۱۳ آبان ۱۳۹۷، ۸:۵۹

پژوهشگران درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمه‌ای تاریخی» چه می‌گویند؟

چه هدفی در بابی معرفی کردن بزرگان فرهنگ ایران نهفته است؟

چه هدفی در بابی معرفی کردن بزرگان فرهنگ ایران نهفته است؟

نویسنده در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمه‌ای تاریخی» بزرگان اندیشه اصلاح دین در ایران را در دوران قاجار، از جمله سیدجمال الدین اسدآبادی و شیخ هادی نجم‌آبادی را بابی خوانده است.

 به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمه‌ای تاریخی» مجموعه دو جلدی به قلم سید مقداد نبوی رضوی است که در آن جنبش‌های اصلاح دین از دوران قاجار تا پهلوی بررسی شده است. نویسنده در جلد نخست این مجموعه به دوره قاجار و در جلد دوم به دوره پهلوی پرداخته است. سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر قصد داشت درباره این کتاب گفت‌وگویی تفصیلی با مقداد نبوی رضوی را داشته باشد که در صحبت تلفنی خبرنگار با این نویسنده، این گفت‌وگو مورد موافقت او قرار نگرفت.

درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمه‌ای تاریخی»

محتوای جلد نخست با مبحث تاریخی «بابیان و دعوت اصلاح دین» شروع می‌شود. این مجلد دو فصل دیگر دارد. در فصل دوم با عنوان «شیخ هادی نجم آبادی: معلم فکر اصلاح دین در دوره قاجار» اندیشه شیخ هادی نجم آبادی و کتاب «تحریر العقلا»ی او بررسی شده و در ادامه جنبش اصلاح دینی باب معرفی می‌شود. به باور نویسنده شیخ هادی نجم آبادی از شهدای بیان و یکی از بزرگان بابی ازلی در تهران دوران قاجار است. نویسنده در فصل سوم این مجلد نیز با عنوان «سید اسدالله خرقانی و دوره طلایی مشروطیت» مرحوم خرقانی را در ادامه جنبش باب معرفی می‌کند.

نویسنده مباحث جلد دوم را با صحبتی تاریخی در پیرامون اندیشه‌های شریعت سنگلجی به عنوان معلم اندیشه اصلاح دین در دوره پهلوی اول، آغاز می‌کند. این مجلد دو فصل دیگر نیز دارد: «دعوت اصلاح دین پس از شریعت سنگلجی» و «جمع بندی و نتیجه گیری». پیوست‌های پنجگانه کتاب نیز در این مجلد منتشر شده که عناوین آن به ترتیب به این شرح است: «شجره نامه فکری داعیان اصلاح دین در ایران»، «انحطاط توحیدی مسلمانان و ظهور سید علی محمد باب از دیدگاه ازلیان»، «نمودهایی از اندیشه اصلاح دینی سید جمال الدین افغانی»، «پیشنهادهای سید اسدالله خرقانی به روزنامه صوراسرافیل» و «گفتارهایی در نسبت شریعت سنگلجی با اصلاح گرایان ایرانی و وهابیان عرب».

آیا سیدجمال الدین اسدآبادی بابی بود؟

مقداد نبوی رضوی نویسنده این کتاب پیشتر کتاب «تاریخ مکتوم: نگاهی به تلاش‌های سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه» را نیز نوشته بود و در آن همه کوشندگان در راه انقلاب مشروطیت را ازلی خوانده بود. نبوی رضوی در «تاریخ مکتوم» به صورتی تلویحی سیدجمال الدین اسدآبادی را نیز ازلی خواند و در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمه‌ای تاریخی» بر غیرمسلمان بود سیدجمال تاکید کرد. او همچنین با تاکید بر پسوند افغانی سیدجمال بر هویت ایرانی او تشکیک کرد. نبوی رضوی بعدها با نگارش دو کتاب «میرزا مهدی اصفهانی» و «مکتب شیخیه: در نگاه مکتب معارف خراسان» علقه خود را به انجمن حجتیه مهدویه نشان داده است.

نویسنده در «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمه‌ای تاریخی» مانند «تاریخ مکتوم» عموم مشروطه خواهان که به دلیل تعلق به مشروطه دست به اصلاح دین برای هماهنگی میان شرع و دموکراسی زده بودند، ازلی خوانده است. به باور او چهره‌هایی چون شیخ هادی نجم آبادی و سید اسدالله خرقانی ازلی هستند و معلم پیشرو اندیشه اصلاح دین در دوران پهلوی یعنی شریعت سنگلجی نیز دارای دو خاستگاه فکری بابی ازلی و وهابیت است. در شیوه پژوهشی نویسنده نحوه مواجهه‌اش با اسناد تاریخی دوگانه است.

 به عنوان مثال نبوی رضوی با مراجعه به کتاب «باب کیست و سخن او چیست؟» نوشته مرحوم نورالدین مدرسی چهاردهی، سیدجمال واعظ  و ملک المتکلمین را از بزرگان بابی ازلی شمرده است. مرحوم مدرسی چهاردهی تحقیقات فراوان درباره بابی‌ها و ازلی‌ها داشت و با بسیاری از ازلی‌ها نیز دوستی نزدیک داشت و توانست با همین ارتباطات خود کتاب مهم «باب کیست و سخن او چیست؟» را در رد بابیه و بی‌آبرو کردن آنها بنویسد. مدرسی چهاردهی در همین کتاب و در همان صفحاتی که سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین را بابی ازلی خوانده نوشته که تهمت‌هایی هم مبنی بر ازلی بودن شیخ هادی نجم آبادی در افواه شایع بود، اما این کار دشمنانش بود و دامن آن مرد بزرگ از این تهمت و گناه مبراست. حال رویکرد نبوی رضوی در این باره مبهم است. او بر اساس چه سندهایی حرف مدرسی چهاردهی را در بابی بودن سیدجمال و ملک‌المتکلمین را می‌پذیرد، اما حرف قاطع او در رد ازلی بودن شیخ هادی مورد تاییدش نیست؟ همچنین درباره نسبت شریعت سنگلجی و تفکر وهابیون هم نوشته‌اند که او در سال‌های آخر عمر با سفر حج‌اش با تفکرات وهابیون آشنا شد و کتاب‌های مهم خود از جمله «کلید فهم قرآن» را پیش از آن آشنایی نوشته بود. به طور کل نبوی رضوی همه کوشندگان راه مشروطیت و همه کسانی را که تا دوره پهلوی دوم دم از اصلاح اندیشه دینی زده‌اند، یا بابی و ازلی خوانده یا وهابی و وهابی زده خوانده است.

رضا بابایی: این کتاب توهم توطئه است

رضا بابایی، مدرس حوزه و دانشگاه و پژوهشگر قرآنی درباره کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمه‌ای تاریخی» به خبرنگار مهر گفت: نویسنده در کل کتاب دچار توهم توطئه است. به طور کل صحبت و گفت‌وگو درباره این کتاب چندان ارزشی ندارد. به نظر من تنها دلیل برای ازلی خواندن بزرگانی چون سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ هادی نجم آبادی و... دشمنی با نواندیشی دینی و روشنفکری است. اکنون از راه‌های مختلف با نواندیشی مقابله می‌کنند و یکی از این راه‌ها منتسب کردن آنها به گروه‌های بدنام است.

وی افزود: نویسنده از ابهام‌هایی که در این میان وجود دارد، سواستفاده کرده است. اکنون اگر از میلیون‌ها ایرانی سوال کنید که ازلی چیست یا کیست؟ هیچ پاسخی به شما نمی‌دهند، چون نمی‌دانند. برای آن معدودی که می‌دانند نشانه‌های ازلی بودن را بیان کرده و در کمال بی‌انصافی بزرگانی چون شیخ هادی نجم آبادی را به آن نشانه‌ها کوبیده است.

بابایی ادامه داد: نبوی رضوی از کل کتاب «تحریر العقلا» شیخ هادی نجم آبادی که کلی مطالب در رد بابیه دارد، یک نکته کوچکی را پیدا کرده و آن را به بدترین وجه تفسیر کرده و به مخاطبان ناآگاه قبولانده که شیخ هادی بابی است. در صورتی که اگر حسن ظن داشت واقعا می‌توانست آن نکات را به روش‌های دیگری نیز تفسیر کند و نتایج دیگری را به دست بیاورد.

حسینی طباطبایی: شیخ هادی بارها بابیه را نقد کرده است

همچنین مصطفی حسینی طباطبایی، قرآن پژوه معاصر که مقداد نبوی رضوی مدتی را نیز نزد او تلمذ می کرد، در نقد کتاب  در نقد کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمه‌ای تاریخی» به خبرنگار مهر گفت: در زمان ناصرالدین شاه به دلیل تبلیغ  گسترده باب توسط بابیون و خطر آنها برای جامعه اسلامی، باب توسط امیرکبیر اعدام شد. به همین دلیل برخی از بابی‌ها در دوشان تپه اقدام به ترور شاه می‌کنند. از آن تاریخ به بعد یک حالت ضد بابی در میان مردم پیدا شد و به هر کسی که انگ بابی بودن می‌زدند، آن شخص تحقیر بسیار می‌شد. مردم هم در آن دوران مانند امروز ارادت فوق العاده به امام زمان داشتند.

وی افزود: پس از ترور ناموفق ناصرالدین شاه، دستگاه حکومت بهترین راه را در آن دید که هرکسی را که با دستگاه مخالفت می‌کند به او تهمت بابی‌گری بزند.از جمله کسانی که این مارک به او زده شد سیدجمال الدین اسدآبادی بود که در دومین نوبت حضورش در ایران با خفت و خاری از بستش به بیرون کشیده و تبعید شد. او بعد از این تبعید به اروپا رفت و منشا بسیاری از کارها بر علیه استبداد ناصرالدین شاه شد.

حسینی طباطبایی در ادامه شیخ هادی نجم آبادی را هم یکی از مخالفان سرسخت دستگاه ناصرالدین شاه معرفی کرد و گفت: مرحوم شیخ هادی یکی از مخالفان سرسخت دیکتاتوری ناصرالدین شاه بود که فکری مترقی داشت. همه مورخان نوشته‌اند تنها کسی که برای قاتل ناصرالدین شاه مجلس ترحیم گرفت، مرحوم نجم آبادی بود، این در صورتی بود که در آن دوران قاتل ناصرالدین شاه هم بابی خوانده شده و بسیار مورد لعنت بود. شیخ حتی حتی برای میرزا رضا کرمانی مراسم سالگرد هم گرفت. این جریان را را جاسوسان راپورت می‌دادند و چون شیخ بسیار ذی‌نفوذ بود، بهتر را در این دیدند که تهمت بابی‌گری به او بزنند. اگر متون دوران قاجاریه را بخوانید تنها در یادداشت‌های شاهزاده‌ها و وابستگان دربار تهمت بابی‌گری به شیخ زده شده است.

این قرآن پژوه در بخشی دیگری از سخنان خود به نقدهای شیخ هادی بر بابی‌ها اشاره کرد که دانسته یا نادانسته از دید نویسنده کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمه‌ای تاریخی» پنهان مانده است: شیخ در تنها کتابش یعنی «تحریر العقلا» به مخالفت با باب بارها تصریح می‌کند. سه آیه‌ در سوره مبارکه  قیامت به این شرح آمده: «إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ* فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ» که معنای آن چنین است: «جمع ‏کردن و خواندن قرآن بر عهده ماست پس هر گاه آن را خواندیم از خواندن آن پیروی کن و بیان و توضیحش هم بر عهده خود ماست.» به دلیل آنکه علی محمد باب اسم کتابش را «بیان» گذاشته بود، بابی‌ها در تفسیر این آیه اعتقاد داشتند که قران می‌گوید کتابی به اسم بیان در دوره‌ای از تاریخ می‌آید. مرحوم نجم آبادی در «تحریر العقلا» نوشته ای بابی‌ها این بیانی که قرآن تصریح کرده غیر از بیان شماست و و ربطی به شما ندارد و قران سراسر توحید است، اما بیان شما سراسر شرک.

حسینی طباطبایی اضافه کرد: همچنین شیخ هادی نجم آبادی در «تحریر العقلا» مدام از پیغمبر مکرم اسلام با عنوان حضرت خاتم یاد کرده است. حتی در صفحه ۲۳۷ این کتاب گفته که کلام قرآنی کلامی ابدی است. این در صورتی است که بابی‌ها اعتقاد داشتند که نعوذبالله قرآن نسخ شده است. البته در این کتاب حرفهایی هم زده که روحانیون سنتی آن را برنمی‌تافتند. مثلا نوشته که تفسیر قرآن با «خبر واحد» جایز نیست. شیخ همچنین در صفحه ۱۷۷ به مخالفت شدید با نسخ احکام و آیات قرآن توسط باب می‌پردازد. حتی در صفحه ۲۱۰ هم در رد بابیه و غلات شیعه مباحث مهمی دارد. حال چطور ممکن است شخص که افکارش این گونه بوده، بابی باشد؟ من معتقدم شیخ هادی نجم آبادی شانش اجل از این بوده است که به بابی‌گری منسوب شود. مطالبی که ایشان به عربی نوشته در همین کتاب تحریر العقلا، ۱۰۰ برابر فصیح‌تر و بلیغ‌تر و معقول‌تر از کلام باب است. مگر ممکن است چنین شخصی که هزار درجه از باب بالاتر بوده به لحاظ علمی و اخلاقی پیرو باب باشد؟ او به شدت عقل‌گرا بود و به همین دلیل هم روبه‌روی بابیه قرار می‌گیرد.

تاکنون چهره‌های دیگری نیز چون حسن انصاری به نقد این کتاب دو جلدی پرداخته‌اند. استاد اکبر ثبوت هم به نقد اندیشه‌های نبوی رضوی در کتاب «تاریخ مکتوم» بویژه در نقد بابی بودن و ازلی ماندن میرزا یحیی دولت آبادی، پرداخته است. حال سوال اینجاست که هجمه مشکوک به هویت شیعی بزرگانی چون سید جمال الدین اسدآبادی و شیخ هادی نجم آبادی با چه هدفی انجام می گیرد؟ چرا ما باید مفاخر خود را بابی و ازلی بخوانیم؟

سرویس فرهنگ خبرگزاری مهر آماده انتشار پاسخ سید مقداد نبوی رضوی به این گزارش است.

کد خبر 4437005

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha