پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱ بهمن ۱۳۸۵، ۱۰:۵۱

/ نگاهی به "گیلانه" به بهانه نمایش در هفته فیلم دفاع مقدس در نیویورک و لندن /

فیلمی در ستایش مقام مادر

فیلمی در ستایش مقام مادر

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر : هفته فیلم دفاع مقدس با نام "جنگ در سینمای ایران" در نیویورک و لندن برگزار می‌شود. در این برنامه فیلمهای"بازی بزرگان"،"باشو غریبه کوچک "، "کیمیا"، "چریکه هورام" و "گیلانه" به نمایش درمی‌آیند.

به گزارش خبرنگار مهر، "ننه گیلانه" ابتدا به عنوان اپیزود سوم فیلم سینمایی "افسانه شهر جنگی" به نمایش درآمد. فیلمی که هر اپیزود آن را یک کارگردان ساخته بود. پس از نمایش فیلم با توجه به تفاوت سطح این سه اپیزود در روایت، تصویرسازی و ... البته ویژگی های بالقوه ای که به تعبیر بسیاری در موقعیت چیده شده در اپیزود "ننه گیلانه" وجود داشت، تصمیم گرفته شد این فیلم با اضافه کردن بخشی، تبدیل به یک فیلم مستقل یعنی "گیلانه" شود.

این رویکرد علاوه بر اینکه در سینمای ایران بی سابقه بود، به نوعی خطر کردن برای کارگردان اولیه اثر یعنی رخشان بنی اعتماد محسوب می شد. چون معلوم نبود نگاه یک کارگردان دیگر چقدر بتواند به پیوستگی و انسجام کلیت اثر در یک فیلم واحد بینجامد. اولین و منطقی ترین اقدام برای کسب بهترین نتیجه، نگارش فیلمنامه بخش الحاقی توسط همان فیلمنامه نویس "ننه گیلانه" بود. با حضور فرید مصطفوی و مشاوره بنی اعتماد، بخش اول فیلم را محسن عبدالوهاب کارگردانی کرد و بالاخره فیلم "گیلانه" با این رویکرد به اکران عمومی درآمد.

در بخش ابتدایی فیلم مقطعی از زندگی گیلانه به تصویر درمی آید که به آغاز جنگ تحمیلی با عراق و بمباران کشورمان گره خورده است. گیلانه به عنوان زن ـ مادری معرفی می شود که سعی می کند بچه هایش را دور خود جمع کند و به نوعی آنها را برای خود نگه دارد. او مرتب از پسرش اسماعیل حرف می زند و او را به عنوان حلال همه مشکلات و مسائلی که هر لحظه برای او و دختر پا به ماهش پیش می آید، معرفی می کند. معرفی که با تک سکانس حضور اسماعیل که سوار بر اسب عازم جبهه است، وجهی قهرمان وار به او می دهد، به عنوان نماینده نسلی که بهترین سال های عمر خود را صرف دفاع از میهن کرد.

رابطه تنگاتنگ مادر و دختر پا به ماه که به نوعی به جسارت خانوادگی آنها صحه می گذارد، شرایطی فراهم می کند که گیلانه همراه دختر برای گرفتن خبری از دامادش به تهران بیاید. در طراحی مسیر حرکت آنها علاوه بر اینکه به ترسیم موقعیت هایی در جهت فضاسازی زمان گذشته با شناسنامه ای خاص، توجه شده به برشی گزینشی از اجتماع و مردم هم می رسیم که در واقع گذر کوتاهی به دغدغه و دلمشغولی های آن روزگار پرمخاطره است.

مسافرانی که در ایستگاه بین راه به پناهگاه آمده اند، مجلس عروسی که به خاطر بمباران به آنجا منتقل شده، خانواده ای که بمب به خانه شان اصابت کرده و ... انعکاس همه جانبه آغاز جنگ و بمباران در میان مردم را دربر می گیرد. به علاوه اتفاقات داخل اتوبوس و رفتار مادرانه گیلانه با سرباز موجی که حال وخیمی دارد و ... به نوعی ارجاع به اتفاقات آتی است که برای اسماعیل می افتد و مادر از آن بی خبر است، اما حس نگرانی درونش را انباشته است.

در این بخش به شخصیت گیلانه به عنوان یک زن ـ مادر نگاه می شود و وجوه زنانه او مورد بی مهری قرار نمی گیرند. گیلانه آگاهانه به این بخش از وجود خود پشت می کند و ازدواج و آینده و همه چیز خود را مستلزم آینده و به سر و سامان رسیدن اسماعیل می کند ... آینده ای که رقم زده می شود تا مادر به تیمار پسرش بپردازد.

رسیدن به تهران و خانه ای که قرار است چند لحظه بعد بمبی در آن فرود آید، به نوعی می تواند پایان هر گونه امید و نگاه خوشبینانه در شرایط حاکم بر فیلم باشد ... حتی پایانی بر فریادهای مادر که در لحظه آوار شدن ساختمان باز هم اسماعیل را صدا می کند ... نوعی یاری طلبی از کسی که مادر به او وجهی همه شمول داده و بی شباهت به منجی ذهنی او نیست.

درست پس از این آوار و گم شدن فریاد اسماعیل خواهی مادر است که بخش اول پیوند می خورد به بخش دوم فیلم. بخشی که تضادی عمیق بین آنچه از اسماعیل به عنوان قهرمان ذهنی مادر ساخته و پرداخته شده و وضعیت زمان حال او رقم می زند. اسماعیل که در جنگ دچار آسیب جسمی شده و ناتوان در انتظار دست های مادر برای یاری است.

با پررنگ شدن وجوه مادرانه و فداکاری های گیلانه برای فرزندش، می توان فیلم را اثری در ستایش مقام مادر نام برد. نقطه قوتی که بر فضا و شرایط تیره حاکم بر فیلم حاکم است، روح امیدواری است که هیچگاه گیلانه از دست نمی دهد. او هر چند پسر جوانش را که امیدی به بهبودش نیست هر روز تر و خشک می کند، اما امید به سر و سامان دادن زندگی و ازدواج اوست که سر پا نگهش داشته است. روح امیدی که فضای تلخ و نوعی بدبینی و سیاه اندیشی که فیلم می توانست دچارش شود را تلطیف می کند.

هر چند عاطفه هیچوقت به مخاطب نشان داده نمی شود ـ زن شهیدی که شوهرش اشتباهی در روستای شمال دفن شده تا هر شب عید از خارج بیاید و سفره هفت سین را در کنار آنها پهن کند ـ ولی از او به عنوان تنها نقطه امید مادر یاد می شود. این حضور به واسطه باور گیلانه به قدری واقعی جلوه می کند که می توان او را ندیده باور کرد و انتظارش را کشید. تصویر ماندنی گیلانه در سکانس پایانی که خسته و خموده روی تخت بیرون خانه در میان مه و بادی ملایم نشسته و به نقطه ای نامعلوم چشم دوخته و از دکتر می پرسد "یعنی عاطفه می آد؟"

شخصیت نامزد اسماعیل که در بخش اول معرفی گذرا می شود، در بخش دوم فیلم بیشتر پرداخته می شود. دختری که به خواست خانواده اش دست به تصمیمی عقلانی زده و به جای ازدواج با اسماعیل که مصدوم از جنگ برگشته، به یک زندگی و ازدواجی متعارف تن داده است.

پرداختن به زوایای پنهان این زن می تواند دغدغه و کشمکش های فروخورده او را پررنگ کند. سکانسی که او به بهانه گذاشتن سوغاتی که از شهر آورده به داخل خانه می رود تا به چهره مردی که می توانست در کنارش باشد و زمانی عاشقش بوده نگاه کند ... نگاه نیمه کاره زن و فرار او از خانه با بچه ای که به بغل دارد هم فرار از واقعیت و گذشته است هم فرار از خودش ...

در این بخش هم برش های کوتاهی از مردم اجتماع پیرامون به فراخور موقعیت و نیاز قصه ترسیم شده که به مسافرانی اختصاص یافته که از جاده عبور می کنند و برای خرید مقابل کلبه گیلانه توقف می کنند و چند دیالوگ کوتاه رد و بدل می کنند. به خصوص حضور جوانان خوشگذران که در تضاد با موقعیت اسماعیل هستند، علاوه بر حسرتی که به دل گیلانه می گذارند، به نوعی تضاد نسل اسماعیل با این نسل را به رخ می کشد و یک نقد اجتماعی را به صورت زیر پوستی وارد فیلم می کند.

به نظر اجتناب ناپذیر می آید که نقد و تحلیل "گیلانه" همواره متأثر از تقدم و تأخر بخش های ساخته شده باشد و بخش دوم به نظر اثری متکاملتر و به نوعی مستقل محسوب شود که بدون بخش اول هم به راحتی روی پای خود ایستاده و می تواند شرایط، موقعیت و داستانش را بدون نیار به حواشی عنوان کند. اما در اثر فعلی می توان بخش اول را به نوعی شخصیت پردازی گیلانه و نگاه به وجوه دیگری از او در مقاطعی دیگر دانست. پرداختن به جایگاه اسماعیل در ذهنیت گیلانه می تواند به رابطه عاشقانه آنها در بخش دوم، عمق و وجه خاصی را حاکم کند ... مادری که هنوز هم امید به آمدن عاطفه و عشق و ... دارد.

کد خبر 437094

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha