به گزارش خبرنگار مهر، در اجرای این نمایش که برشی از مبارزه آزادیخواهان فرانسوی به رهبری دانتون علیه حکومت آن کشور است، طراحی صحنه پررنگتر از بقیه عناصر چشم را نوازش میدهد. طراحی صحنه گویی شیوه اجرا و تحلیل متن را سمت و سو داده و البته با این وصف هیچگاه تا آن حد اغراق نشده که عناصر دیگر را نیز تحتالشعاع قرار دهد و بیش از حد معمول بر آنها سوار باشد.
با نگاهی به تئاتر امروز جهان و بررسی تطبیقی آن، به این نتیجه میرسیم که موثرترین و پرنفوذترین روش انتقال مفاهیم مورد نظر یک نویسنده، به شیوههای به کار گرفته شده از طرف کارگردان اثر مربوط میشود. با توجه به این امر و اینکه در حوادث موجود در "مرگ دانتون" نقبی به تاریخ زده میشود، در شکل ارائه نمایشنامه برای گمراه نشدن تماشاگر باید دقت و وسواس زیادی مد نظر قرار بگیرد و در همین راستا آنچه "مرگ دانتون" را از دیگر نمایشنامههای اجرا شده خارجی در جشنواره متمایز میکند، ساختار متفاوت آن است.
ساختار "مرگ دانتون" با محتوا و شکل ترکیبشده و درآمیخته است، چولی با ساختارشکنی ذهن و محتوا، عینیت و ذهنیت را با هم درمیآمیزد و محتوا را در قالبی جدید جای میدهد و گویی اگر آن محتوا در قالبی دیگر طرحریزی شود، نمایش "مرگ دانتون" به منصه ظهور نمیرسد. چولی محتوا و شکل را در صورتی نو به اتحاد رسانده و کاری مدرن را به معنای واقعی کلمه ارائه کرده است.
میزانسنهای دقیق کارگردان و بازیهای نرم و در عین حال قدرتمندانه بازیگران، شکل اجرایی و تعامل بازیگران با همدیگر را به درک بهتر ساختار نمایشنامه سوق داده و در نهایت ضرباهنگ موفقی در "مرگ دانتون" شکل میگیرد. "مرگ دانتون" روایتگر زندگی آدمهایی است که با انعکاس برخورد و رفتارهای خود مواجه شدهاند و آنچه روی صحنه میبینیم، سختی و دردی است که در تمام مدت صرف بازیافتن خود و بازتاباندن تصویر خویش میشود. نوعی ارتباط بیواسطه میان صحنه و تماشاگر است و این ویژگی با انتخاب صحنهای دوسویه برای نمایش تقویت میشود.
در پردههای آغازین کار با میزانسنهای قرینه که نشاندهنده و بیانگر تعادل، ثبات و امنیت است، رو به رو میشویم و هر قدر که از کار میگذرد از این ویژگی کم میشود و آن میزانسنهای قرینه برعکس جای خود را به میزانسنهایی نامتقارن و حرکاتی فرمالیستی میدهد.
نکته دیگری که درباره این نمایش میتوان گفت این است که به علاوه درونمایه "هویت" که در اغلب نمایشهای مدرن و بخصوص آثار پیشرو دیده میشود، بازیابی هویت و سرگشتگی آدمی در گسست از حافظه یا خاطره خود موضوع اصلی است که این اجرا به آن اشاره دارد.
از طرفی تماشاگر در مواجهه با این اثر نمایشی خود را محتاج تفسیر نشانههای حرکتی در اجرا میبیند، بنابراین نظام حرکتی بازیگران باید مانند آنچه برای کلمات در یک جمله اتفاق میافتد معنا شود، اما دستیابی به این معنا در این اجرا به سختی قابل کشف است.
دیگر عامل موفقیت نمایش "مرگ دانتون" و گروه روهر بخصوص در ایران تکیه بر خلق موقعیتهای کمیک و طنز است که بیشتر مبتنی بر حرکت و اتودهای تصویری هستند. با کنار هم قرار گرفتن این اتودهاست که یک عمل بر اساس موقعیت شکل میگیرد. موقعیتها از طرفی میتوانند به صورت مستقل اهمیت پیدا کنند و از طرف دیگر ممکن است بر اساس کلیت نمایش و ژانر آن در نظر گرفته شوند. در نتیجه "مرگ دانتون" از حرکتهایی تشکیل شده که در عین خنداندن مخاطب، حسی همواره با ترس و تامل را در او برمیانگیزاند.
در مجموع "مرگ دانتون" از آن دست نمایشهایی است که تلاش در برانگیختن اندیشه و آیندهنگری اجتماعی و سیاسی در تماشاگر را دارد و محدوده نمایش به طیف وسیعی از تماشاگران که در کشورهای انقلابی زندگی میکنند مربوط است.
دیگر عوامل نمایش "مرگ دانتون" عبارتند از هملوت شفر دراماتورژ، گرالف ادزاردهاین طراح صحنه، "لئو کولاسن طراح لباس، جرد پوسنی موسیقی، رودزدی آلجی طراح نور و فولکو روس، فابیو متدز، آلبرت بورک، کلاس هرتزوگ، پیتر فون در بیک، سیمونه توما، رزما ریابروشر، روبرت سیول و ... بازیگران این نمایش هستند.
نظر شما