پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۱۵ بهمن ۱۳۸۵، ۱۸:۰۴

/ نگاهی به "مینای شهر خاموش" /

مینای شهر شکست‌خوردگان

مینای شهر شکست‌خوردگان

حادثه 11 سپتامبر آگاهانه یا ناآگاهانه آثار هنری و سینمایی متعددی را به خود معطوف کرد و به همین نسبت وقایع بزرگ دیگر. مشابه چنین رویدادهای تاثیرگذار و منحصر بفردی در کشور ما هم اتفاق می‌افتد، اما جز در چند مورد معدود هیچیک آنقدر بر فیلمسازان ما تاثیر نمی‌گذارند که یا درباره آنها فیلمی بسازند یا در فیلم‌هایشان رد پایی از آن را منعکس کنند.

به گزارش خبرنگار مهر، نمونه آخرینش کم توجهی به فیلم های دفاع مقدس است که هنوز 20 سال از اتمامش نگذشته فتیله اش پائین کشیده شده است. بر همین مبنا "مینای شهر خاموش" سومین اثر بلند سینمایی امیرشهاب رضویان حائز اهمیت است.

دکتر پارسا بدون اینکه دقیقا بداند چرا بعد از سال ها برای انجام یک عمل جراحی به خواسته دوست قدیمی پدرش به ایران باز می گردد. او که مثل قنواتی از اهالی بم است، تن به سفر به این شهر زلزله زده می دهد و در راه این سفر یاد زلزله وحشتناک بم، خرابی های آن دیار و کشته شدن قریب به 80 هزار هموطن زنده می شود. هر چند این موضوعات داستان اصلی "مینای شهر خاموش" نیست، اما همین که رضویان این بستر را برای یادآوری آن واقعه تاریخی تلخ برگزید قابل تردید است.

تخلیل پردازی ها و داستان سرایی های فیلمسازان ما اگر با ارجاعات شناخته شده تاریخی همراه شوند هم به حفظ تاریخ تلخ و شیرین این سرزمین کمک می کند و هم به مخاطب. به این جهت که در آئینه شفاف پرده نقره ای، خود و محیط پیرامون خود را می یابد، اطمینان خاطر و قدرت همذات پنداری می بخشد، به عبارت دیگر تماشاچی لذت می برد خود را و انعکاس رخدادهایی که با آن دست به گریبان است را بر پرده سینما ببیند.

1- دستمایه داستانی است تکراری. بازگشت به وطن پس از سال ها. اما حتی نحوه برخورد یک دکتر فوق تخصص قلب هم در مواجهه با این بازگشت نخ نما شده است. نوستالژی گذشته، خانه مادری و عشق گمشده و ... در دستمایه اولیه نوآوری دیده نمی شود.

2- آنچه تا پیش از اکران فیلم روی آن تبلیغ می شد همسفر شدن سه نسل ایران با هم است. عزت الله انتظامی 82 ساله، شهباز نوشیر 40 و چند ساله و صابر ابر 25 ساله. درست است که سفر و اتفاقاتی که در راه می افتد این سه را به یکدیگر نزدیک می کند تا آنجا که برای هم درد دل می کنند و از رازهای زندگی خود می گویند، اما از آنجا که یک پلان کلی برای فیلم تصویر نشده، کاراکترها در پایان فیلم همانجایی ایستاده اند که در آغاز بودند.

حتی به نظرم در پایان فیلم تماشاچیان همان سئوالات و تصوراتی را دارند که در آغاز فیلم از تیپ ها دارند. مثلا اینکه چرا دکتر با دختر مهربانش اینقدر بد است تا پایان بی جواب می ماند. شاید بند سوم در این باره توضیحات بیشتری ارائه کند.

3- "مینای شهر خاموش" سه نسل را روایت می کند که هر یک چه در زمان گذشته و چه در زمان حال شکست خورده و سرگردانند. قنواتی که سال هاست به سازش پناه برده در اثر یک عشق ناکام، ناکام زیسته است و مدام ترانه های قدیمی را زمزمه می کند.

دکتر پارسا علیرغم پیشرفت علمی و مادی چند تصویر نوستالژیک از خانه مادری و عشق ناکامش دارد و از گذشته تا امروز این ناکامی و تلخی با او همراه بوده و بهرامی جوان شوخ و شنگ هم شنگول و الکی خوش است. او که محصول یک خانواده نابسامان است، سرگردان و پرسه زن زندگی می کند و ظاهرا قرار است همچنان همین گونه زیست کند. در واقع نسل دیروز و اصیل ایرانی در گذشته چمباته زده، نسل میانی خسته و بی رمق و افسرده است و نسل امروز بی عار و تنبل و خوشگذران.

در این میان شاید کمی تا قسمتی تنها این نسل دیروز است که هنوز بوی زندگی می دهد. او تنها برای زنده کردن نخلستان به شغل دیرینه اش گریزی می زند تا آب به نخلستان بیاورد و باز اوست که دکتر را به خانه پدری اش می برد تا زمینه آشتی او و پدر فوت شده را فراهم آورد.

4- صابرابر در نقش بهرامی راننده نمک فیلم است. دیالوگ های بامزه، رفتارهای شیطنت آمیز او بارها تماشاگر را به خنده می اندازد. شهباز نوشیر که بازیگر مقیم آلمان است هم بازی خوبی ارائه داده است. زندگی در غرب به او کمک کرده تا به خوبی خشکی و رفتار مقررات محور انسان های آن دیار را از آب درآورد. استاد عزت الله انتظامی هم که مثل همیشه خوب است. او در سال های پیری با بهره گیری از تجربه گرانبها و به خصوص بازی با چشم ها و لحن صدا در سکون و بیحرکتی کارش را انجام می دهد.

5- دیالوگ ها هم در این اثر خوب نوشته شده و از آن مهمتر هر دیالوگ متناسب با تیپ ها در دهان آنها قرار داده شده است. اصرار نگارنده در استفاده از تیپ به جای شخصیت هم به این جهت است که کارگردان به قدر توانمندی هر کاراکتر او را به سوی شخصیت پردازی عمیق پیش نبرده است. در میان کاراکترها، دکتر پارسا بسیار کند به شخصیت نزدیک می شود. حضور ناگهانی او در هنگامه گیر افتادن راننده (بر اثر پیدا شدن الکل در خودرو) این نوید را داد که او روندی رو به جلو را با سرعت بیشتری آغاز خواهد نمود که چنین نمی شود.

ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ

حسین عبدالهاشم‌پور

کد خبر 443207

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha