به گزارش خبرنگار مهر، "نار و نی" فیلمی بود در زمان خود نوپرداز و خط شکن که نوع استقبال جشنواره ها و منتقدان خارجی از آن تا حد زیادی بر نحوه ارزیابی داخلی آن تاثیر گذاشت و مانع از برقراری درست ارتباط مخاطب با آن شد.
از یک طرف نویسندگان جوگیر شده از رویکرد تدریجی عرفان مذهبی - که شاخصه سیاست های هدایتی / نظارتی ارشاد و فارابی در سال های میانه شصت بود - لازمه تائید فیلم و همراهی با استقبال خارجی از آن را معناتراشی های نه چندان مربوط می دیدند و از طرف دیگر شاخه تازه قدعلم کرده منتقدان اپوزیسیون! (منتقدان فیلم ها و سیاست های سینمایی دولت وقت) فیلم را به صرف تائید فرنگی ها و برچسب های عرفانی داخلی کوبیدند، در حالی که توفیق اصلی فیلم و سازنده اش سعید ابراهیمی فر در تجربه ویژه فرم های بیانی تازه مبتنی بر شیوه های روایی سینمای شاعرانه و ضدقصه بود که مولفه های ساختاری اش را از عناصر فرهنگی با هویت بومی ایرانی اخذ می کرد. این شیوه روایی متاسفانه به دلیل وقفه طولانی در فیلمسازی ابراهیمی فر پی گرفته نشد و جز چند تجربه پراکنده (مثل "نقش عشق" شادروان شهریار پارسی پور) رهرو جدی پیدا نکرد و بسیاری از نقاط قوتش که می توانستند به عنوان پیشنهاداتی جدی برای رسیدن سینمای معناگرای آرمانی قلمداد شوند به ورطه فراموشی افتادند.
بعد از نزدیک به دو دهه اینک ابراهیمی فر مجال آن را یافته تا تجربیات "نار و نی" را به شکلی دیگر در "تک درخت ها" به تماشاگر عرضه کند و با پررنگ کردن خطوط روایی و وارد کردن بخشی از دغدغه های اجتماعی فرهنگی مربوط به سال های اخیر، مهم ترین نقطه ضعف "نار و نی" در ارتباط با مخاطب عام را در فیلم جدیدش برطرف سازد.
استفاده از بازیگرانی مثل سعید پورصمیمی، پریوش نظریه و مهدی احمدی در کنار اقتباس ادبی از چند داستان هوشنگ مرادی کرمانی ترکیب فی نفسه دلچسب و مقبولی است که وقتی در لوکیش های زیبای کرمان با کویر، خیابان ها و خانه های روح افزا قرار می گیرد قابلیت فراوانی برای یک توفیق توامان هنری و اقتصادی فراهم می کند. بنابراین فیلمساز با هوشیاری بخش مهمی از تاثیر حسی مطلوب فیلم را پیشاپیش در انتخاب های مناسب تضمین کرده است. میزانسن های ابراهیمی فر هم در امتداد همین هوشیاری عمدتا در کار برقراری ارتباط میان انسان ها و فضاها هستند و گر چه تجربه دلفریب قاب های "نار و نی" را ندارند (به دلیل الزام در رعایت الگوهای روایت)، ولی در عین حال از قواعدی که فیلمساز از اول با تماشاگرش گذاشته هم تخطی نمی کنند و بدل به محملی برای تعریف هویت و شناسنامه آدم های فیلم می شوند.
همان قدر که ایرج و ابزارهای تکنولوژیک (در اینجا دوربین فیلمبرداری) میان این فضا غریبه اند، آقای روشن شاعر و دخترش بخشی از لوکیشن ها به شمار می آیند و حتی در برخورد با تمایلات غیرسنتی ایرج قواعد خود را اعمال می کنند. مشخصا به فصلی اشاره دارم که آقای روشن بعد از گلایه از فضولی مداوم ایرج و دوربین به بهانه ضبط زندگی جاری و عاری او، صحنه ای را مرتب می کند و دقیقا بر چیدمان آن هم نظارت دارد تا دقیق و کنترل شده بنشیند و با عروس و نوه های خارجی اش حرف بزند. واکنش ایرج به این دکور تحمیلی و غیرواقعی زوم کردن تصویر به جلو و حذف فضای اطراف پدر است و در این تصویر بسته بار دیگر بغض پدر می شکند و مهار احساسات از دستش به در می رود.
اما چنین تعامل هایی که در تمام فیلم جریان دارد، متاسفانه به دلیل چندپاره بودن روایت و تغییر مسیرهای قصه در گذر از داستانی به داستان دیگر تا حدی از دست می رود. چرا که ظاهرا ابراهیمی فر بیش از حد به کفایت و اکمال عناصر بصری فیلمش اعتماد کرده است. وقتی فیلمساز پذیرفته که محمل پیشبرنده داستانش عنصر داستان باشد طبیعتا باید به الزامات داستانگویی نیز پایبند بماند. بیننده "تک درخت ها" تا نیمه های فیلم نمی داند شخصیت محوری فیلم ایرج است یا آقای روشن و باید با کدام یک همسو باشد. بعد درست در شرایطی که محوریت حضور آقای روشن تثبت شده، داستان به ورطه دیگری می افتد و مباحثی جدید مطرح می شوند (قضیه شاعر بودن یا نبودن و ربط شعر گفتن با هنرمند بودن و جایگاه هنری امثال روشن میان صدها شاعر و خطاط و نوازنده و قالیباف همشهری اش). در واقع قصه های کوتاه اقتباس شده بدون آنکه دستمایه مضمونی یک طرح جدید داستانی مستحکم قرار گیرند، صرفا پشت سر هم قرار گرفته اند و انرژی چندانی برای چفت و بست کردنشان صرف نشده است.
به این ها بیفزایید یکی دو سکانس طولانی و نه چندان لازم مثل یاد عشق دوران کودکی ایرج در میان خرابه های خانه قدیمی و رفت و آمدهای مکرر برای دعوت اعضا انجمن هنرمندان شهر و تعلیق بی دلیلی که بر سر تایید یا رد ادعای ورثه آقای روشن ایجاد می شود.
به هر حال "تک درخت ها" به دلیل آنکه پس از سال ها اولین دستگرمی ابراهیمی فر با دستمایه های مطلوبش به شمار می رود، ملاک کاملی از توانایی های او نیست و علاقمندان این نوع سینما باید به انتظار کارهای بعدی اش بنشینند. ضمن اینکه به هر حال دوستداران چنین آثاری چندان هم دست خالی از سالن سینما بیرون نمی روند.
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
پیمان شوقی
نظر شما