پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۱۵ بهمن ۱۳۸۵، ۱۶:۳۰

/ نگاهی به "پاپیتال" /

حرکت بر مسیر کلیشه‌های امتحان پس‌داده

حرکت بر مسیر کلیشه‌های امتحان پس‌داده

به نظر می‌آید یا باید قید ساختن تریلر و اکشن ایرانی را بزنیم یا اینکه نگاهمان را از الگو و نمونه‌های خارجی بگیریم تا شاید به الگوی اصیل ایرانی برسیم. در غیر این صورت در نقاط ضعف خود به دست و پا زدنی می‌رسیم که پایانی ندارد.

به گزارش خبرنگار مهر، یک زن وکیل فمینیست که فقط پرونده زنان رنج کشیده را می پذیرد، پرونده عطیه را می پذیرد که دچار آسیب های جسمی شدید از همسرش است. وکیل همیشه پیروز حکم طلاق او و سرپرستی بچه را با اثبات عدم تعادل روانی پدر می گیرد. یک نگاه انتقامجو از جانب مرد (جلیل) که نویسنده زمینه بهره برداری از آن را فراهم می کند.

با حرکتی دقیق و حساب شده بر مسیر کلیشه ها، برای بحرانی شدن وضع خانم وکیل پسر کوچکش برای مدتی به نزد او برمی گردد و در همین زمان است که جلیل انتقامش را عملی می کند و حضور خود را اعلام می کند. بخش میانی متکی بر کشمکش های پیدا و پنهان وکیل و مرد است و همه چیز طبق پیش بینی های ما از فیلم ها و شخصیت های مشابه حرکت می کند. یکی از این کلیشه های تغییرناپذیر کابوسی از حضور جانی در خانه است که با بیدار شدن زن از خواب، فقط او را به واکنش وامی دارد نه مخاطب هوشمند را.

واقعیت این است که در موقعیت چیده شده و شخصیت پردازی دو قطب مثبت و منفی که به نوعی تعامل می رسند نمی توان نشانی از زندگی و فرهنگ ایرانی پیدا کرد و همه به الگوهای اصلی و نمونه های خارجی خود پهلو می زنند. زن وکیل، مرد روانپریش و ...

آنچه می توانست این موقعیت را تا حد زیادی جذاب کند، تأثیرپذیری دو قطب از یکدیگر و عوض شدن جایگاه بیمار و مرجع قانونی است. تقابل مرد روانپرش و وکیل در صورت قرار گرفتن هر یک در جایگاه دیگری می توانست مفهوم درمان و درمانگر را هم به چالش بکشد که متأسفانه این اتفاق هم نیفتاده است.

وکیل در سیری قهقرایی دچار سقوط شخصیتی می شود، به طوری که محمل قانونی را کنار می گذارد و به فکر انتقام شخصی می افتد. این در حالی است که در تمام مدت ابهامی پیرامون مرد روانپریش را گرفته که تکلیف مخاطب را با او روشن نمی کند. نه اینکه شخصیت دوگانگی را در بطن خود به همراه داشته باشد، بلکه در لحظاتی به جهت عدم یکدستی بازی و روشن نبودن تکلیف نویسنده با این شخصیت، بیمار می نماید و لحظاتی یک بازیگر ... حرکتی نه بر لبه تیغ بلکه در سقوط از لبه هر بلندی.

در صورت لحاظ کردن نوعی دوگانگی در مرد شاید می شد بازی انتهایی را به پایان بازی او هم تعبیر کرد. مثلاً در "هفت" دیوید فینچر قاتل زنجیره ای داریم که از ابتدا مسیری را طراحی می کند که از نقاط ضعف پلیس جوان به نفع خود استفاده کند و حتی از قتل خود در جهت محکوم کردن و انتقام گرفتن استفاده کند.

بازی طولانی که از دوگانگی شخصیت و ترسیم لحظات این دوگانگی می آید تا جایی که مخاطب هم می تواند در این داوری به سهم خود با پلیس جوان همراه شود و به جنون برسد یا با شرکت نکردن در بازی این قاتل، نگاهی از بالا به چگونگی قدرت تأثیرگذاری قاتل بر اطرافیانش داشته باشد.

اما مخاطب در "پاپیتال" نه در تجربه ای شرکت می کند و نه ناظر اتفاق درخوری است. او در ابهامی که گریبان فیلمنامه و شخصیت مرد روانپریش را گرفته، ناظر خاموش گاف های بی شماری است که نه از سهو و خطای ناگزیر بلکه ناشی از سهل نگری به موقعیت و جایگاه سینمای حادثه در کشورمان است.

ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ

سحر عصر آزاد

کد خبر 443197

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha