به گزارش خبرنگار مهر، "اقلیما" اثری در ژانر وحشت است که در آن فیلمساز با درست چیدن عناصر داستان و ایجاد تعلیقی مناسب تماشاگر را تا پایان فیلم همراه خود می کند.
سارا که سابقه بیماری روانی دارد، در خانه بزرگ و شیک خود گرفتار اتفاقاتی عجیب و غریب می شود که اطرافیانش را به این شک می اندازد که مبادا دوباره بیماری قدیمی او دوباره سراغش آمده است. او همان شبی که متوجه می شود مادر شده، کشته می شود!
1- "قدمگاه" فیلم قبلی عسگرپور که باور مذهبی و کمتر توجه شده نیمه شعبان و انتظار را به سینمای ایران آورد و آن را در بستر درامی پرکشش و جذاب به تماشاگر عرضه کرد، از آن دسته فیلم هایی است که ممکن است تا سال ها فیلمسازش را گرفتار خود کند. روح مذهبی و معناگرای "قدمگاه" و موفقیت آن، سابقه ساخت فیلم جنگی "پرواز در نهایت" و سریال "روح الله" و مدیریت در سینمای ایران از مولفه هایی بود که در کنار هم این تصور را به وجود می آورد که فیلم جدید عسگرپور باید در فضایی معنوی باشد، اما "اقلیما" تجربه ای نو در کارنامه عسگرپور است که حالا دیگر او را از آن بند رهانیده است.
2- در چنین آثاری تعلیق یک عنصر تعیین کننده است. دیگر اینکه کاراکتر اصلی تجاربی مثل بیماری روانی بودن یا ترس در کودکی به همراه دارد که اطرافیانش را وامی دارد اتفاقات عجیب و غریب پیرامون او را باور نکنند و کاراکتر تنها می ماند. محل زندگی این کاراکتر نیز به گونه ای است که امکان زایش حوادث و انتقال ترس به تماشاچی را می دهد. همه این نکات با پرداختی خوب در "اقلیما" به چشم می خورد. فارغ از اینکه نوآوری و خلاقیتی در میان باشد.
3- در پایان "اقلیما" تماشاگر به قضاوتی که درباره شخصیت های عماد و وکیل پدر سارا کرده بود می خندد. پرداخت خوب و روان "اقلیما" موجب می شود مخاطب آدم های بد و خوب قصه را اشتباه تصور کند که این نیز یکی دیگر از خصایص چنین آثاری است. در این میان همان چند صحنه محدود بازی خوب شاهرخ فروتنیان کافی است تا حتی تماشاگر شک کند همه چیز زیر سر اوست.
تمرکز فیلم روی سارا است. دختر پولداری که اختلال روانی را پشت سر گذاشته است. سادگی و علاقه مفرط او به عماد باعث می شود تماشاگر هم به این گفته سارا اعتماد کند که عماد به هیچ وجه به پول و ثروت او علاقه ای ندارد و او کاراکتری احساسی و پایبند به دین و عرفان است. اما وقتی هجمه اتفاقات عجیب پیرامونش فزونی می یابد به رمل و اسطرلاب هم پناه می برد. در پایان فیلم تماشاچی متوجه می شود نباید در قضاوت به سارا که بیش از حد ساده است تکیه می کرد.
4- عسگرپور آگاهانه قصد ساخت اثری در حوزه معناگرایی را نداشت، با آنکه روح حاکم بر اثر این امکان را می توانست برایش فراهم کند. نگاه خلاق وی در ابتدا و انتهای فیلم جلوه پیدا می کند. پس از تیتراژ، عماد حین رانندگی با فشار عصبی و ناراحتی قلبی مواجه و صحنه به تصادفی ختم می شود که تماشاگر فکر می کند خودرو آلبالویی رنگ عماد است که واژگون شده است. بستری بودن عماد در بیمارستان بر اثر عارضه قلبی در صحنه بعد تفکر پیشین را قوت می بخشد. اما در پایان فیلم تیتراژ تکرار می شود و عماد از صحنه واژگون شدن خودرو ابتدای فیلم می گذرد تا فیلم پایانی دگرگون یابد و بر خواست آگاهانه عسگرپور تاکید موکد شود.
5- ظاهرا تماشاگران ما هنوز هم باید از پرده ای که باد می خورد، تلویزیونی که خاموش و روشن می شود، چای نیم خورده و تاریکی خانه بترسند، عسگرپور در خلق این ترس با همین امکانات موفق است، اما راستش با حضور ماهواره و سی دی هایی که فیلم های روز دنیا را به روز در ایران هم اکران می نمایند، همانطور که جلب و جذب تماشاگر سخت تر شده، ترساندن او هم بسیار سخت شده است. معلوم نیست چه زمانی قرار است امکانات سخت افزاری و تجهیزات در سینمای ما به استانداردهای مورد نیاز برسد.
6- "اقلیما" اثر تامل برانگیزی نیست. حتی حرفی نو و سوژه ای تازه ندارد. پیداست که فیلمساز در پی آن است در ژانری که کمتر در سینمای ما با اقبال مواجه می شود، عیار خود را در جلب و جذب تماشاگر بیازماید. فیلم از طراحی صحنه خوب که به خلق اتفاقات عجیب و بروز وحشت کمک می کند بهره می برد.
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
حسین عبدالهاشمپور
نظر شما