پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

به بهانه روز بزرگداشت مولانا؛

«مولوی ستیزی» و «زیبایی‌زدایی» از دین/ مثنوی؛ قرآن شعر پارسی است

«مولوی ستیزی» و «زیبایی‌زدایی» از دین/ مثنوی؛ قرآن شعر پارسی است

مثنوی در آشوب غفلت و نسیان این روزگار، به تاسی قرآن کتاب «ذکر» و دعوتی دلنشین به درنگ در حقیقت هستی است.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-سیدحسین شهرستانی: توقع آن بود که باپیروزی انقلاب به رهبری امام، مشکله ضدیت متعصبانه با اهل عرفان درحوزه‌های ایران تاحدی مرتفع شود. چه امام خمینی در اوج فقاهت ازحکمت فلاسفه و عرفای اسلام بهره می برد. اما واکنش های جزمی تند نسبت به پخش تلویزیونی تفسیر سوره حمد ایشان نشان داد مساله ریشه دارتر از این حرف هاست.

به علاوه پس از انقلاب خصوصا درحوزه های قم و مشهد، ضدیت با عرفان و فلسفه و نیز مخالفت باطرح وحدت اسلامی، کم‌کم به نوعی کنش سیاسی تمایزآفرین در برابر انقلاب و ولی‌فقیه بدل شد. درهمین جریان بودکه تلاش شد تا با برجسته نمودن مکتب نجف ونماد معاصرش آیت الله سیستانی، پایگاهی برای نواخباری‌گری فرقه‌گرای شیعی فراهم شود. سیستانی اما آنها را ازهرجهت نومید کرد. روشن‌اندیشی او در مسایل عراق پس ازسقوط صدام و بینش گشوده اونسبت به اهل حکمت، موجب کوچ جمعی نواخباریون به بیت آیت الله وحیدخراسانی شد که او هم به حوزه نجف و حلقه درس آیت الله خویی منسوب بود.

در سال های اخیر اما شماری از مراجع و فضلای انقلابی یا شاگردان مکتب امام نیز به صف این ارتجاع پیوسته‌اند و دایما مومنان وطلاب را از انحراف مولوی می‌ترسانند تا مباداکسی مثنوی یاشعرحافظ بخواند و از راه بدر شود!

درباب جریان اول مساله کمتر ابعاد معرفتی دارد و بیشتر نوعی تمایزجویی و وحدت‌شکنی فعال برای رونق دادن به حلقه مریدان است. کار اینها بدانجا کشیده که در راه معارضت و لجاجت با ولایت فقیه، بی اساس‌ترین آیینها چون «نه ربیع»را ترویج کنند. طرفه آنکه فقیه روشنفکر اپوزیسیون جناب صانعی درمعارضت با رهبری کارش به ترویج قمه‌زنی کشیده است!

اما آقایان دستۀ دوم را اولا در مقام استشهاد به تامل درمواجهه اعلام علمای شیعه از شیخ بهایی تا امام وآیت الله بهجت با مولوی و عرفا وفلاسفه اسلام فرا می خوانم:

شیخ بهایی فرمود: «مثنوی قرآن شعر پارسی است»، حاجی سبزواری شرح مثنوی نگاشت، امام درآثار خود بارها بدو ارجاع داد و رهبری درمجلسی رسمی این عبارت خطبه مثنوی را تصدیق کردندکه: هو اصول اصول اصول الدین...

دوم: از آقایان که تفاخر به آزاداندیشی شیعه ازشخص امام صادق و حضرت رضا تاشاگردان ایشان می کنند و از رابطه علمی اعلام شیعه با امثال ابوالعلاءمعری دم می زنند یا برای اثبات مدعیات خود به «الکسیس کارل» و «جرج جرداق» مسیحی و اخیرا «فوکویاما» ارجاع می دهند توقع است «ماقال» مولوی را بشنوند شاید بهره ای در آن یافتند که مگر دیگران را نمی فرمایند: فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه.

ایده «عقل» مولانا فراخوان عبور از تنگنای دانش نوینی است که حوزه در برابر آن یکسره منفعل است. عرفان او آینه تسلیم در برابر ربوبیت حق در عین مسیولیت اجتماعی است و با اباحه و «دلت پاک باشد» نسبتی ندارد و آنکه مثنوی را ورق زده باشد می‌یابد که «ولایت» رکن معنویت مولوی است.

ازاین گذشته باید دانست که عمق استراتژیک ارتباط ما با جهان اسلام، عرفان وتصوف است. تصوف آخرین سنگر مقاومت در برابر وهابیت سلفی است. پس خصومت با آن به منزله تنگ کردن حلقه محاصره شیعه در امت اسلام است. نیز تشیع در ایران همواره با نیروی تصوف گسترش یافته و این امر منحصر در صفویه نیست.

البته صیانت از انحرافات ضروری است و عرفا خود درصف مقدم مبارزه با عرفان های کاذب هستند و اشعار امثال مولوی و حافظ گواه این مدعا است: ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد...

در آشوب غفلت ونسیان این روزگار، مثنوی به تاسی قرآن کتاب«ذکر» و دعوتی دلنشین به درنگ درحقیقت هستی است که:

ذکرحق کن بانگ غولان را بسوز...

من در این ستیز با عرفان و شعر عرفانی، نیروی «زیبایی‌زدایی» از دین را می‌یابم که روشن نیست آبستن چه تقدیری است؟

در پایان ذکر نمودی از شریعت‌مداری عرفان مولوی چه برای مولوی گرایان مدرن و گسسته از سنت و شریعت و چه برای شریعت گرایان هتاک به اهل معرفت:

«شریعت همچو شمع است ره می‌نماید و بی‌آنکه شمع به دست آوری راه رفته نشود وچون در ره آمدی آن رفتن تو طریقت است وچون رسیدی به مقصود آن حقیقت است.»

کد خبر 4416790

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • حکمتی IR ۱۲:۲۶ - ۱۳۹۷/۰۷/۰۹
      1 1
      بهتر بود اشکالاتی که دوست نویسنده مان برمخالفان عرفان اصطلاحی گرفته اند، از نوشته خودشان نمی چکید؛ این همه نیت خوانی و نقد سیاسی و توجه به من قال به جای ماقال.