پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۲۱ بهمن ۱۳۸۵، ۱۲:۱۰

/ نگاهی به "دست‌های خالی" /

"دست‌های خالی" شعار نمی‌دهد

"دست‌های خالی" شعار نمی‌دهد

ابوالقاسم طالبی با ساخت فیلم "دست‌های خالی" نشان داد بالارفتن تجربه کاری در عرصه سینما به او در تولید آثار خوش‌ساخت‌تر کمک کرده و به همین خاطر موضوعی اعتقادی را دور از شعارزدگی‌های رایج بیان کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، طالبی ژانرهای مختلف را تجربه کرده، اما اصولا به مسئله دفاع مقدس و بیان مسایل سیاسی در زیر ساخت آثار خود علاقه زیادی نشان می دهد. این کارگردان در فیلم جدید خود نیز در عین حال که بخشی از اعتقادات یک آزاده را مطرح می کند، به مسایل سیاسی نیز اشاره هایی دارد. در این بین نکته اصلی خوش ساخت بودن و دور شدن از بیان کلیشه ای برای تصویر کردن یک مسئله اعتقادی است. چون داستان فیلم ویژگی منحصر بفرد یا حتی تفکربرانگیزی ندارد.

دختر یک آزاده به نام امیرحسین که به خاطر تلفن های یک مزاحم به مادر خود مشکوک شده، با بازگشت ناگهانی پدر بیمارش مواجه می شود. این دختر وقتی فعالیت های خرابکارانه مزاحم را می بیند، با پدر و مادرش به سفر شمال می رود. در آنجا این مزاحمت ها ادامه پیدا می کند تا اینکه یک قتل ناخواسته به وجود می آید و قصه پیچیدگی بیشتری پیدا می کند.



خسرو شکیبایی، مریلا زارعی و فاطمه گودرزی در "دست‌های خالی"

داستان برای اینکه به حرف اصلی خود یعنی عشق مرد آزاده به امام حسین (ع) و اهل بیت برسد، راه بسیار طولانی را سپری می کند. قصه افت و خیزهای زیادی می یابد که بخشی از ضرورت سینما در جذب مخاطب است، اما فیلم در بخشی لحظات به اندازه ای از مسیر خود خارج می شود که اگر بسیاری از تصاویر فیلم حذف شود، هیچ اتفاقی در بیان قصه فیلم به وجود نمی آید.

اوج داستان جایی است که دختر این آزاده به خاطر تماس های مزاحم با یک دختر درگیر می شود و او به وسیله ناشناسی کشته می شود. این صحنه به اندازه ای عجیب است که باور کردن آن چندان آسان به نظر نمی رسد. چون درگیری این دو نفر رو در رو است، اما مقتول که ابتدا چاقو کشیده از پشت سر مورد اصابت و حمله قرار می گیرد و با یک ضربه هم کشته می شود. افرادی که برای تماشای دعوا و جدا کردن این دو نفر اطراف آنها جمع شده اند نیز هیچ چیز را نمی بینند.

از سوی دیگر، وقتی دختر دستگیر می شود و به زندان می افتد، پدر متهم به قتل و اطرافیانش به جای اینکه دنبال راهی برای تبرئه وی باشند، دنبال راهی می گردند که رضایت شاکی را جلب کنند. در حالی که با توجه به شواهد و قرائن موجود در محل و کارآگاهان حرفه ای، اثبات بی گناهی دختر غیرممکن به نظر نمی رسد. در حالی که طی روزهای اول اتفاق همه از پیروزی در دادگاه ناامید می شوند و برای جلب رضایت پدر مقتول اقدام می کنند. مردی دایم الخمر که هیچ وقت حال طبیعی ندارد.

در "دست های خالی" برای اینکه فیلم تا حدودی تلطیف شود، صحنه های رفتن شخصیت های اصلی داستان به شمال مطرح می شود و تصاویری از پختن غذاهای مختلف به تصویر درمی آید. این سکانس ها با وجود داشتن جذابیت زیاد، به اندازه ای با موضوع فیلم بی ربط ارایه می شود که هیچ توجیه منطقی برای آن نمی توان ارایه کرد. جالبتر اینکه حال امیرحسین که به بیماری اعصاب و روان مبتلا شده، به اندازه ای خوب و مساعد می شود که انگار هیچ وقت بیمار نبوده است. به خصوص وقتی خبر ناگوار اتهام به قتل دخترش را بیان می کنند، مغموم و ناراحت می شود، اما بسیار راحت آن را می پذیرد و هیچ انعکاسی از بیماری در وی به چشم نمی خورد. صحنه های مربوط به زندان هم بیش از اندازه کش پیدا می کند.

البته با همه این مطالب نمی توان منکر خوش ساخت بودن اثر شد. کارگردان در انتقال حس تعلیق در سکانس های ابتدایی فیلم کاملا موفق عمل می کند. همچنین تصاویر کارت پستالی و زیبایی از طبیعت شمال و غذاهای مختلف ایرانی مطرح می کند. هر چند به نظر می رسد این صحنه - خواسته یا ناخواسته - نمونه ای از سکانس های مربوط به پخت غذا در فیلم "ماهی ها عاشق می شوند" به کارگردانی علی رفیعی است. اما به هر حال جذابیت فیلم را افزایش می دهد. همچنین صحنه های برخورد میان امیرحسین و پدر قاتل بسیار خوب از آب درآمده است. آدم هایی با افکار متفاوت و حتی بسیار متضاد که به خاطر شرایط به وجود آمده حالا کنار هم قرار گرفته اند.

نکته بسیار مهم فیلم سکانس های پایانی است. زمانی که پدر مقتول از امیرحسین می خواهد از مرادش ـ امام حسین (ع) ـ بخواهد پسر بیمار او را به حیات بازگرداند تا او هم رضایت بدهد و دختر امیر حسین اعدام نشود. وی هم به راز و نیاز می پردازد، اما در سکانس پایانی جای آنکه از زبان امیرحسین شعارهایی درباره اعتقادات و اهمیت ایمان بیان شود، وقتی شخصیت اصلی داستان موضوع را به گونه ای دیگر مطرح می کند و زمانی که قصد ترک خانه را دارد، معجزه به وقوع می پیوندد و فیلم سرانجامی حرفه ای و قابل قبول پیدا می کند.

ــ ــ ــ ــ ــ ــ‌ ــ ــ ــ ــ ــ

مازیار شیبانی‌فر

کد خبر 446095

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha