۲۴ دی ۱۴۰۰، ۹:۲۳

به بهانه بازنشر «یکسال در میان ایرانیان»؛

اگر ادوارد براون نبود شاید اروپایی‌ها با دیانت بابی آشنا نمی‌شدند

اگر ادوارد براون نبود شاید اروپایی‌ها با دیانت بابی آشنا نمی‌شدند

هفتمین چاپ ترجمه مانی صالحی علامه از «یکسال در میان ایرانیان» ادوارد براون منتشر شد.براون در انگلستان با دیانت باب آشنا و علاقه‌مند به پژوهش درباره آن شد و دلیل مسافرت به ایران نیز همین بود.

به گزارش خبرنگار مهر، نشر اختران هفتمین چاپ کتاب «یکسال در میان ایرانیان» اثر ادوارد براون، (شرقشناس و ایرانشناس مشهور بریتانیایی) و ترجمه مانی صالحی علامه را با شمارگان ۱۰۵۰ نسخه، ۶۰۷ صفحه و بهای ۱۶۰ هزار تومان منتشر کرد. چاپ ششم این کتاب سال گذشته (۱۳۹۹) با شمارگان هزار نسخه و بهای ۷۵ هزار تومان منتشر شده بود. نشر اختران چاپ نخست خود از این ترجمه را به سال ۱۳۸۴ با شمارگان دو هزار نسخه و بهای ۵,۵۰۰ تومان در دسترس مخاطبان قرار داده بود. این کتاب در سال‌های پیش از انقلاب به قلم ذبیح الله منصوری هم ترجمه شده بود که علیرغم اما و اگرهایی که در پیرامون ترجمه‌های او وجود دارد، ترجمه‌اش از سفرنامه ادوارد براون کم نقص است و خودش چیزی به آن اضافه نکرده است.

ادوارد گرانویل براون، شرقشناس برجسته بریتانیایی در کمبریج طبابت را فرا گرفت. او از دوران جوانی به فرهنگ و زبان‌های شرقی علاقه خاص داشت و در حین تحصیل به فراگیری زبان‌های هندی، ترکی و عربی پرداخت و پس از آشنایی با یک نفر ایرانی به نام میرزا باقر بواناتی یا ابراهیم جان معطر که جهانگرد بود، شروع به فراگیری زبان فارسی کرد. او بعدها عضو هیات علمی گروه آموزشی زبان و ادبیات فارسی در کمبریج شد و ریاست مدرسه زبان‌های شرقی را نیز برعهده گرفت.

او پژوهش مهمی با عنوان تاریخ ادبیات ایران را منتشر کرد و نقشی مهم در رساندن صدای مشروطه خواهان ایران به جهانیان داشت و از این نظر یکی از مخالفان سرسخت حکومت بریتانیا نیز به شمار می‌رفت و در مقالاتی به سیاست‌های این حکومت در قبال ایران تاخت. کتاب «نامه‌هایی از تبریز» براون، نامه‌های مشروطه خواهانی چون تقی زاده و… به اوست. براون به سال ۱۸۸۷ یعنی ۹ سال پیش از انقلاب مشروطه سفری شگفت انگیز به ایران داشت که حاصلش را در کتاب «یکسال در میان ایرانیان» می‌توان دید. ادوارد براون نقش مهمی در معرفی فرهنگ ایران به اروپایی‌ها داشت. هرچند که نگاه او به دین اسلام نامهربانانه است، اما با فعالیت‌ها و پژوهش‌های خود نهضت مهمی‌ در تغییر رویکردهای ایرانشناسی در غرب داشت. او عده‌ای از شاگردان و همکاران خود را به نشر و پژوهش در آثار ایرانی تشویق کرد. نیکلسون شاگرد او بود و دنیسن راس، بنیانگذار مدرسه زبان‌های شرقی و آفریقایی لندن به تشویق او به شرق شناسی روی آورده بود. درباره تلاش‌های ایرانشناسانه او کتابی با عنوان «ادوارد براون و ایران» به قلم حسن جوادی به سال ۱۳۹۶ منتشر شد.

یکسال در میان ایرانیان

این سفرنامه شامل ۱۸ فصل به ترتیب با این عناوین است: «مقدمه»، «از انگلستان به سرحد ایران»، «از سرحد ایران به تبریز»، «از تبریز به تهران»، «تهران»، «تصوف، ماوراء‌الطبیعه و سحر و جادو»، «از تهران به اصفهان»، «اصفهان»، «از اصفهان به شیراز»، «شیراز»، «شیراز (دنباله)»، «از شیراز به یزد»، «یزد»، «یزد (دنباله)»، «از یزد به کرمان»، «جامعه کرمان»، «در میان قلندران» و «از کرمان به انگلستان». زندگینامه سیاسی و اجتماعی خوبی از براون نیز در ابتدای این کتاب درج شده که به قلم سر دنیسن راس است.

براون در این سفرنامه تصویری دقیق از ایران در آستانه انقلاب مشروطیت به دست می‌دهد. هرچند که دیدگاه‌های او درباره دین اسلام با بغض همراه است، اما گزارش‌های او از وضعیت ایران آن روز دقت خاصی دارد براون سفر خود به ایران را با هدف مطالعه و پژوهش انجام داد و در این راه یک هدف مهم او آشنایی با جنبش بابیه در ایران بود. به همین دلیل نیز در سراسر این سفر او به دنبال گفت‌وگو با بابیان است. جای جای سفرنامه گفت‌وگوهای براون با داعیان بابی و بهایی درج شده است. براون همچنین در این سفر عموم کتاب‌های بابیان را تهیه کرده و با خود به کمبریج می‌برد و تعدادی از آنها را به انگلیسی ترجمه و مقالات مفصلی هم درباره این جنبش می‌نویسد و اکنون هم کاملترین کتابخانه بابی و بهایی متعلق به کمبریج است.

براون در این سفرنامه با قلمی سحرآمیز به توصیف روحیات و جنبه‌های فرهنگی و زندگی اجتماعی ایرانیان پرداخته است. براون در این سفرنامه تصویری دقیق از ایران در آستانه انقلاب مشروطیت به دست می‌دهد. هرچند که دیدگاه‌های او درباره دین اسلام با بغض همراه است، اما گزارش‌های او از وضعیت ایران آن روز دقت خاصی دارد. شاید چنین توصیفی از وضعیت ایران را هیچکدام از نویسندگان و گزارشگران ایرانی در دوران قاجاریه به دست نداده باشند. حتی با گزارش‌های براون می‌توان به بررسی تاریخی مشکلات برخی از مناطق ایران نیز نشست. مشکلاتی که امروزه هم شاید وجود داشته باشند. می‌توان با مطالعه این سفرنامه ریشه برخی از معضلات فرهنگی امروز (از جمله اعتیاد به مواد مخدر) را نیز دریافت.

چرا براون به ایران سفر کرد؟

همانطور که اشاره شد براون به رشته پزشکی علاقه داشت و تحصیلات خود در این زمینه را در دانشگاه کمبریج پی گرفت. اما با شروع جنگ عثمانی‌ها با اروپایی‌ها به مطالعات شرقی علاقه‌مند شد و در ضمن تحقیقاتی که داشت زبان‌های مختلفی مانند ترکی، عربی و فارسی را یاد گرفت. او در خلال مطالعات خود با کتاب «فلسفه و مذاهب در آسیای وسطی» اثر کنت آرتور دو گوبینو آشنا شد. گوبینو در سال‌های نزدیک پس از اعدام باب سفیر فرانسه در ایران بود. گوبینو در این کتاب به نحله‌های مختلفی که در خاورمیانه می‌شناخت، پرداخت و در حد خودش نیز به جنبش بابیه هم پرداخت. مطالب گوبینو توجه براون را جلب کرد و شیفته مطالعات درباره بابی‌ها شد و این مطالعه را به بخش مهمی از زندگی پژوهشی خود مبدل کرد.

به همین دلیل هم او در سال ۱۳۰۵ هجری قمری (۱۲۶۷ شمسی) در سن حدود ۲۳ سالگی به تنهایی عازم ایران شد تا بابی‌ها را پیدا کرده و با آنها به گفت‌وگو بنشیند. او شهرهای مختلفی در ایران را گشت، اما مدام با بهایی‌ها مواجه شد. در صورتی که او مشتاق دیدار بابی‌ها بود. بهایی‌ها در دوره قاجار به بابی گری معروف بودند و بابی‌های واقعی یعنی ازلی‌ها دیانت خود را مخفی کرده و مانند مسلمانان زندگی می‌کردند و بهایی‌ها آشکارتر می‌زیستند. می‌دانیم که باب در سال پایانی حیات خود اطاعت از جوانی ۱۹ ساله به نام میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل را به پیروانش دستور می‌دهد و او را به نام صراط الحق العظیم می‌خواند. از طرف دیگر باب معتقد بود که سلسله مظاهر الهیه بعد از او قطع نمی‌شود و پیامبری بعد از هر پیامبر خواهد آمد. پیامبری که آیین بعدی را خواهد آورد در ادبیات بابی به «من یظهره الله» نامیده می‌شود یعنی کسی که خداوند او را ظاهر خواهد کرد.

اگر ادوارد براون نبود شاید اروپایی‌ها با دیانت بابی آشنا نمی‌شدند

مطابق وعده باب در کتاب «بیان فارسی» ظهور من یظهره الله بین ۱۴۵۰ تا ۲۰۰۱ سال بعد از مرگ باب به وقوع خواهد پیوست. بعد از گذشت چند سال از اعدام باب برادر بزرگتر صبح ازل یعنی میرزا حسینعلی نوری بهالله، ادعای من یظهره‌اللهی می‌کند و عده بسیاری از بابی‌ها به او می‌پیوندند و آیین بهاییت پیدا می‌شود. این واقعه باعث اختلاف دو گروه ازلی‌ها و بهایی‌ها شده و این دو گروه از هم مشتق می‌شوند و بین آنها نزاع‌های فکری و همچنین درگیری‌های قومی بوجود می‌آید که البته بیشتر بهایی‌ها به کشتن ازلی‌ها می‌پردازند.

چرا توقف براون در کرمان طول کشید؟

اما به همین دلیل براون در سفر خود که از شمال غربی ایران آغاز شده بود، به هر شهری که می‌رسید، هرچند درخواست دیدار بابی‌ها را داشت اما مدام به بهایی‌ها معرفی می‌شد. او از آنها کتاب‌هایی می‌گرفت تا اینکه در سفر شهر به شهر خود به سمت جنوب ایران به کرمان رسید و کرمان هم به قول اسدالله فاضل مازندرانی، مورخ و داعی مشهور بهایی، در دوران قاجار پایتخت ازلیه بود. علت این امر به دلیل نوع تبلیغاتی بود که ملا محمد جعفر کرمانی (ته باغ لله‌ای) در کرمان انجام داد. ملامحمد جعفر (پدر شیخ مهدی بحرالعلوم، شیخ احمد روحی، شیخ ابوالقاسم روحی و شیخ محمود افضل الملک) از بابیان نخستین بود که کرسی تدریس فقه و اصول شیعه را نیز در مسجد خود در کرمان برعهده داشت و در نهایت در مسجد خود نیز به خاک سپرده شد. مسجد و مقبره او هم‌اکنون در کرمان موجود است و زیارتنامه‌ای هم که در مقبره او وجود دارد به ادبیات بابی نوشته شده است. شیخ محمد جعفر از شهدای بیان بود. مطابق کتاب «بیان فارسی» باب، رهبران بابیه بر سه قسم هستند راس آیین «شمس حقیقت» یعنی خود باب است. باب اعلام کرد که بعد از درگذشتش 14 مرآت تا زمان ظهور من یظهره‌الله می‌آیند. اولین مرآت صبح ازل بود. رده پایین‌تر بعد از مرآت شمس حقیقت شهدای بیان هستند. شهدای بیان در واقع علمای بابی هستند که بر زندگی مردم و افکار آنها اختیارات گسترده‌ای دارند. از شهدای بیان در زمان صبح ازل می‌توان به ملامحمدجعفر کرمانی، ملامحمدجعفر نراقی و... اشاره کرد. میرزا هادی دولت‌آبادی و پس از او پسرش یعنی میرزا یحیی دولت‌آبادی (صاحب کتاب حیات یحیی و از فعالان جنبش مشروطیت ایران) دو تن از آخرین کسانی بودند که عنوان «شهدای بیان» را داشتند.

شیخ محمدجعفر کرمانی تبلیغات مهمی در کرمان انجام داد و پسرانش از جمله شیخ مهدی بحرالعلوم و شیخ احمد روحی (از دوستان نزدیک میرزا آقاخان کرمانی بود و بعدها با او از جمله دامادهای صبح ازل شدند) در این زمینه یاری‌اش می‌کردند. او با دعوی من یظهره اللهی بهالله به شدت مخالفت کرد و بر وصیت باب باقی ماند. به هر حال ادوارد براون در کرمان در باغی در خارج از شهر ساکن می‌شود و پیروان همه فرقه‌های ساکن در کرمان از جمله بابی‌ها و بهایی‌ها با او دیدار می‌کنند. حضور براون در کرمان طول می‌کشد و بسیار بیشتر از برنامه خود در کرمان می‌ماند. او حتی در این شهر به تریاک اعتیاد پیدا می‌کند. بفصلی از این سفرنامه پس از حضور در کرمان به «در میان قلندران» نامگذاری شده است. در این فصل است که براون اشاره به معتاد شدنش به افیون و تریاک می‌کند. او که به چشم درد مبتلا شد و با وجودی که طبابت خوانده بود، اما نتوانست خود را درمان کند. به همین دلیل به پیشنهاد اطرافیانش در کرمان و البته وسوسه درونی خودش برای خلاصی از دردچشم به کشیدن تریاک روی آورد.

یک کار مهم براون جمع آوری آثار بابی و بهایی است. در مجموعه او در کتابخانه کمبریج ضمن آنکه نسخه‌های خطی متعددی از کتاب‌های بابی و بهایی وجود دارد، نامه‌ها و اسناد بسیاری نیز از شخصیت‌های بابی و بهایی وجود دارد که در زمینه مطالعات اسنادی این دو فرقه اهمیت دارند. مجموعه‌ای که در دانشگاه کمبریج از او باقی مانده یک مجموعه کم مانند بلکه حتی در مواردی بی‌مانند است و اسنادی که در اینجا نگهداری می‌شود اما براون در فصل کرمان نام بابی‌ها را به رمز نوشته و اسم دقیق آنها را به دلیل خطراتی که ممکن بود برایشان به همراه داشته باشد، نیاورده است. او در فصل کرمان «یکسال در میان ایرانیان» با شخصیتی بابی دوست می‌شود که نامش را به رمز «شیخ قمی» می‌گوید. مقداد نبوی رضوی در مقدمه خود بر تصحیح کتاب «تاریخ بی غرض» ثابت کرده که منظور از شیخ قمی «شیخ مهدی شیخ الممالک قمی» است. شیخ الممالک نویسنده کتاب «تاریخ بی غرض» است و از فعالان مشروطه خواه که نشریه‌ای به نام «مجله استبداد» را نیز منتشر می‌کرد.

مقداد نبوی در برخی از پژوهش‌های خود از جمله «تاریخ مکتوم» به رمزگشایی از شخصیت‌هایی می‌پردازد که براون در فصل کرمان سفرنامه خود نام آنها را به رمز بیان کرده است. به عنوان مثال او از شخصی به نام «فتح الله ازلی خواننده» نام می‌برد که به زعم نبوی همان فواد کرمانی است. فواد کرمانی از نامدارترین شعرای آیینی ایران است و دیوانی به نام «شمع جمع» دارد. او علیرغم دیانت بابی‌اش اشعار و مراثی مهمی درباره امیرالمومنین امام علی بن ابی‌طالب (ع) و همچنین حضرت سیدالشهدا امام حسین (ع) دارد. اشعار عاشورایی فؤاد کرمانی از زمان خود او تاکنون بسیار مورد استفاده مداحان و محافل ادبی با محوریت عاشورا قرار گرفته‌ است. وی با دستگاه‌های موسیقی ایرانی آشنایی داشت و شاید به همین آشنایی باشد که در اوزان مطنطن عروضی آثارش از دیگر شاعران متمایز شده است.

براون همچنین با صبح ازل در قبرس دیدار کرد که گویا مقدمات این رفتن به قبرس و این دیدار را همین شیخ مهدی شیخ الممالک قمی برای او فراهم کرده است. آنطور که براون خود در مقدمه تصحیحش از کتاب «نقطه الکاف» نوشته میرزا جانی کاشانی که در مورد تاریخ ظهور باب و شرح حوادث هشت سال اول تاریخ آیین بیانی است، اشاره کرده که ۱۵ روز در قبرس بوده و هر روز با صبح ازل دیدار و گفت‌وگو داشته است و گزارشی از این دیدارها را برای شیخ مهدی شیخ الممالک به کرمان فرستاده است. مسافرت‌های براون به قبرس محدود به این نبوده و یکی از این دیدارها نیز زمانی بود که ناصرالدین شاه کشته شد. صبح ازل حتی به درخواست براون رساله مختصری نیز در تاریخ بابیه نوشت به نام «مجمل بدیع در وقایع ظهور منیع».

هرچند که براون سفری نیز به عکا داشت و با بهاییان نیز دیدارهایی کرده بود، اما گرایش او به ازلی‌ها بود و بیشتر منابع آنها را جمع آوری و منتشر می‌کرد و حتی نامه‌هایی نیز به صبح ازل به فارسی نوشت (تصاویرش را نبوی رضوی منتشر کرده است) که حاکی از آشنایی دقیق او به ادبیات بابی است. براون حتی به نقد بهاییان نیز پرداخت. او مقالات متعددی از جمله در نشریه انجمن شاهنشاهی آسیایی لندن منتشر کرد که نشریه‌ای بسیار معتبر در انگلستان است و هنوز هم منتشر می‌شود. او با پژوهش‌های آکادمیک خود آیین بابی (بیانی) را به اروپایی‌ها معرفی کرد.

به طور کل اما یک کار مهم براون جمع آوری آثار بابی و بهایی است. در مجموعه او در کتابخانه کمبریج ضمن آنکه نسخه‌های خطی متعددی از کتاب‌های بابی و بهایی وجود دارد، نامه‌ها و اسناد بسیاری نیز از شخصیت‌های بابی و بهایی وجود دارد که در زمینه مطالعات اسنادی این دو فرقه اهمیت دارند. مجموعه‌ای که در دانشگاه کمبریج از او باقی مانده یک مجموعه کم مانند بلکه حتی در مواردی بی‌مانند است و اسنادی که در اینجا نگهداری می‌شود در هیچ جای دیگری وجود ندارد. او این منابع و اسناد را از طرق مختلفی به دست می‌آورد و در این راه هزینه‌های بسیاری نیز انجام می‌داد. یکی از کسانی که آثر بابی و ازلی را برای براون فراهم می‌کرد و در واقع با براون ارتباطی نزدیک داشت، میرزا مصطفی کاتب است. میرزا مصطفی کاتب نسخه نویس مشهور بابی‌هاست و بسیاری از منابع بابی را او رونویسی کرده و به خط اوست. او با یک بابی پژوه دیگر به نام سعید خان کردستانی نیز در ارتباط بود و این شخص نیز با براون ارتباط نزدیکی داشت و در واقع این سه نفر همیشه به مبادله اسنادی با همدیگر می‌پرداختند.

کد خبر 5397978

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha