به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه شعر «و من فقط نگاه میکنم» اثر افسانه مرادی به تازگی از سوی نشر حکمت کلمه منتشر شده است. به همین مناسبت هرمز شریفی شاعر و منتقد به این مجموعه شعر نگاهی انداخته است.
«شعر محصول تخیل و تکنیک است»، این جمله نه چندان دقیق و البته ناقص را میشود بسط داد و چیزهایی به آن افزود و یا اصلاح کرد، اما راه دیگری هم ممکن است وجود داشته باشد ، شاید بشود بجای آنکه به بحثهای تئوریک پیرامون این جمله بپردازیم ، بگذازیم یک کتاب و یک مجموعه شعر ، خود با این عبارت روبرو شود و خودش به حک و اصلاحِ آن بپردازد.
مجموعه شعر خانم افسانه مرادی با نام و من فقط نگاه میکنم را من از همین زاویه خوانده و به آن پرداختهام.
از سرسرا که می گذری / صدای قدمهایت از گلوی شب بلند می شود / و تو از روزن دیوارها / به ماه نگاه می کنی / که همچون جاسوسی کوچک / از حصار باروی بلندت بالا می رود / تا عمق تنهاییت را روشن می کند (پارانویا ، ص 18)
شعر پارانویا تاکیدی بر تعریف اولیه از شعر است متخیل و تکنیکی آنچنان که خواننده را در سطرهایی به تحسین تخیل شاعر وا می دارد و انگار از خلقت خودش بیش از این هم نمیخواهد.
کارگردان صندلی تاشو را باز میکند / می گذارد لبه یک روز / و از همان جا با حرکت دست / فرمان شروع میدهد / و از همان جا با حرکت دست / صحنه دو نیم می شود (یک روز غیر معمولی ، ص 22)
به نظرم آشکار است که این چند سطر باز هم خواستههای عبارت اولیه را به خوبی برآورده کردهاند ، ترکیبی مناسب از تخیل و تکنیک که در ادامه به صحنهها و شخصیتهای فیلم پاپیون پیوند میخورد و در نهایت با تصویر کردن سناریوی فیلم در وضعیت معاصر ، به ترور احمد شاه مسعود میرسد و حادثه 11 سپتامبربه گونهای به پایان میرسد. در واقع این شعر وجه دیگری را به تعریف اولیه اضافه می کند و به تفهیم یک ایده می پردازد که خشونت جاری در وضعیت معاصر حاصل از بی عدالتی هایی ست که در طول تاریخ بر انسان روا داشته شده است. شعر در این سطرها وضعیت رتوریک پیدا میکند و ما را به شکل بسیط تری از عبارت اولیه می رساند که شعر محصول تخیل و تکنیک بوده و هدف آن القای ایده یا مفهومی به خواننده است.
از همین گونه اند شعرهای حمله انتحاری ، سوار بر شیهه ی اسبهای نگران و ..
اما همچنان این مجموعه از تعریفِ اینک گسترده تر شده ، ناراضی ست و به دنبال تکمیل هر چه بیشتر آن است.
گرچه سطح تخیل و زبان در این شعر تا حدودی نزول کرده اما پس از پایان ، عبارت اولیه را ایچنین اصلاح می کند که : شعر محصول تخیل و تکنیک بوده و هدف آن القای ایده یا مفهوم و یا یک حس به خواننده است.
همچنان ادامه میدهد از همان شعر اول ادامه میدهد و تاکید میکند که دستیابی به هدف شعر ، با بالاتر رفتن سطح تخیل و تکنیک ، سهل تر میشود و در اولین شعر مجموعه با عنوان خیال این نظریه را با ساختی خوب و زبانی گیرا به رخ می کشد.
شعرهای دیگری برای خوانده شدن پافشاری می کنند و شعر «هنوز همان جا ایستادهام» خوانده میشود و خواننده را به نوعی همزاد پنداری فرا میخواند که وضعیتی ورای القای حس است.
کتاب به پایان میرسد سطرها خلق شدهاند و در هر بند و صفحه ، تصویری نو خلق کردهاند تصاویری از جهانی که بر شاعر رخ نموده است تصاویری که زندگی و خلقت خود را به پای هدفشان سپری کرده اند و پایان گرفتهاند...
اما ، اما سطرهایی از کتاب ناب تر و شعر تر از سایرین در انتظار تولدی دیگر ، به دست های آینده ی شاعر نگاه میکنند:
امتداد این ابرها تا به کجاست
وقتی شرشر باران را پایانی نیست
و سایه های متوحش شبانه
زبان سکوت را نمی دانند
نظر شما