دکتر فرهنگ ارشاد، استاد جامعه شناسی دانشگاه چمران اهواز، در بخش دوم و آخر گفتگو با خبرنگار مهر، گفت : این موضوعی بسیار گسترده است و امروز رنگ فلسفه بسیار پررنگتر شده و شاید هم قدرتهای موجود که بیشتر به جنبه های تجربی و پوزیتویستی می پردازند ناگزیر شدند که خودشان را به فلسفه نزدیکتر کنند. اجازه دهید پاسخ به این سئوال را به فیلسوفان واگذار کنیم و من از منظر جامعه شناختی پاسخ دهم. امکان دارد که کارگزارانی که در صحنه هستند خیلی افراد فیلسوفی نباشند اما پشتوانه آنها افراد فلسفی باشند.
وی افزود: آیا می توانیم بگوییم که هانتینگتون در عین حال که به پوزیتویسم می اندیشد یک فیلسوف نیز هست؟ بنابراین تعامل رسانه و فلسفه اجتناب ناپذیر است حال اینکه با چه روایتی از فلسفه باید بیندیشیم باید اجازه داد تا خیلی جدی تر این مباحث پخته شوند و فیلسوفان نیز بتوانند این موضوع را جدی تلقی کنند و وارد طرح اینگونه مباحث شوند. میشل فوکو بزرگترین تزش این است که دانش در خدمت قدرت است. به همین خاطر اولین گامی که در جهت شالوده شکنی بر می دارد این است که تکلیف دانش را روش کند. این تفکر او بسیار قابل تامل است که دانش با قدرت گره خورده است.
دکتر ارشاد تصریح کرد: اصحاب دانش و اندیشه نه تنها با قدرت زمانه در حال همخوانی هستند بلکه خود دانش دارای یک کانون قدرت است. بنابراین چون رسانه ها کارگزار دانش هستند و از فلسفه هم جدا نیستند لذا من فکر می کنم که باید به این موضوع بپردازیم که فیلسوف چگونه می تواند با رسانه ها به صورت آگاهانه همکاری کند و این بستگی دارد که فلسفه او تا چه اندازه رویارو و یا موازات قدرت مسلط است و یا اینکه الگوی دیگری دارد و فلسفه ورزی او و جهان بینی اش تا چه اندازه با قدرت در ارتباط است.
دکتر ارشاد همچنین در پاسخ به این پرسش که در کشور ما طی چند دهه اخیر رسانه ها رشد کمی قابل توجه ای یافته اند شما تصور می کنید رسانه ها به لحاظ معرفتی توانسته اند خودشان را نشان دهند و در رسانه های ما مباحث فلسفی وجود نداشته و اگر هم داشته کم رنگ بوده است؟ گفت : حداقل تصور من بر این است که کمرنگ بوده و نقش فلسفه و جایگاه تفکر فلسفی و فلسفه ورزی چندان قوی نبوده است. یعنی بیشتر فلسفه دنباله رو تکنولوژی بوده نه جهت دهنده به آن. نه اینکه ایران به این شکل بوده بلکه اکثر کشورهای موسوم به جهان سوم هم به هم این سیاق بوده اند.
وی افزود: در واقع یکی از نمودهای جهان سومی بودن ناشی از این است که تفکر فلسفی در جوامع ما پخته و بارور به آن معنا نشده که بتواند به صورت یک پیشگام رسانه ها را همراه خود ببرد. بلکه شاید مقداری از برنامه ریزی ها بدین گونه بوده است. به طور مثال ما برای اینترنت هیچ گونه برنامه ریزی نداشته ایم بلکه بر ما القاء شده و ما در حال دنباله روی از آن هستیم. و اکنون شروع می کنیم به انتقاد کردن از این رسانه. بنابراین رسانه ها چون به صورت بالقوه می توانند اندیشه را جهت دار کنند حتی اگر بار فلسفی آنها به حد کافی باشد اتفاقا فلسفه می تواند رسانه ها را دنباله رو نیروهای خارجی نکند.
دکتر ارشاد در پاسخ به این پرسش که موقعی که ما صحبت از فلسفه رسانه می کنیم نیز به نوعی داریم با یک پدیده وارداتی صحبت می کنیم. بنابراین فلسفه رسانه از بطن فرهنگ ما رشد نکرده که ما اکنون داریم درباره آن صحبت می کنیم اما این چیز وارداتی را می توانیم بومی کنیم اگر بومی شود گونه ای آسیبها نیز بر آن مترتب است چرا که برای فرهنگ ما نیست و ثانیا تا چه اندازه این فرهنگ این قدرت و توانایی را دارد که این تفکر را در فرهنگ ما هضم و تحلیل کند؟ گفت: این نکته بومی شدن را که طرح کردید یک موضوع پیچیده و چند بعدی است. گوشه ای از آن بسیار انتقاد آمیز و گوشه ای از آن منطقی است. واقعا یک تیغ دو دم است. اگر بخواهیم یک اندیشه را حال می خواهد هرچیزی باشد یعنی تکنولوژی، علم، نقاشی و غیره بومی کنیم باید سنجیده تر و با تکیه بر اینکه تا چه اندازه پشتوانه فلسفی دارد حرکت دهیم.
وی با تاکید بر این نکته که در مورد بومی شدن می بایست بسیار با احتیاط برخورد کنیم گفت: منظورم این است که رسانه وارداتی است و تردیدی هم در آن جود ندارد اما ویژگی قوی هم در این ماجرا به عنوان یک فاکتور در حال تاثیر گذاری است و آن جهانی شدن است. بومی شدن و جهانی شدن را که دو قضیه متناقض هستند ما چگونه می توانیم با هم اعمال کنیم. لذا بومی شدن یک سناریوی ناقص است و لااقل احتیاط آمیز با آن برخورد کنیم. در هر صورت اگر بتوانیم مقتضیات رسانه ای را یعنی فلسفه ای که مقتضای یک نهاد رسانه ای موثر است و جهت دهنده است اگر آگاه باشیم من فکر می کنم بومی شدن در حاشیه قضیه قرار بگیرد.
دکتر ارشاد تصریح کرد: به هر صورت با طرح آزاد اندیشی و زمینه برای بحث و آگاهی دهی رسانه ها مثبت تر عمل خواهند کرد. البته ایدئالی هم نباید فکر کرد چرا که آسیب هم به نوعی خواهد داشت. به قول اسپنسر که می گوید هر پیشرفتی آسیبی هم دارد اگرچه من خیلی این نگاه اسپنسر را کارآمد نمی دانم اما به هر صورت پیشرفت یک آسیبهایی دارد. اما با روایت بومی شدن ما در یک مسیر لغزنده ای در حال گام برداری هستیم.
وی همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا ما می توانیم با همکاری دپارتمانهای فلسفه و علوم ارتباطات این بومی شدن را محقق کنیم گفت : ما اگر بتوانیم نهاد تحقیق و پژوهش را سخاوتمندانه و در عین حال عاقلانه و خردمندانه از حالت صوری و ظاهری خارج کرده و تقویت کنیم آن موقع راه بومی شدن بهتر باز می شود. تحقیق هنوز در جامعه ما نهادی نشده است. اکنون در کشور ما هر مبحثی که در حال جایگیری است به نوعی در پس آن اندیشه و فلسفه ای نهفته است و لااقل تفکر مبانی و تحقیقی در پس آن وجود دارد. تحقق فلسفه رسانه نه تنها می تواند جهت دهی را بالاببرد بلکه می تواند شیوه های دیگر اندیشه ای را در جامعه گسترش دهد.
نظر شما