پیام‌نما

إِنَّ‌اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَىٰ وَ يَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * * * به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی می‌کند. شما را اندرز می‌دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان‌های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.] * * * حق به داد و دهش دهد فرمان / نيز انفاق بهر نزديكان

۲۷ دی ۱۳۸۵، ۱۱:۳۴

تلاش قهرمان برای بازسازی حریم خانواده؛ نگاهی به کارنامه مجید مجیدی به انگیزه برگزاری هفته فیلم وی در کرمانشاه

تلاش قهرمان برای بازسازی حریم خانواده؛ نگاهی به کارنامه مجید مجیدی به انگیزه برگزاری هفته فیلم وی در کرمانشاه

ویژه‌برنامه یک هفته با مجید مجیدی به همت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کرمانشاه به آثار دیدنی و ماندگار این فیلمساز می‌پردازد. در این برنامه فیلم‌های سینمایی "پدر"، "بچه‌های آسمان"، "رنگ خدا"، "باران" و دو فیلم کوتاه "خدا می‌آید" و "آخرین آبادی" به نمایش درمی‌آیند.

به گزارش خبرنگار مهر، "بدوک" اولین فیلم مجیدی است که به نوعی دغدغه های آتی او را بر بستری خاص روایت می کند. رابطه خواهر و برادری که در این فیلم به جدایی می انجامد و انگیزه ای برای تلاش و جستجوی جعفر است. این رابطه در "بچه های آسمان" کارکرد دیگری پیدا کرده و شکل دیگری از کنش و واکنش را بر این رابطه حاکم می کند.

اهمیت دادن به کانون خانواده به عنوان نهادی که با مرگ پدر به فروپاشی رسیده، مفهومی است که جستجوی جعفر را به نوعی دارای شناسنامه خاص می کند و زیرلایه فیلم را تهی نمی گذارد. تصویرسازی از کانون خانواده و قهرمانی که دغدغه بازسازی این نهاد را دارد، در آثار بعدی فیلمساز هم با رویکردهای مختلف، تبدیل به مولفه مشترک آثارش می شود.

کودک ـ نوجوانی که در عرصه تلاش برای زندگی با مسیر طراحی شده توسط فیلمساز به بلوغ فکری می رسد از مفاهیمی است که مجیدی در آثار اولیه خود بیشتر به آن می پردازد. در "بدوک" او با انتخاب بستر قصه ای خاص سعی می کند نگاهی به معضل اجتماعی خاص این منطقه هم داشته باشد. در سیستان و بلوچستان، جعفر و جمال بعد از مرگ پدر فروخته می شوند و پسر مجبور می شود بدوکی شود. نوعی برده داری مدرن که افراد را مجبور به داد و ستد اجناس قاچاق از مرز پاکستان می کند.

فیلمساز با انتخاب این بستر به تلاش و جستجوی جعفر وجوه جدیدی اضافه می کند و می تواند در دل این قصه که استعداد ذاتی احساسات زدگی را دارد، به روایت قصه ای بپردازد که به نوعی همه شمول است. ویژگی که در آثار بعدی هم تبدیل به نقطه قوت نگاه او به موضوعاتی ساده و احساس برانگیز است.

بید مجنون

"پدر" همان شاخصه اصلی فیلمساز را این بار در نگاه به کلیشه و تیپی دارد که در حافظه فرهنگی ما جای دارد. بازنگری کلیشه ناپدری که این بار منجر به قصه ای ساکن شده و کنشمندی در زیرلایه آن موج می زند. مهرالله نوجوانی است که می خواهد کانون خانواده را اداره کند و به نوعی به مردانگی زودهنگام برسد، اما با حضور ناپدری مواجه می شود که می خواهد این نقش را برای مادر و خواهرش و حتی خود او ایفا کند.

ازدواج مادر در این فیلم به نوعی به جایگاهی برمی گردد که او برای برپائی کانون خانواده قائل است بخصوص با تکیه بر ویژگیهای بالقوه ای که ناپدری برای یک پدرخوب شدن دارد. کلیشه ای که با طراحی یک سری ویژگی می تواند تبدیل به شخصیت شود. شغل ژاندرام و حتی ظاهر و هیبت ناپدری، رفتار و کنش هائی را  از او قابل انتظار می کند که در این شخصیت وجود ندارد. ناپدری برخلاف سنگینی این عنوان و ظاهر و شغلش، مردی مهربان است که می تواند یک پدر و شوهر خوب باشد. مهرالله وقتی این نکته را حس می کند فرار می کند.

موقعیت همراهی اجباری دو انسان که منجر به تأثیرپذیری آنها از یکدیگر می شود در این فیلم وارد رابطه پسر و ناپدری می شود تا به نوعی از این الگو هم کارکرد جدیدی گرفته شود. در تنهایی کویر و ناتوانی ناپدری، مهرالله دست به انتخابی می زند که فقط خداوند شاهد آن است و راضی می شود این نقش را به ناپدری بسپرد و عنوان پدر را به او می دهد. کودک ـ نوجوانی که به کانون خانواده و قداست آن ارج می گذارد حتی با شکل دادن تقابل با کسی که می خواهد این حریم را از آن خود کند.

"بچه های آسمان" مایه های آشنای مجیدی در رابطه یک خواهر و برادر و تصویرسازی او از بنیان خانواده ای که آسیب دیده را به نمایش می گذارد. آسیب دیدگی خانواده این بار در فقر مادی و بیماری مادر نمود پیدا کرده که شرایط خاصی را برای خواهر و برادر فیلم رقم می زند. کودکانی که در موقعیت پیش رو دچار شرم ذاتی در برخورد با خواسته ها و نیازهای اولیه خود هستند و زبان به شکایت باز نمی کنند.

ویژگی که از آثار مثبت فقر یا همان فقر فاخر است و فیلمساز اعتقاد دارد که می تواند نمود پیدا کند. آثار سیاه و منفی فقر مخرب همواره در آثار هنری مختلفی به نمایش درآمده که برخاسته از نگاه یکسویه به این معضل است اما مجیدی با نگاهی هنرمندانه در لایه های فقر به نوعی رشد فرهنگی و عزت نفس می رسد. شرایطی که درک آن می تواند مختل شدن جنبه های زندگی این خواهر و برادر را با داشتن یک جفت کفش مشترک بزرگنمایی کند.

فیلمساز به تلاش علی و زهرا برای پنهان نگه داشتن مشکل و بلوغ فکری که در حال گذار از آن هستند وجهی مقدس و معصوم وار می دهد و با چیدمان چند مولفه بیانیه شخصی خود را از همان عنوان فیلم به عنوان روح کلی به اثر وارد می کند. بچه هائی که به آسمان تعلق دارند و ماهی ها بر زخم پایشان بوسه می زنند و ...

"رنگ خدا" با محور قرار دادن کودک نابینائی که دنیای حسی و شنیداری او به کلیت کار تعمیم پیدا می کند، قصه ای را روایت می کند که تلاش پدر برای بازسازی نهاد خانواده، راه به غلط می برد. هر چند می توان ازدواج دوباره پدر را به همین وجه نسبت داد ولی آنچه او را از شخصیات مادر فیلم "پدر" مستثنی می کند به انگیزه های او برمی گردد. آنچه که پدر را به این کار وادار کرده بیش از آنکه به اهمیت جایگاه خانواده در ذهنیت او بازگردد، یک خودخواهی شخصی است.

فیلم با انعکاس دنیای حسی پسر نابینا بر کلیت فیلم و رابطه او با دنیای اطراف که بیشتر منحصر به مادربزرگ و طبیعت است سعی می کند فاصله دنیای پدر از او و پناه بردن محمد به این دو عامل را برخاسته از نیاز فطری او به تصویر بکشد. نیاز به محبت، توجه و عشق که در پدر جائی ندارد.

"باران" به نوعی خروج مجیدی از دنیای معصومانه کودکان و نگاهش به عشق مادی است. نگاهی که با پیشزمینه ای که از مجیدی داریم می تواند به تعریفی خاص از عشق بیانجامد. لطیف کارگر ساختمانی است که در چند سکانس اولیه به عنوان جوانی مادیگرا معرفی می شود که موقعیت شغلی و پس اندازش اهمیت زیادی برای او دارند. وقتی حضور رحمت باعث می شود کار بی زحمتش را از دست بدهد او در اولین واکنش به تقابل با رحمت می رسد.

مجیدی وقتی هم که می خواهد عشق را به تصویر بکشد باز هم مجزا از جهان بینی و دغدغه هایش عمل نمی کند و همین عشق مادی را بر بستری جاری می کند که به ارتقاء شخصیت لطیف بیانجامد. عشقی که او را به آن روستای دورافتاده و اجتماع کوچک افغانیان مهاجر می کشاند تا به گونه ای خودخواسته پس انداز و شناسنامه را که هویت او است در راه رسیدن به باران حراج کند. مسیر حرکت لطیف از یک عشق مادی به عشقی معنوی در مولفه هائی که فیلمساز انتخاب کرده موکد می شود.

لطیف از ابتدا به شوخی یک دختر و پسر جوان در پارک توجه دارد و بعدتر در توجهی که به ظاهرش دارد جنبه هائی شخصیتی را به نمایش می گذارد که در تصویر اولیه اش از باران هم مطرح می شود. سایه دختری که درحال شانه کردن موهای بلندش است و سنجاق سرش برای لطیف نشانه ای از همین ظواهر است. ولی در انتها وقتی لطیف به قرار دادن پایش در جای پای دختر در میان گِل ها اکتفا می کند، به بلوغ فکری رسیده که ناشی از طی مسیر عاشقی است.

بچه های آسمان

در "بید مجنون" فیلمساز دنیای مردی را ترسیم می کند که بعد از 37 سال با تصویر دنیایی که فقط حس کرده روبرو می شود و حقش را از دنیا می خواهد. مجیدی با گذر از عشق زمینی این بار نگاهی دارد به جایگاه غرائز و احساسات سطحی در قهرمانش. ویژگی نابینا شدن در هشت سالگی این امکان را به شخصیت یوسف می دهد که الفبای اولیه تصویر را بداند و در اولین مشاهداتش نه به دنبال شناسائی بلکه به بازشناسائی بپردازد و تصویر محض غرائز فروخورده اش را طلب کند.

فیلمساز با نمادین کردن سیر نزولی شخصیت یوسف، فروپاشی او را در پس خاموش ترین تصاویر ترسیم می کند. یوسف حق خود می داند که به دنبال تعریف خود از زیبائی، لذت و ... باشد و وقتی گام در راهی می گذارد که همیشه به کمک زنش آن را طی می کرده، خود را قادر و محق به انجام هر کاری می داند.

فیلمساز برای هر مرحله از این انفجار، به اولین و ابتدائی ترین شکل ها متوسل شده تا اغراق در چیدمان منجر به تحت تأثیر قرار دادن انفجار زیر پوستی او نشود. مهم انتقال حس انفجار در زیر لایه فیلم است نه عینیت فیلم. مثلاً اولین نشانه ای که زن یوسف را متوجه اتفاقات درونی او می کند، فقط دیدن عکس دختر جوان در میان جزوه های او است که زن را وادار به قهر می کند. ابتدائی ترین کد برای بیان اتفاق درونی یوسف و یا جستجوی زن به جائی می رسد که یوسف را با دسته گل مقابل کلاس دختر می بیند بدون آنکه حتی دختر جوان یوسف را ببیند.

نابینایی و بینا شدن چندباره مرد و نتیجه ای که فیلمساز می خواهد از این رفت و برگشت ها بگیرد شاید همان مفهوم ساده عقوبت و تنبیه خداوند باشد ولی آنچه اهمیت پیدا می کند روندی است که شخصیت را به محصور شدن در میان تورهای آهنی در میان زباله ها می رساند. موقعیتی که به اسارت او در زندان غرائز اولیه انسانی پهلو می زند.

کد خبر 435942

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha