در عاشورای حسینی نقشه دست بعضی از دوستان بود و دست بعضی ها هم نبود . دشمنان که دشمن بودند . یک دریای عمیق دشمن با لجه های خطرناک و مهیب ، اما در بین جمع دوستان یک عده نقشه دستشان بود ، حسین بن علی را در لحظه حساس دریافتند ، یک عده بغل دست حسین هم نشسته بودند نقشه دستشان نبود، اشتباه کردند .
کی می تواند بگوید عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر از اسلام و از محبت خاندان پیغمبر نصیبی نداشتند ؟ اینهایی که در دامان آل پیغمبر بزرگ شده بودند ، اما نقشه عوضی دستشان بود . نمی دانستند آن سرزمینی که باید از آن دفاع بشود و آن نقطه ای که باید برایش فداکاری بشود کجاست . نشستند در مدینه به امید اینکه چهار تا مسئله بگویند .اسلام مجسم را ، قران ناطق را، حسین فاطمه (س) را تنها گذاشتند .
بعضی ها حتی تا توی کربلا آمدند ، از حسین بن علی دفاع هم کردند ، اما آن آخرها که رسید آمدند گفتند که یابن الرسول الله ما تا آن جایی که می شد از تو دفاع کردیم ، حالا هم اگر اجازه بدهی ما اسبمان توی خیمه حاضر است، سوار شویم و برویم . امام حسین هم گفت که بسم الله ، بروید .
این اشتباه کردن نقشه است ، این نمی داند که کجا را باید بپوشاند . خیلی ها بودند در طول تاریخ که ندانستند کجای اسلام دفاع کردنی است . خیلی ها بودند که آن وقتی که بنا شد از اصالتهای اسلام واجبترین و ضروریترین دفاع ها انجام بگیرد نشستند و دفاع نکردند .
امروز هم در دنیا آن کسانی که دم از اسلام می زنند و نام اسلام می آوردند و ادعای اسلام می کنند ، خیلی هایشان نمی دانند اسلام کجاست و در چه صحنه ای باید از آن دفاع کرد . هنر بزرگ شناختن صحنه است .
حبیب بن مظاهرها و چند نفر صحابی مخصوص امام حسین ، اینها نقشه را خوب فهمیدند . لذا شما دیدید خواهرش زینب (س) حتی بچه های خودش را هم – که پدرشان در مدینه مانده بود یا در مکه و نیامده بود – با خودش آورد . می توانست بگوید خب من می روم با برادرم ، هر حادثه ای هم پیش آمد برای من پیش بیاید . بچه هایم بمانند پیش پدرشان ، بچه هایش را هم آورد و هر دو فرزند او در کربلا شهید شدند . این آن کسی است که بصیرت دارد و می داند که چه کار باید بکند .
نظر شما