پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۹ بهمن ۱۳۸۵، ۱۴:۵۳

/ نگاهی به "خدا نزدیک است" /

معشوقی که از رگ گردن نزدیکتر است

معشوقی که از رگ گردن نزدیکتر است

"خدا نزدیک است" علی وزیریان روایت عشقی مادی است که به یک عشق معنوی منجر می‌شود، حکایتی قدیمی که در زندگی شعرا و عرفا و آثار مکتوب قدیمی نقل و به عنوان اسطوره به آیندگان منتقل شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، وزیریان سعی می کند روایت شخصی اش را از این تحول معنایی ارائه بدهد، روایتی امروزی که با تکیه بر شاخصه های مذهبی مورد نظر فیلمساز در قالب قصه ای ساده از زندگی یک آدم ساده دل روستایی به تصویر درمی آید. رضا جوانی است که به جای دیوانه، شیرین عقل نامیده می شود، یک مسافرکش موتوری که حریم های خاصی دارد.

در اولین سکانسِ حضور رضا در بازار شهر کوچک، دو رفتار او موکد می شود که ویژگی های شخصیت پردازانه است. هنگامی که جعبه میوه خالی را برای خانم های مسافر به پشتش می بندد و دیگری هنگامی که به جای سیب های سفید و سالم مرد میوه فروش، سیب های لک دار دخترکی را که تنها گوشه ای از بازار نشسته می خرد.

اولین برخورد او با معلم جوان روستا (لیلا)، هنگامی است که از مینی بوس پیاده می شود. فیلمساز با استفاده از تمهیداتی چون اسلوموشن و ... این برخورد را به مفهوم عاشق شدن در یک نگاه نزدیک می کند. کنشی از رضا که با معرفی و پرداخت اولیه باورپذیر می نماید. این تمهیدات از مولفه های تصویری مشترکی هستند که در مقاطع مختلف فیلم کنش مورد نظر را موکد می کنند. مانند سکانس ورود رضا به امامزاده که او را روی زمین قرار می دهند و با اسلوموشن افتادن او روی زمین برجسته می شود.

در ادامه حل شدن رضا در عشق لیلا به گونه ای طراحی شده که او در همراهی های روزانه، درس گوش دادن از درز پنجره  و ... عشقی یکطرفه را پیش می برد تا جایی که با خبر ازدواج لیلا واقعیت با همه گزندگی اش به او سیلی می زند. جایگاهی که درس (آب) در ذهن رضا پیدا می کند و در روز غیبت او سعی می کند همان درس را به دانش آموزان بدهد، حتی نگاه اغراق شده او به آب که از زبان معلم برایش مقدس جلوه شد، از مولفه های روایی کارکردی است که پیوند خوبی با باران ابتدایی که رضا خود را به آن می سپارد و باران سکانس پایانی پیدا می کند.

فیلمساز در ادامه عشق مجنون وار رضا را به گونه قصه های اساطیری نزدیک می کند و با طراحی سکانس هایی از حضور او بر سر کوچه منزل معشوق، بلند شدن مو و ریش، او را در مسیری قرار می دهد که به مجنونی پابرهنه در کوچه و بازیچه دست بچه ها تبدیل می شود و نهایتاً حال نزاری که شفای امامزاده را به یاری می طلبد.

وزیریان تلاش کرده برای روایت این قصه که ریشه های کهن دارد نگاهی به ساختار روایی مدرن هم داشته باشد و تا جایی که مضمون اجازه می دهد از شکست زمان و مکان استفاده کند. فیلم با نریشن رضا آغاز می شود (به حافظه ام که رجوع می کنم همه اش تو خواب و بیداری گذشت). رضا قصه رفتن به امامزاده، شفا و عاشق شدنش را به گونه ای تو در تو و بدون تقدم و تأخر زمانی تعریف می کند و نهایتاً به تصویری از حضور (معصوم)ی می رسد که شفایش را با نان و نبات داده است.

در انتها باید اضافه کرد که فیلمساز روایت تحول از عشق لیلا به عشق خداوند را با استفاده از مولفه هایی به تصویر می کشد که سینمایی نیستند یا به گفته بهتر این تحول به گونه سینمایی ترسیم نمی شود. رضا در امامزاده با قرار گرفتن در فضای معنوی، نوای دعا و قرآن، تصاویری از امامان و صحنه های مذهبی که به در و دیوار امامزاده است و آموزه های سید یحیی به تحول می رسد. عشقی که او را به سوی معشوقی ورای لیلا می کشاند (همان که از رگ گردن به ما نزدیکتر است).

ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ

سحر عصر آزاد

کد خبر 445485

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha