پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۴ بهمن ۱۳۸۵، ۱۱:۳۱

/ تاملی در زبان ، سبک و ساختار شعری علی معلم - 2 /

به باغبان برسان ، موریانه در باغ است

به باغبان برسان ، موریانه در باغ است

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب : بعد از انقلاب ، شاعران جوان ، در عین ارادت به قالبهای سنتی ، درصدد یافتن راهکاری برای برونرفت از فضای کلیشه ای شعر سنتی و پیوند این قالبها با جریان شعر امروز برآمدند ، ظهور جریان " نو کلاسیک " در واقع پاسخی مناسب به این ضرورت تاریخی بود .

به گزارش خبرگزاری مهر ، رضا اسماعیلی در بخش دو نوشتار خود درباره شعر علی معلم نوشته است : وسواس و دقت نظر در انتخاب " قافیه " و " ردیف " به یقین بر تاثیر گذاری کلام می افزاید ، و حلاوت و لطف سخن را بیشتر می کند . معلم با اشراف بر این معنا ، با انتخاب ردیفهای طولانی و قافیه های نو ، ضمن کشف مضامین جدید ، بر غنای موسیقایی شعرش می افزاید .

به مثالهای زیر توجه کنید :
چو کشته برق را زیم ، در این نفس که  می رود
چو قطره غرق را زیم ، در این نفس که می رود

منم که سال چو زد ، غله را بشورانم
چو عطسه کرد زمین ، گله را بشورانم

دم سموم خزان ، موذیانه در باغ است
به باغبان برسان ، موریانه در باغ است

5- استفاده از تکنیک " تکرار "

به مثالهای زیر توجه کنید :
چو کشته برق را زیم ، در این نفس که می رود
در این که " تکرار " ، یکی از تکنیک ها و شگردهای زبانی و موسیقایی ای شعر نیمایی است ، جای هیچ گونه شکی نیست . چرا که در شعر نیمایی - بخصوص شعر سپید و آزاد - از آنجا که وزن عروضی کمرنگ و یا به کلی حذف می شود ، شاعر ، برای پرکردن خلا وزنی ، به شگردهای زبانی دیگری متوسل می گردد ؛ که " تکرار " یکی از آنهاست . تکرار ، موسیقی درون شعر را تقویت می کند ، و به انسجام کلام می افزاید .

در این شیوه ، شاعر از تمام امکانات و توانمندی های موسیقایی قالبهای سنتی شعر پارسی استفاده می کند ؛ اما در عرصه خیال و تصویر ، زبان و عناصر معنوی ، نوآوری های شعر بعد از نیما را ، به استخدام  خود درمی آورد . البته ، در آثار شاعران دهه های چهل و پنجاه نیز ، رگه هایی ازاین جریان مشاهده می شود .

محمد علی بهمنی ، در غزلی زیبا ، به این نکته اشاره می کند و می گوید :
جسمم غزل است اما ، روحم همه نیمایی است
در آینه تلفیق ، این چهره تماشایی است .

" تکرار " در شعرهای معلم ، به شیوه های مختلفی به کار گرفته می شود . این تکرار ، گاهی شامل یک یا چند بیت می شود . مانند نمونه زیر :
این فصل را با من بخوان ، باقی فسانه ست
این فصل را بسیار خواندم ، عاشقانه ست

این بیت در مثنوی هجرت ، عینا در چند مورد تکرار شده است . گاهی نیز یک کلمه به منظور تاکید ، در یک مصرع تکرار می شود . مانند زیر :

سخت دلتنگم ، دلتنگم ، دلتنگ از شهر
بارکن تا بگریزم ، به فرسنگ از شهر

گاهی نیز این تکرار ، به شیوه های دیگری است ؛ که به منظور پیشگیری از اطاله کلام ، از آوردن نمونه ، خودداری می کنم . علاقه مندان برای مطالعه بیشتر در این مورد ، می توانند به تنها مجموعه شعر شاعر ، کتاب " رجعت ستاره سرخ " و یا اشعاری که از وی ، در طول سالهای گذشته تا به امروز ، در جنگهای ادبی و مطبوعات چاپ شده است ، مراجعه کنند .

6-پرسشها و سکته های وزنی

درستی زبان و صلابت بیان معلم ، اقتضا می کند که گاهی در رسم الخط اشعار او ، شاهد پرسشها و سکته های وزنی باشیم ؛ که هر چند این ، یک ویژگی سبکی برای اوست ، ولی نام امتیاز نمی توان بر آن نهاد . البته ، از دیرباز تاکنون ، بسیاری از شاعران بزرگ نیز ، آنجا که میان دو راهی وزن و محتوا سرگردان مانده اند ، وزن را قربانی معنا کرده اند . که نمونه بارز آن ، مولاناست . اگر در اشعار مولانا ، از این منظر تامل کنید ، خواهید دید که پرسشها و سکته های وزنی ، در اشعار او ، کم نیست . این ویژگی ، در اشعار معلم نیز دیده می شود البته ، بدیهی است که عروضیان و اهل فن و منتقدین ، این ویژگی را ضعفی برای شعر معلم به حساب آورند ؛ ولی کسانی که بر توانمندی های او در عرصه شعر و اقف اند ، مطمئنا به این امر ، از منظری دیگر نگاه می کنند ، و این ویژگی را ، به پای ضعفهای شعر او ، نمی گذارند .

مواردی از پرسشها و سکته های وزنی ، در نمونه های زیر ، دیده می شود :
شرحه شرحه است صدا در باد ، شب پا رفته است
نقل امشب نیست از برساد، شب پا رفته است

جگرم داغ ملامت نیست ، کسبم دشنه است
باز بی نفت است فانوسم ، اسبم تشنه است

7-استفاده از تکنیک زبانی " قطع جمله "

اگر بپذیریم هنجار گریزی آگاهانه ، که متکی بر دو اصل " رسانگی " و " زیبا شناختی " است ، در تشخص بخشیدن به زبان ادبی شاعر ، تاثیر بسزایی دارد ، نحو شکنی و نحو گریزی آن دسته از شاعرانی که در مسیر " نوآوری " و " نوگویی " تلاش می کنند ، قابل توجیه است .

به عبارت دیگر ، اگر تصوف در اصول و قواعد نحوی بتواند بر زیبایی کلام شاعر بیفزاید ، و کلام او را در چاه و چاله " پیچیدگی " گرفتار نسازد ، دستبرد آگاهانه در اصول و قواعد دستوری ، برای شاعر مجاز است . همچنان که دخل و تصرف در وزن در محدوده اختیارات شاعری ، مجاز است .

" قطع جمله "  که یکی ازویژگیهای زبانی علی معلم است ، شاید از منظر متقدمین ، نوعی " نحو شکنی " و دهن کجی به اصول و قواعد نحوی به شمار آید ( چنان که متقدمین ، آوردن واو عطف را در آغاز مصرع ، همچنین ، جابه جایی اجزای جمله را ، هرگز مجاز نمی دانستند ) ؛ در حالی که در شعر نیمایی ، سپید وآزاد ، از این تکنیکها به فراوانی استفاده می شود .

البته باز هم تاکید می کنم که هر گونه نوآوری ، باید بر پایه تجربیات گذشتگان  بصیرت ادبی ، و در دایره اعتدال صورت بگیرد ، تا شبکه زبان را دچار اختلال نسازد .

در اشعار معلم ، استفاده از تکنیک " قطع جمله " بسیار دیده می شود . در بسیاری از اشعار او ، جمله ای که آغاز شده ، به ناگهان قطع می شود ، و به شیوه ای دیگر ادامه می یابد . که این ، برای خواننده ای که در فضای شعر امروز تنفس می کند ، حادثه ای شوق انگیز و قابل تامل است .

مثال زیر ، برای تایید این نکته و اشاره به این ویژگی کافی است :

وجودی و ... نه وجودی ، عدم ، دقیق تر است
عدم نه ای و وجودت ، شکی عمیق تر است

8- بهره مندی از جملات " معترضه "

هر چند نثر جولانگاه و بستر اصلی کاربرد جمله معترضه است و ما کاربرد این گونه جملات را در نثر بسیار دیده ایم ، ولی بعد از نیما و آغاز جریان شعر نیمایی ، شاعران نوسرا ، برای تصرف در فرم و ساختار زبان ، به منظور تشخص بخشی به آن ، ازاین تکنیک زبانی ، در شعر بسیار استفاده کرده اند :

می ایستی
-بی که به کوه تکیه زنی -
و به راه می افتی
-بی که گام برداری -
درخت می شوی
و پرنده
آغاز می کنی
آوازهای بومی خود را .

در نمونه هایی زیر از اشعار علی معلم نیز ، استفاده موثر و آگاهانه ازاین تکنیک زبانی ، به خوبی قابل مشاهده است :
ای خلق ، تار و پود شما دلق ژنده ای است
-سنجیده ام - خدای شما نیز بنده ای است

تو را ز غربت دلگیر جاده ها خبر است
تو را - اگر چه سوار - از پیاده ها خبر است

9-استفاده از آرایه معنوی " تمثیل "

در تعریف تمثیل گفته اند " تمثیل آن است که عبارت نظم و نثر را به جمله ای که مثل یا شبه مثل و متضمن مطلبی حکیمانه است ، بیارایند ."

توانایی در بهره گیری از " تمثیل " که یکی از صنایع معنوی است ، به میزان آگاهیها ، اطلاعات و معلومات ادبی ، علمی و تاریخی شاعر بر می گردد .

علی معلم ، از جمله شاعرانی است که به خاطربرخورداری از دانش و بینش والای ادبی و آشنایی با علوم و معارف اسلامی ، در به کارگیری هنرمندانه صنعت " تمثیل " موفق عمل کرده است . او در سروده های خویش ، به منظور جذب خواننده و توجه دادن او به مطلب و پروراندن معنا ، اشاره های دقیق و ظریفی به اسطوره های ملی و مذهبی ، آداب و رسوم مردم ، آیات و احادیث و ضرب المثل ها دارد . توانمندی او در استخدام این صنعت آن چنان است که خواننده شعرش به هیچ وجه متوجه کاربرد این شگرد توسط شاعر نمی شود .

به نمونه های زیر توجه کنید :
رهین چاه رستمم ، زننگ جاه زالها
سپید زد چه می کنم ، در آسیاب سالها ؟

تاج و تیشه ست بسی بر ره ، یکرویه کنم
مویه بر خسرو ، تا چند ز شیرویه کنم ؟

مار ضحاک است بر راه ، بگو با کاوه
که میفکن کله از سر ، مگشا پا تاوه

از این دلیل نمایان که از دغا بری اند
یکی ست موسی و باقی ، نهفته ، سامری اند

خداپرست بد آغاز و بتگری آموخت
خلیل بود ،  به تخلیط ، آزری آموخت

کسی به طیب روانها کسی به طیبت روح
کسی به طبع سلیمان ، کسی به هیبت نوح

و سخن آخر

همچنان که در آغاز این گفتار اشاره شد ، بیان تمام ویژگیهای زبانی وسبکی شاعر فرهیخته و توانمند معاصر ، علی معلم ، مجالی فراخ و همتی بلند می خواهد . که امید است در آینده - اگر این دو سرمایه فراهم شد وعمری باقی بود - توفیق انجام آن را به دست آورم . این مختصر ، تنها در حکم قطره آوردن از دریا بود ، و ادای دینی به ادبیات انقلاب اسلامی .

آنچه که مسلم است ، اگر بخواهیم سیمای این شاعر معاصر و دانشی مرد فرهیخته را در آیینه ادبیات امروز به خوبی ببینیم ، تا حق مطلب - آن گونه که شایسته و بایسته است - ادا شود . این کوچک ترین ، تنها در حد بضاعت خویش قلم زدم و امید آن دارم که در آینده نزدیک ، تحقیق و پژوهش پیرامون ادبیات انقلاب اسلامی و معرفی چهره های درخشان آن ، به صورت جدی تر ، توسط محققین و صاحبنظران دنبال شود .

به نظر من ، معرفی ادبیات امروز ایران ، بر آنان که اهلیت این کار را دارند ، یک وظیفه و تکلیف ملی است ؛ و شانه خالی کردن از زیر بار این تکلیف، راه و رسم جوانمردان نیست . اگر امروز کسانی آغازگر این راه روشن و خجسته اند ، باید فردا نیز کسی پیدا شود که این امانت را به سر منزل مقصود برساند . پس باید از هم اکنون به فردا اندیشید ، و نسل جوان و نوجوی امروز را ، برای به دوش کشیدن این رسالت بزرگ در فردای تاریخ - که به زودی خواهد رسید - آماده کرد :
زین گلستان به حیرت شبنم رسیده اید
باید دری به خانه خورشید باز کرد .

کد خبر 438849

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha