به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی است که به قلم حسینعلی رمضانی، مدرس دانشگاه و کارشناس علوم انسانی به مناسبت ۱۴ تیرماه روز قلم نگاشته است:
کلمات الهی؛ همه عالم از کل تا جزء را در برگرفته است و پدیده ها حامل این کلمات حضرت حق باری تعالی هستند و انسان به عنوان "حیوان ناطق" این کلمات را با ابزار معرفتی عقل و منطق به شکار خود در می آورد. کلمات طبق سنت الهی به دو طیف طیّب و خبیث قابل تفکیک می باشد. کلامی طیّب که اصل آن بر ثابتات و دعوت به وحدت اجزای هستی استوار است و ثمرات آن تا آسمان ها گسترده می شود."أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ" کلامی در مقابل که خبیث بوده و قراری بر آن نمی باشد و بر پایه اصل "تغییر"(Change)"وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الارْضِ مَالَهَا مِنْ قَرَارٍ..." به دنبال کثرات و در ادامه دعوت به تکاثر اجزای هستی می باشد.
کلام؛ حقیقتی است از "کُنْ فَیَکُونَ" که درک ماهیت آن ناممکن، تا شکل گیری تمدنی از جنس انسان که بر پایه نطق شفاهی و مدوّن استوار می باشد. کلام؛ حامل معناست و ابزار انتقال کلام؛ قلم "ن وَ اَلْقَلَمِ وَ ماَ یَسْطُرُونَ" و زبان می باشد؛ قلمی که مدون و سطر سطر بر صفحهای ثبت میشود و زبانی که شفاهاً بیانش در صفحه هستی ضبط می گردد و این دو طبق قانون "ماند" تا ابد ماندگار خواهند ماند و فنایی برای آن متصور نیست. آن زمان که اعضا و جوارح شروع به کلام و نطق کنند" الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ" و آن زمان که زمین زبان باز کند و از اخبار درون خود بگوید" وَ أَخْرَجَتِ الارْضُ أَثْقَالَهَا ..... یَؤْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا".
انسجام بین اجزای هستی بر پایه اعتماد است و اعتماد مقدمه اش آگاهی می باشد. آگاهی برآمده از خبر بوده و خبر پایهاش نطق و کلام می باشد. کلام جاری و ساری از کل تا جزء هستی است"سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ..." و "یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ....".
سیستم و ارگان جامعه انسانی که حامل نطق می باشد نیز بر پدیده کلام، آگاهی، اعتماد، مشارکت بنا نهاده شده است. گاه در عصر غارنشینی با اشاره که بر پایه هندسه و تصویر است، انتقال پیام می دهد و پس از آن بر پایه و ظرف مفهوم به تولید کلام و گزاره اقدام کرده و ارتباط می گیرد و فهم مشترک ایجاد می کند. در عصر حاضر با عدد صفر و یک از منطق ارسطویی به منطق تحلیلی و سمانتیک و منطق ریاضی روی آورده و بین صفر و یک در منطق فازی(Fuzzy Logic) بینهایت طیف در نظر می گیرد و برای رسیدن به نقطه ثقل "معرفت با هستی" باز همین نطق است که واسط بین این دو ساحت عمل می کند. انسان تنها موجودی است که حامل و قابل این ابزار می باشد.
بیان داشتیم، که انسان در سیر رسیدن به درک صحیح از هستی و قواعد حاکم بر آن در راستای تمدنسازی از ابزاری به نام نطق بهره می گیرد. این امر عامل اولیه آگاهی بخش و انسجام اجتماع بشری محسوب می شود و جایگاه قلم و زبان به عنوان ابزار پیام رسانی امری است که بر هیچ کس پوشیده نیست، اما چه می شود که این کلام در دو ساحت قلم و بیان از صراط عدول کرده و میل به باطل می یابد؟ کلامی مخلوق که فطرتاً باید طیب باشد! با درگیر شدن با طبیعت و نفس انسانی هویت مجعول و خبیثه به خود می گیرد؟ قلم و بیانی که باید موجب اگاهی و انسجام بخشی و دعوت به وحدت باشد، میل به انتشار اخبار ناصحیح و ناصواب نموده و باعث انتشار کذب و بذر کثرت در بدنه اجتماع می شود؟
هیچ سیستمی را که خدا خلق نموده است، نمی توان یافت که خللی در آن باشد! و رخنه ای در آن یافت. اینکه بیان از آشوب (chaos) و ناقص الخلقه بودن مطرح می شود، باید به دنبال علل دیگر اعم از طبیعی و انسانی بود. دخل و تصرفهای ناشی از نفسانیات انسان در عرصه تولید تکنولوژی و آثار سوء آن بر طبیعت و زیست محیط، مهندسی ژنتیک، نفوذ به زیر – اتم و ... موجب آشفتگی نظام هستی شده است. کار به جایی رسیده است که در اثر حوادث طبیعی همچون، سیل و زلزله و آتشفشان یا سقوط شهاب سنگها به دنبال تبیین این حوادث در "وجود رخنه در هستی" بوده و خدا را در نگاه نیوتنی در حد "خدای رخنه پوش" تقلیل دهیم.
روابط اجزای انسانی با یکدیگر منجر به شکل گیری سه بعد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی می شود. سیستم هایی که در لایه طبیعت؛ اتم در علم فیزیک، مولکول در علم شیمی و سلول در علم زیست اجزای پایه ای آن محسوب می شود. در اجتماع بشری انسان به عنوان کنشگر پایه اصلی شکل گیری جامعه قرار میگیرد. عامل ارتباطی بین اجزای طبیعی بارهای الکترونی در زیر – اتم، یون ها و بافتهای میان سلولی است، در حالی که در جامعه بشری عامل ارتباط و انجذاب، نطق و کلام می باشد. اجزای سیستم انسانی باید همچون سیستم های سخت، اتحاد مولکولی و سلولی دارای انسجام باشند و فاقد خلاء و شکاف، که هیچ امری قابلیت نفوذ در آن را نداشته باشد، به نحوی که در نهایت منجر به تجزبه آن شود!
منظور نویسنده از "آگاهی" که بیان داشتیم، بر پایه کلام مکتوب و شفاهی می باشد. با ابزار رسانه ای، مانند قلم و تریبون تولید و انتشار می یابد. رسانه ای که حامل پیام بوده و پیامی که از سرادقات درونی انسان، اعم از عقل و قلب او برمی آید خبر می دهد. عقلی که می فهمد و سیر قیاس و استقراء را طی می نماید و با صغری ـ کبری چیدن، به نتایج قابل بیان در قالب نطق و به صورت های مختلف خود را نماینده بازنمود حقیقت می کند. پیام از طریق شکل، عدد و کلمه انتقال می یابد.
یک رفتار، نشانه ای است و حامل پیامی برای مخاطب می باشد. رفتار نماینده پیام هندسه بوده و از طریق بصر دریافت و توسط ذهن(ابزار تجزیه و تحلیل) پردازش می شود. رفتارها، برآمده از اعضا و جوارح انسانها می باشد. چشم، گوش، زبان، دهان، دست، پا و پوشش و آرایش و زبان بدن(Body Language) حامل پیام می باشند. دیدن، شنیدن، گفتن، خوردن، ارتباط گرفتن، رفتن به جایی و پوشیدن(آنچه به انسان به عنوان شیء و در معیت آن قرار می گیرد، مثل لباس، ساعت، انگشتر، ماشین، خانه و.... ) و فرم سر و صورت، همه و همه پیامی دارند. پیام های آشکار و پنهانی که از اعضا و جوارح انسان پدیدار می شود. فکر و نیّتی که از ذهن و قلب کنشگر پدید می آید و گاه در لایه های مختلف پنهان می شود و پیام نهایتاً در بزنگاه ها و در گفتار و رفتار خود را نمایان می سازد و چه موجود پیچیده ای است این انسان دو پا!
گفتاری که برآمده از مفاهیم می باشد، نماینده پیامی کلامی بوده و از طریق سمع دریافت و توسط ذهن مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. گفتار مجموعه ای از کلمات می باشد که باب تفسیر را باز میکند. هم چنان که در رفتار باب تفسیر در راستای معنایابی شکل میگیرد. رفتار را باید در شرایط دید، گفتار را نیز باید در متن جستجو کرد، قاعده کلمه (Text) را در متن (Context) دیدن، اینجا مطرح میشود. قلم و تریبون هر دو گوش را هدف قرار می دهد و انسانها پس از دریافت پیام و قرار گرفتن در شبکه معرفتی، سیر قضاوت تا رسیدن به معنا، نیت و مراد گوینده را طی می نمایند. حال اگر این کلام و رفتار، صادق و صالح باشد، پیام حاصل از آن نیز صادق و صالح خواهد بود و چنانچه مخاطب سلیم النفس و سلیم العقل باشد، صداقت و صلاحیت را به راحتی درک خواهد نمود. چنانچه کلام و رفتار کاذب و فاسد باشد، سیر حاصل از دریافت معنا هویت دیگر به خود میگیرد. این فرآیند پیامدهی و پیامرسانی با مؤلفه های ساختاری، محتوایی، ابزاری و ... تمام شبکه ارتباطی انسانها را در می نوردد و در عصر انفجار اطلاعات، شاهد بروز و ظهور حجم انبوهی از دیتا و اخبار در هویت ها و قالبهای متنی و تصویری می باشیم.
قلم که از ابزار نگارشی سطور و متن می باشد همچون زبان که ابزار بیان کلام در صفحه هستی است، دارای آفت هایی می باشد که نشان از فساد آن دارد. فساد زبان، که در بسیاری از روایات بدان اشاره شده است گاه به هفتاد بند می رسد. از غیبت، نمّامی و دروغ گرفته تا تکذیب و کفران نعمت و در ادامه سخن از پیشگویی و کهانت و توجیح و... همه و همه جز آفات زبان محسوب می شوند. به موازات آن قلم نیز چنین آفتهایی را به خود می گیرد که در جای خودش باید بدان پرداخت.
قول و قلم به عنوان ابزار رسانه ای باید صالح باشند؛ صالح بودن همه مؤلفه ها و فرآیند پیام رسانی باعث کشف و انشتار حقیقت می شود. حقیقتی که بر پایه صداقت فعلی و فاعلی شکل گیرد و انتشار یابد بستر فلاح و سعادت جامعه را فراهم می کند.
قلم و بیانی که از طریق جراید و سخنرانی ها، برآمده از حدس و گمان"یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا ..." و قلب مریض "فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ..." باشد و فارغ از سوگیری (Bias) گوینده در بیان حق بر روی صفحه کاغذ و هستی نقش بندد؛ فضای جدل، مغالطه و سوء برداشتها را باز می نماید.
در عصر انفجار اطلاعات(Era of explosion of information) نیز با پیشرفت سرسام آور تکنولوژی اطلاعات(Information technology) عرصه پیامرسانی از واقع(Actual) به سوی مجاز(Virtual) انتقال یافته است و در رقابت پیام رسانهای واقعی چه بسا برتری با پیام رسانهای مجازی می باشد. با تحلیلی ساده از مکان(Location) و میزان زمان(Time) کاربر(User) که درگیر این فضا می باشند، فضای مجازی که اطلاعات در قالب متن، صوت و تصویر ثابت و متحرک در صفر زمان انتقال می یابد و دسترسی به اطلاعات در حداقل جابجایی مکانی امکان پذیر می باشد؛ برتری بلامنازعی نسبت به فضای واقعی دارد. عرصه اطلاعات و ارتباطات از حوزه مکانیکی و خطی به سمت الکترونیکی و شبکه ای میل پیدا کرده و ذرّه، موج و نور پایه اصلی جابجایی اطلاعات قرار گرفته است و این تکنولوژی اطلاعات در هر لحظه سیر تکامل خود را طی می نماید.
با این توضیحات می توان به یک نتیجه اولیه دست یافت که یکی از اصلیترین عوامل انسجام بخشی اجزای یک سیستم، ارتباطات و گردش اطلاعات که بین اجزا رد و بدل می شود، می باشد. نتیجه حاصل از انتقال و دریافت پیام چیزی جز اعتماد یا عدم اعتماد نسبت به محتوای خبر و یا گوینده نمی باشد. پیامی که باب تفسیر سوء را در مخاطب ایجاد کند و یا حامل محتوای کذب، افترا، ایجاد شک و شیوع فحشا و... باشد، اعتماد و انسجام اجزای سیستم را سست کرده و امکان و احتمال شکنندگی آن را بالا می برد. قلمی که چنین هویتی را به خود می گیرد باید توسط سامانه ای نظارتی و ممیزی شکسته شود و تریبونی که پیام هایی از جنس آفات زبانی را به همراه دارد، باید ممنوع الصدا و ممنوع التصویر شود.
بی پروایی در قلم فرسایی و یا بیان، باعث ایجاد شکاف در هویت ساختاری یک سیستم شده و اجزا از عرصه عدالت به وادی تعارض (Inside system conflict) سقوط می کنند. انصاف در نوشتن و گفتن حقیقت باید به عنوان یک اصل در بین پیام رسانها قرار گیرد. رسانه ای که بوی قدرت به خود گیرد و در دست طیف معدود و محدودی باشد از حوزه انصاف و اعتدال خارج می شود. جریان اطلاعات حالتی تعاملی(Interactive) دارد و باید از بالا به پایین و پایین به بالا در جریان باشد تا عرصه عمل با علم و اقتصاد با سیاست و ماده و انرژی با دیتا در یک تعادل خاص سیر تکامل سیستم را رقم بزنند.
قلم و بیان در رسانه ها باید از نقد شخص و شخصیت به نقد فکر و تصمیم معطوف شود. از نگاه به "مَن قالَ" عبور کرده و به "مَا قالَ" برسد. موضوع قلم و بیان در جامعه اسلامی معنا و مفهومی والا و البته حساس به خود می گیرد. لبه تیزی که نوک قلم و زبان برای اصلاح و افساد اجزای جامعه می توانند ایفا کنند، بسیار بالاست به نحوی که قرآن بارها به قلم، سطر، کلام و بیان قسم یاد کرده است؛ بنابراین طبق توصیه اسلام، بزرگان دین و اولیای الهی مبنی بر صیانت از قلم، نیاز به بازتعریف فضای قلم فرسایی رسانه ها با رویکرد اسلامی در راستای انسجام و وحدت بین صدر و ذیل سیاست و اجتماع را مورد تاکید قرار می دهد.
نظر شما