خبرگزاری مهر، گروه استان ها-محمد حسین عابدی: هر چند ماه یکبار باید منتظر یک ایده جدید از حجت الاسلام نورالله عباسی روحانی جوان خوش ذوق شاهرودی بود، ماه رمضان سال گذشته با کمپین چادر برای عروسکها غوغایی به پا کرد، از قم تا کرمان برایش پیام میآمد، مشهدیها از او الگو گرفتند، سمنانیها تشویقش کردند، بدون هزینه حجاب را برای خردسالان آموزش داد «هرکس عروسکی دارد برایش چادر بدوزد، کمک از مادران، جایزه از من!» شعارش بود. امسال اما پارک ترافیکی را برای بچههای شهرک همت شاهرود راهاندازی کرده است برای دیدارش باید به همان پارک رفت. جایی که تا دو سال پیش تلی از خاک در بدو ورود خوشآمد میگفت امسال اما پارکی با نمای زیبا، آبشاری از نور، چادری بزرگ، جمعیتی چشمگیر ... اینجا محفل عاشقان است.
آنقدر خوشروست که در بدو ورود به استقبالت میآید، محاسن سیاهش نشان میدهد هنوز خیلی تا ۴۵ سالگی فاصله دارد اما ایدههایش برای تبلیغ از سنش نیز افزون است، زاده روزهای انقلاب که بهرسم متداول همان سالها نامش را نورالله گذاشتند، طلبگی را در عنفوان جوانی پیشه کرد، خود و خانهاش را وقف تبلیغ دین کرده، حتی کودک خردسالش را هم در این کار دخیل میکند، خانواده عباسی روز و شبهای ماه رمضان خواب ندارند ...
اینجا نماز جماعت همیشه برپاست
چادر برپاست، درست در میانه پارک برای اینکه مردم از باران این روزهای شاهرود در امان باشند، کمکم جمعیت میآید تکبیر مؤذن میگوید که نماز برپاست، هر شب اینجا محفل جزء خوانی، دعاخوانی، سخنرانی مذهبی، تبلیغی، کارشناس روانشناسی و خانواده، کارگاه آموزشی، ایستگاه نقاشی و دهها کار فرهنگی دیگر برپاست، همه با تلاش نورالله عباسی همان طلبه جوان شاهرودی ...
چهار سال پیش کارش را در شهرک همت آغاز کرد با یکتکه موکت در میان پارکی که هنوز خاکی بود، آنقدر رفتوآمد تا توانست امکانات بگیرد، پارک به پارکی واقعی بدل شد، چادر، کانکس، سیستم صوت، نور، آسفالت، همه و همه این روزها جمعاند تا میزبان عاشقان باشند عاشقانی که خیلیشان به علاقه نورالله جوان میآیند و کارهایی که اینجا کرده است. پس از نماز تلاوت قرآن برپاست، پسازآن دعاخوانی زنان یکسو و مردان سوی دیگر جمعاند همه همسایهها ساعات پس از افطار اینجا هستند هر کس را بخواهی مییابی ... بانویی در میان جمعیت دلمه برگ انگور که خودش پخته پخش میکند یکی شلهزرد آورده است اینجا صمیمیت پخش میکنند و نگاه مهربان در ظرف خالیاش پس میگیرند.
ایجاد شهرک ترافیکی با محوریت آموزش آداب اسلامی و حقوق شهروندی
کمی آنسوتر خیابان فرعی است که خطوط متعددی در آن کشیده و تبدیل به پارک ترافیکی شده است، نوراالله درباره آن میگوید: پارکهای ترافیکی بسیارند اما ما ایدهای دادیم که نامش پارک ترافیکی اسلامی بود، شاید بگویند مگر دیگر پارک ترافیکها اسلامی نیستند اما این پارک ویژگی خاصی دارد آنهم اینکه یک طلبه در کنار افسر راهنمایی رانندگی به بچهها ازلحاظ مذهبی و فرهنگی هم حقوق شهروندی، رانندگی و حق مردم را آموزش میدهد، مثلاً اگر افسر رانندگی درباره بوق زدن ممنوع در مقابل بیمارستان توضیح میدهد طلبه بلافاصله حدیثی درباره رعایت حال بیمار بیان میکند این ایدهای جدید است.
وی میگوید: خیابان را با همکاری شهرداری خطکشی و ۸۰ متر بنر منقوش به تصاویر بصری در دو طرف نصب کردیم، برای بچهها ماشینهای واقعی آوردیم، آمبولانس واقعی، ماشین پلیس، ماشین آتشنشانی همه را در کنار یک خط پارک کردیم تا حق تقدم را به آنها بیاموزیم و بدانند که در میان خودروی سواری، اورژانس و آتشنشانی کدامیک حق تقدم دارند، برای بچهها از رعایت حال سالمندان گفتیم، در روز افتتاحیه شهردار، فرماندهان ناجا، مقامات شهری آمدند پارک ترافیکی کوچکمان به یک رویداد بزرگ بدل شد خودمان همفکرش را نمیکردیم.
این طلبه جوان همواره از مساعدتها و دغدغه برخی نهادها همچون شهرداری و شورای اسلامی شهر شاهرود، سپاه پاسداران و اداره کل تبلیغات اسلامی استان سمنان میگوید و در ادامه اظهار میدارد: در انتهای مسیر تصویر بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) را نصب کردیم تا بچهها چشمشان به این تصویر باشد نگاهشان حب اهلبیت(ع) را بپذیرد و جایزه رعایت حق تقدمشان سلامی به علی بن موسیالرضا(ع) باشد، مراسم را هم با صلوات خاصه آغاز کردیم به نحوی که جمعیت انبوه در دو سوی خیابان جا نمیشدند...
نقش خودباوری در موفقیت جوانان
نورالله درباره دیگر اقدامات در شهرک همت شاهرود نیز میگوید: اینجا نقطهای حاشیه شهر است، شاید قشر ضعیف جامعه اینجا غالب باشند اکثراً از روستاها مهاجرت کردهاند و وضعیت اقتصادی عالی ندارند، اما ما با همین کارهای تبلیغی ساده توانستیم از مردم هشت گوسفند عقیقه بگیریم روزی تصمیم گرفتیم تا به مردم افطار بدهیم آنهم تهچین محلی (شله) مجنی! روی آتش و هیزم با دیگ مسی و بهصورت سنتی حتی آشپز هم آوردیم همه به خرج مردم. برخی میگفتند کار سختی است اما من میگفتم مردم باشند کارها سخت نیست در ضمن اجر بیشتری هم دارد. دستآخر یک هزار و ۲۰۰ نفر در ضیافت افطار اطعام شدند، هشت دیگ برپا شد در میان خیابان مجبور به سفره انداختن شدیم، شبی فراموشنشدنی بود.
اینجا ایستگاه نقاشی برای بچهها ترتیب دادهاند تا وقتی مادرانشان تلاوت قرآن را انجام میدهند بچهها با یک مربی سرگرم باشند، برای بچهها علاوه بر نقاشی، سیره اهلبیت(ع) میآموزند، اینجا تمام پسربچهها تمثال رهبر معظم انقلاب اسلامی را به گردنشان دارند همه عضو بسیج شدهاند همه مسئولیتی دارند، تفاوت ما با دیگر جاها این است که نهتنها به بچهها بیاعتنایی نمیکنیم بلکه آنها مسئول انجام کارها شدهاند، امروز سیستم صوت که شاید چند میلیون تومان قیمت داشته باشد با دست بچهها راهاندازی میشود، مسئولیتها آنقدر تکرار شده که دیگر بچهها خودکار کارهایشان را انجام میدهند.
یک خاطره خوب
از نورالله درباره یک روز خاص در این ماه مبارک میپرسم روزی خاطرهانگیز برایش و میگوید: بهترین روزمان همان وقتی بود که خادمان علی بن موسیالرضا(ع) آمدند و پرچم متبرک بارگان ملکوتی امام رضا(ع) را آوردند روزی عجیبوغریب بود معنویات را میتوانستیم ببینیم همه آمده بودند.
یکی از دغدغههای نورالله آسیبهای اجتماعی و خانواده است و میگوید: اعتیاد و مسائلی ازایندست آسیبها اگر مدیریت نشوند در حاشیه شهرها دامنگیر مردم خواهد شد، با توجه به خشکسالی و بیکاری بسیاری از مردم مهاجرت از روستا را برگزیدهاند، درنتیجه فضای شهر در بدو ورود و این ناشناس بودن و وجود خرده فرهنگها باعث بروز برخی بحرانها و گرفتار شدن در دام مشکلات میشود، برای همین سعی کردهایم تا برای مردم کارگاههای آموزشی کاربردی برگزار کنیم که امسال نیز در ماه مبارک رمضان از حضور دکتر رستمی روانشناس برجسته کشور به مدت ۱۰ شب دعوت شد که خوشبختانه بازخورد خوبی هم داشت.
هر چیز که برای پذیرایی مردم کم آید محمدجواد را صدا میزند فرزند بزرگش و میگوید برو از خانه بیاور، نورالله حتی در صندوقعقب ماشینش برای بچهها جایزه و شکلات هم دارد، این نشان میدهد فکر همهجا را کرده است، هیچچیز از چشمان تیزبینش دور نمیماند اینجا قلمرو عاشقی وی در لباس یک روحانی است.
تبلیغ با ابزاری ساده
نور را میتوان بویید وقتی در بین این مردم هستی، روی یکتکه فرشینه ساده نشستهاند از مسائل روز میگویند و میشنوند سادگی که در مراکز شهر میان دود و صدای بوق و ماشین گمشده اینجا همه یار هم هستند کاری که نورالله کرده را شاید دهها کانال تلویزیونی و تلگرامی و رسانهای نکرده باشند با سادهترین ابزارها ... همه دارائیاش یک چادر و کانکس که آن را نیز از سپاه استان گرفته، شهرداری که برایش فضاسازی کرده، و چند لامپ و موکت و پشتی و سیستم صوتی و برخی ابزار تبلیغ، همینها است، اما ایدههایش تبلیغش را جلو میبرند، نورالله هرسال یک فکر خوب در آستین دارد ...
نورالله میداند چه چیز را کجا بگوید ... از بانوان حاضر در جمع میخواهد اگر عکس مادر شوهرشان را درگوشی تلفن همراهشان دارند یکشب شام با خانواده در بهترین رستوران شهر مهمان او هستند ... تعدادی دست بالا میکند و خنده بر لبان مردم مینشیند ... شاید تعدادی که از این محفل بروند بیشتر قدر مادرهایشان را بدانند ... مادران خود و همسرشان ... یک شوخی وی کافی است تا فکرت درگیر شود ... او میداند چه چیز را کجا بگوید ...
یک تبلیغ ۱۰۰۰ ایده
صمیمی و گرم به بدرقه میآید ماه رمضان در حال تمام شدن است پارسال نزد او بودیم سال آتی نیز قطعاً مهمانش هستیم هرسال ایدهای نو دارد ... چهره گرمی دارد، هنگام خوشامدگویی از او میخواهم دیگر اقدامات این پارک را مختصراً بیان کند و او میگوید: اعزام زائران حرم امام خمینی(ره) و ویژهبرنامه ارتحال امام، اردوی خانوادهها پس از ماه رمضان در جنگل ابر، حضور مدافعان حرم در بین مردم، اقامه نماز جماعت صبح، حضور در گلزار شهدا و ... از دیگر برنامههایی است که ما در شهرک همت برگزار میکنیم.
باید با صفی از نور و رنگ خداحافظی کرد اینجا در شهرک همت شاهرود همه نورالله را میشناسند، شاید وقتی به مادر شوهرشان فکر میکنند، در مقابل بیمارستان بوق میزنند، گوسفندی را میخواهند عقیقه کنند، به بیماری بیندیشند، به سالمندی محبت کنند و ... یاد نورالله عباسی بیفتند...
نظر شما