به گزارش خبرگزاری مهر ، روزنامه کیهان در ستون "یادداشت روز" خود به قلم حسین شریعتمداری مدیر مسئول چنین نوشته است: در این پروژه، تفرقه اندازی میان مسلمانان با دو محور تفرقه میان «شیعه و سنی» و «سنی و سنی» تعقیب می شود.
حکومت آل سعود، اگرچه از آغاز شکل گیری تاکنون بیرون از بستر منافع آمریکا و انگلیس گام نزده است ولی برخلاف گذشته که مأموریت مقابله با نهضت های اسلامی را به گونه ای پنهان دنبال می کرد، امروزه به دلایلی که فهم آن دشوار نیست، پرده ها را کنار زده و بی نقاب به عرصه این کارزار آمده است.
مخالفت با حزب الله لبنان- بخوانید حمایت از اسرائیل- در جنگ 33روزه، صدور بیانیه 38تن از آخوندهای دربار سعودی که در آن قتل شیعیان را مجاز دانسته بودند! ارسال دلار و اسلحه برای آشوبگران و گروه های تروریستی تحت حمایت آمریکا و اسرائیل در عراق، لبنان، افغانستان و... تلاش گسترده تبلیغاتی با هدف فریب افکار عمومی مسلمانان و تغییر جهت مبارزاتی آنان از مقابله با دشمنان بیرونی به درگیری های داخلی و فرقه ای و... فقط بخشی از اقدامات خصمانه رژیم سعودی علیه خیزش عظیم ملت های مسلمان است که طی چند سال اخیر صورت گرفته و می گیرد... و در این باره گفتنی هایی هست.
1-انگیزه آمریکا و متحدانش از تلاش برای تفرقه افکنی میان ملت های مسلمان روشن تر از آن است که نیازی به ارائه دلیل و یا اثبات از طریق تکیه بر شواهد و قرائن داشته باشد. اما پیوستن برخی از دولت های عربی مخصوصاً رژیم پادشاهی آل سعود به این پروژه عمدتاً به چند علت صورت گرفته است.
الف: امروزه هیچ انسان صاحب اندیشه و برخوردار از کمترین درجات فهم و شعور را نمی توان یافت که با حکومت های سلطنتی موروثی، نظیر آنچه در عربستان، اردن، کویت، امارات و برخی دیگر از کشورهای اسلامی وجود دارد، موافق باشد. در این حکومت ها اعضای یک خاندان بی آن که از سوی مردم انتخاب شده باشند تمامی امکانات، ثروت و سرنوشت مردم را در اختیار دارند و بعد از مرگ هر یک از آنان، نفر دیگری از همان خاندان بر کرسی قدرت می نشیند.
بدیهی است دوران اینگونه حکومت ها که دهها بار ارتجاعی تر و ظالمانه تر از حکومت های ملوک الطوایفی قرون وسطی است، سپری شده و مردم در این کشورها ادامه حضور اینگونه رژیم های قرون وسطایی را به منزله «تحقیر» خویش می دانند و حق نیز دارند.
در کشورهایی نظیر عربستان، کویت، امارات و... رأی و نظر مردم کمترین ارزشی ندارد و سرنوشت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و همه چیز مردم در دست اعضای یک خاندان است و...
دولت هایی از این دست، چه بخواهند و چه نخواهند به پایان عمر خود رسیده اند و به شدت از سوی ملت های خود به زوال و نابودی تهدید می شوند.
ب: حکومت های مورد اشاره، بدون استثناء با دخالت مستقیم قدرت های غربی شکل گرفته اند و مردم در پیدایش آنها کمترین نقشی نداشته اند به عنوان مثال؛ دولت سعودی در جریان جنگ اول جهانی و بعد از شکست دولت عثمانی با حمایت مستقیم نظامی دولت وقت انگلیس پدید آمد. و سرزمین حجاز که تا آن هنگام بخشی از کشور پهناور عثمانی- ترکیه کنونی- محسوب می شد به محمدبن سعود جد پادشاهان آل سعود سپرده شد. محمدبن سعود در آن هنگام تنها بر قبایل «عتوب» و «غزه» ریاست داشت.
دولت وقت انگلیس، ابتدا محمدبن سعود را به پذیرش فرقه انحرافی وهابیت- که آن نیز ساخته مشترک انگلیس و صهیونیست ها بود- وادار کرد و سپس با ارسال کمک های نظامی و تحت رهبری «توماس ادوارد لورنس» فرستاده ویژه انگلیس، حاکمیت او را به سراسر عربستان گسترش داد و با پیشنهاد «لورنس» سلطنت در خاندان آل سعود موروثی شد که تاکنون نیز ادامه دارد.
دولت سعودی از آغاز تشکیل- جنگ جهانی اول- تحت قیمومیت نیمه آشکار و «تک محوری» انگلیس بود ولی بعد از جنگ جهانی دوم، این قیمومیت تک محوری به «محور مشترک آمریکا و انگلیس» تبدیل شد.
مروری گذرا بر کارنامه دولت سعودی به وضوح حکایت از آن دارد که پادشاهان سعودی همواره در خدمت منافع آمریکا و انگلیس بوده اند و در تمامی مناقشات میان ملت های مسلمان و قدرت های بیگانه غربی، در کنار آمریکا و انگلیس حضور داشته اند که مخالفت آشکار با حکومت ضد صهیونیستی جمال عبدالناصر در مصر، موضع سؤال برانگیز و حمایت ضمنی از اسرائیل در جریان جنگ 6روزه ژوئن 1967، حمایت از دولت ملک حسین در سرکوب آوارگان فلسطینی- سپتامبر سیاه- در اردن، همکاری نزدیک با رژیم آمریکایی شاه، ارائه طرح به اصطلاح صلح خاورمیانه از سوی ملک عبدالله- پادشاه کنونی عربستان که در آن هنگام ولیعهد فهد بود- و این طرح همانگونه که در کیهان به طور مستند توضیح داده شد، چند پله از کمپ دیوید ننگین تر بود و... دهها نمونه دیگر فقط اندکی از آن بسیارهاست.
رژیم هایی نظیر کویت، اردن، امارات و... نیز تاریخچه ای کم و بیش مشابه رژیم آل سعود دارند و...
با توجه به دو عامل فوق الذکر، برخی از دولت های عربی منطقه، ادامه حاکمیت خود را اولاً در فریب افکار عمومی ملت های خویش و ثانیاً در فرمانبرداری از آمریکا و متحدانش می دانند و دقیقاً به همین علت در پروژه تفرقه افکنی میان ملت های مسلمان مأموریت گرفته اند.
2- اگرچه ظاهراً و در نگاه اول به نظر می رسد که این پروژه علیه شیعیان طراحی شده است ولی با نگاهی دقیق تر به وضوح می توان دید که اهل سنت نیز از اهداف تخریبی این پروژه بیرون نیستند، بلکه پیشگیری از بیداری آنان اصلی ترین هدف این پروژه است. توضیح آن که، طراحان و دست اندرکاران این پروژه می کوشند، آموزه هایی نظیر مقابله با ظلم، مبارزه با اشغالگران، مقاومت در برابر سلطه طلبی آمریکا و اسرائیل، حمایت از مردم مظلوم فلسطین، تشکیل حکومت بر پایه باورهای اسلامی، نفی حاکمان سرسپرده و... را آموزه های برخاسته از تفکر شیعی جلوه دهند و اهل سنت را با استناد به تفاوت مذهبشان از رویکرد به این آموزه ها برحذر دارند.
اما، برای کسانی که اندک آشنایی با مبانی اسلام داشته باشند کمترین تردیدی وجود ندارد که این آموزه ها منحصر به شیعه نیست بلکه تمامی مذاهب اسلامی- غیر از فرقه های منحرف نظیر وهابیت در میان اهل تسنن و بهائیت در میان شیعیان که هر دو ساخته صهیونیست هاست- این آموزه ها را بخش جدانشدنی از مبانی اسلام تلقی می کنند و حتی جان باختن برای تحقق آن را جهاد در راه خدا می دانند.
بنابراین وقتی در پروژه یاد شده، این آموزه ها را منحصر به شیعه قلمداد می کنند، ضمن آن که شیعیان را در قله افتخار و اوج ایمان به اسلام ناب محمدی(ص)، می نشانند، در همان حال، برادران و خواهران اهل سنت را بی اعتنا، به اسلام و آموزه های مسلم و غیرقابل انکار آن معرفی می کنند و این اهانت آشکار به صدها میلیون مسلمان سنی مذهب در سراسر جهان است.
دقیقاً به همین علت است که پروژه مورد اشاره علی رغم هزینه فراوانی که برای آن صرف شده است، تاکنون بی نتیجه مانده و خشم و نفرت برادران اهل سنت را در پی داشته است.
3- در این پروژه لبه تیز حمله متوجه جمهوری اسلامی ایران است چرا که به اعتراف استراتژیست های آمریکایی و اروپایی، حضور قدرتمند ایران اسلامی و مقاومت 27 ساله آن در برابر توطئه های پی درپی آمریکایی و صهیونیستی، به عنوان یک الگوی مؤثر و حیات بخش پیش روی همه ملت های مسلمان از جمله برادران اهل سنت است و مردم در برخی از کشورهای عربی وقتی دولت خود را با دولت جمهوری اسلامی ایران مقایسه می کنند، ایده آل های خویش را در رژیم های حاکم بر کشورهای خود سرکوب شده و در جمهوری اسلامی ایران شکوفا می بینند.
دولت و تمامی ارکان نظام در ایران اسلامی برخاسته از رای و نظر مردم است و این پدیده در برخی از رژیم های حاکم بر کشورهای عربی به خواب و خیال شبیه است! از سوی دیگر، می بینند که ایران بر اسلام و آموزه های ناب دینی تکیه دارد و در همان حال دولت های خود را در نظر می آورند که بدون اجازه آمریکا و اسرائیل آب نمی خورند و ...
4- و بالاخره اگرچه سخن در این باره به درازا می کشد ولی درک این نکته بدیهی برای رژیم های حاکم در برخی از کشورهای عربی نباید چندان دشوار باشد که دوران رژیم های وابسته به بیگانه سپری شده است و ملت های مسلمان چه شیعه و چه سنی، هوشیارتر از آنند که به ادامه حیات رژیم های قرون وسطایی تن داده و تحقیر ناشی از پذیرش اینگونه رژیم ها را بپذیرند.
بنابراین اگر نمی خواهند به سرنوشت شاه در ایران و صدام در عراق دچار شوند، عاقلانه ترین راه آن است که به خدا توکل کرده و به مردم خود روی آورند. در این حالت، البته بدیهی است که جایی برای آنها در حاکمیت باقی نخواهد بود ولی دستکم از مرگ توأم با خواری و ذلت که محمدرضا شاه ها و صدام ها به آن دچار شدند در امان می مانند.
نظر شما