کنیم. همین که برای اعمال حج حوله احرام میخرد، نیت است. ما سخت میکنیم و خودمان را اذیت میکنیم! کسانی که وسواس دارند اسیر این طور موارد هستند. همین مقدار که بنده برای سحری خوردن بیدار میشوم، نیت است. پس نیت این است که قبل از عمل، حین عمل و بعد از عمل بتوانیم بگوییم چه میکنیم. لازم نیست بر زبان جاری کنیم. لازم نیست بلند بگوییم همه بفهمند. همین که در ذهن ما هست کافی است.
این کارشناس دینی در ادامه گفت: اشتباه یکی از رخدادهای اجتناب ناپذیر زندگی ماست و ما مجبور هستیم با آن تکلیفمان را مشخص کنیم. اگر بخواهیم باری به هرجهت و سر به هوا باشیم، در طول شصت، هفتاد سال مرتب اشتباه میکنیم. اما چه کنیم اشتباه نکنیم؟ اولین نکته این است که ریشه اشتباهات ما جهالت و نادانی است. با چراغ خاموش حرکت کردن در عرصه زندگی است که گاهی با ظلمت درگیر هستیم. ما باید حتماً یک مشعل و فانوس و چراغ فروزانی داشته باشیم. یا خودمان عالم باشیم یا با عقلا و خردمندان نشست و برخاست داشته باشیم که زندگی ما نورانی شود. هر مقدار دید ما روشنتر باشد، اشتباهات ما کمتر میشود. لذا روایت داریم گفتگو کردن با عالم در جایی که فرح بخش نیست و روح بخش نیست، بهتر از گفتگویی است که با جاهل بر فرش فاخر باشد. یا میفرماید: «الجاهل من خدعته المطالب» (غررالحکم، ص ۷۴) امیرالمؤمنین فرمود: جاهل کسی است که خرده ریزهای زندگی و چیزهای جزئی صبح تا شب فکر او را مشغول کرده است. چشم و هم چشمیها، برای مردم زندگی کردن، یا میفرماید: «العالم کبیرٌ و ان کان صغیرا» گاهی یک نوجوان دختر و پسر از من عالمتر و آگاهتر است. نگوییم: دوازده ساله است. بچه است. گرچه سن او کم باشد، کبیر است. داریم «الجاهل صغیر و إن کان شیخا» پیرمرد یا پیرزن باشد.
حجت الاسلام لقمانی اظهار داشت: عامل دوم سر به هوا بودن و بی دقتی است. خدا نکند انسان زندگی را جدی نگیرد. باری به هر جهت باشد. امیرمؤمنان سخنی دارند، میفرمایند: بازیگوش ساده اندیش دچار خطا و اشتباه میشود ولی سختکوش جدی به هدف میرسد. حتی در مسائل زندگی، ما یک ملعون داریم، یک ملعونٌ ملعون داریم. بنده و شما روبروی آینه بایستیم و به خودمان بگوییم: لعنتی، مؤمن به مؤمن نباید ملعون بگوید. اما در روایت داریم ملعون کسی است که بار زندگیاش را روی دوش دیگران بیاندازد. ملعون ملعون کیست؟ کسی که زن و بچهاش محتاج دیگران باشند و این بی قید و بی خیال باشد.
وی افزود: یک فضای بسیار نورانی در آموزههای دینی با واژه «کَیِّس» هست، کَیِّس، یعنی زیرک کیست؟ کَیِّس از کیسه میآید. کسی که همیشه کیسه به دنبال دارد، کیسه دانایی، بینایی، تجربه از زندگی دیگران، هوشمندی، مراقبت، احتیاط، بی گدار به آب نزدن، این زیرکی است. لذا گاهی مواقع ۲۵ ساله است مثل آدم هشتاد ساله حرف میزند. خدا نکند انسان آن طرف سر به هوا باشد، باری به هر جهت باشد. میفرماید: کسی که ژرف اندیشی دارد در کارها و مراقب خودش هست، جواب را دقت میکند، کمتر اسیر اشتباه میشود. کمتر بازیچه دست دیگران میشود. امام صادق(ع) یک جملهای دارند خیلی زیباست، خیمههای روضههای قدیمی را دیدیم که یک چوب بلند زیرش بود، به نام عمود! عرب میگوید: دِعام! امام صادق فرمودند: «دِعَامَةُ الانْسَانِ الْعَقْلُ» (کافی، ج ۱، ص ۲۵) ستون وجود آدمی عقل و خردمندی است که باید مراقب آن باشد. از عقل چه چیزهایی به دست میآید؟ زیرکی، فهم، حواس جمعی، احتیاط، کسانی که از نظر عقلی یک مقدار پایین هستند دقت نمیکنند. مرتب خود و خانواده را به دردسر میاندازند. از سپاهیان عقل کیاست است. زیرکی برای وقتی لازم است که انسان می خواهد یک تصمیم مهم بگیرد. گاهی تصمیم درباره جوراب و کیف و کفش است، حالا یک بی احتیاطی، ضرر مادی دارد. ولی گاهی انتخاب همسر، شصت سال، هفتاد سال با زندگی انسان کار دارد. شغل است، شوق است، انسان باید خیلی مراقب باشد. لذا میفرمایند: کیاست و زیرکی نورانیت است. غیر از تجربهها، مطالعات، نشست و برخاست یک نورانیت درونی هم باید انسان داشته باشد.
لقمانی ادامه داد: «المؤمن ینظر بنور الله»، «المؤمن کَیِّس» مؤمن یک نورانیتی در درون دارد، کیاست و زیرکی که با نور خدا نگاه میکند. با آن نور همه چیز را روشن میبیند. لذا افرادی که واقعاً مؤمنانه زندگی میکنند لغزش و خطا و ریزش ندارند. سقوط ندارند. میفهمد باید چه کار کند. اسیر نمیشود و امیر زندگی است. امیرالمؤمنین میفرماید: بادهای تند او را تکان نمیدهد. امیر مدینه نزد امام صادق(ع) آمد گفت: یک سؤال در دلم مانده است. میخواهم از شما بپرسم. امام فرمودند: میخواهی قبل از اینکه خودت بگویی، من بگویم: سؤال تو چیست؟ گفت: از کجا میدانید؟ فرمود: با زیرکی که دارم! بسیاری از افرادی که اهل پرهیز هستند، به دلشان الهام میشود و به ذهنشان میافتد. افرادی که خردمند هستند در رانندگی متوجه میشوند. در امور زندگی هم نشانههایی هست. افراد دانا متوجه میشوند. امام فرمودند: سخن پیامبر را شنیدهای که فرمود: «فِرَاسَةَ الْمُومِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل» (کافی، ج ۱، ص ۲۱۸) مؤمن زیرک کسی است که با نور خدا نگاه میکند. در این سخن مؤمن ما هستیم! انسان میتواند اینطور زندگی کند؟ بله، زیرک باشد. در کوچه و بازار و محیطهای اقتصادی زیرکی را طور دیگری تعبیر میکنند. کسی که اهل دروغ و چرب زبانی و کلاه گذاشتن است. میگویند: فلانی خیلی زرنگ است. برادرش را ببین، توانست در یکی دو سال بار خودش را ببندد! همین انتقاد را به امیرالمؤمنین(ع) میکردند. علی جان معاویه زیرک و زرنگ است ولی شما نه! هر کسی یک طور تهدید و تطمیع میکند. حضرت یک جمله فرمودند: اگر تقوا نبود، خداترسی و پرهیزگاری نبود، من زیرکترین افراد عرب بودم.
وی با طرح این پرسش که ریشه نورانیت چیست، گفت: «فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» پیامبر فرمودند: نورانیت در سینه است. ریشه این نورانیت در کجاست؟ ۱- پدر و مادر، مخصوصاً مادر. «و السعید سعید فی بطن امه» خوشبخت کسی است که در شکم مادر خوشبخت باشد و بدبخت کسی است که در شکم مادر بدبخت باشد. یعنی ما به دنیا آمدیم و دیگر خوشبختی و سعادت قطعی است، دیگر کاری نمیتوانیم بکنیم، نه! پایهها و بنیانهای خوشبختی و بدبختی در وجود مادر است. صبح به صبح چه تلاوت میکند. در طول روز پوشش او چگونه است؟ چه گوش میدهد؟ کجا نشست و برخاست دارد؟ زمین کویری است یا حاصلخیز است؟ بعضی زمینها به زور سالی یکبار محصول میدهد. بعضی زمینها سالی سه چهار بار محصول میدهد. بعضی هم اصلاً محصول نمیدهد. ۲- معلم؛ گاهی یک جمله، شصت سال قبل از استاد و معلمش جملهای یاد گرفته و در این شصت سال به کار گرفته است. یک زندگی آباد و سرشار از نشاط و شادمانی دارد. یکی هم جامعه است. چیزهایی که انسان میبیند و میشنود. در بهار بندگی ماه مبارک رمضان خداوند این توفیق را نصیب همه کس نمیکند. سحرخیزی، عبادت، قرائت قرآن نصیب هرکسی نمیشود.
وی در پایان گفت: عزیزان بیایند در ماه رمضان تصمیمی بگیرند، ورودیهای ذهن و دل را کنترل کنند. نورانیت نصیب انسان میشود. گاهی مواقع کوشش ظاهری نیاز نیست، جوشش باطنی که باشد کافی است. ماه رمضان بهترین نقطه شروع خودسازی است. چند عامل برای اینکه بخواهیم حالت خودسازی داشته باشیم، نورانیت داشته باشیم، باید باشد. یکی چشم پوشی از محرمات الهی و ممنوعهایی که خداوند گفته ممنوع است. بعضی از گناهان را داریم «لا تفعلوا» انجام ندهید. بعضی از گناهان «لا تقربوا» یعنی از چند صد متری چراغ چشمک زن سرخ روشن است. اینجا پرتگاه است. «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنا» (اسراء/۳۲) نزدیک نشوید. «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیم» (انعام/۱۵۲) اقتصادی، اخلاقی، در اینطور موارد تصمیم بگیریم خودمان را کنترل کنیم. پیامبر فرمودند: اگر خواستی جایی مرتکب گناه شوی، به خاطر ترس از خداوند، انجام ندادی خداوند در همین دنیا پاداش شما را میدهد. نگاه شما، دل شما را متوجه عبادتی میکند که خوشتان میآید. گاهی چهل سال، پنجاه سال آن عبادت را انجام میدهید. بعضیها عشق صلوات هستند. عشق سجده هستند. عشق وضو و نماز اول وقت هستند. راه میرود دعا میخواند، دائم الصلوات است. کارهای روزمره هم دارد. در راه که دارد میرود مرتب سوره توحید را میخواند. سه مرتبه سوره توحید را تلاوت کنید ثواب یک ختم قرآن را دارد. در ماه رمضان هر آیه یک ختم قرآن است. خدا همانجا پاداش میدهد.
نظر شما