به گزارش خبرگزاری مهر، گاندی در سال ۱۹۰۹ میلادی، هنگامی که هنوز در آفریقای جنوبی به سر می برد، آشکارا به نکوهش و تقبیح نابرابریهای موجود در نظام طبقاتی یا کاستی هندوستان پرداخت. در این نظام شغل و طبقه اجتماعی هر فرد ارثی بود. هرچند که گاندی اندکی بعد از بازگشت به موطن اصلی خود، از جنبههای عموماً سودمند نظام طبقاتی کاست نیزسخن به میان آورد.
نوشتههای گاندی مورد نظام طبقاتی کاست نقطه نظرهای ضد و نقیض را بازتاب میدهد و وی را به اهمال و بیتوجهی نسبت به ساختار نابرابر اجتماعی ـ اقتصادیای که دالیتها را به پایینترین درجه در سلسله مراتب کاست تنزل داد، متهم میکند. حال مساله مورد بحث این است که آیا گاندی طبقهبندی چهارگانه جامعه را تایید کرد، یا اینکه آیا حقیقتاً مخالف نظام طبقاتی کاست بود؟
نیشیکانت کلگ، در این کتاب به بررسی تمام گفتهها و نوشتههای گاندی در مورد نظام طبقاتی کاست میپردازد، که این خود سه دهه، یعنی از زمان بازگشت وی به هند در سال ۱۹۱۵ تا زمان فوت وی در سال ۱۹۴۸ را شامل میشود. جالبتر اینکه، کلگ اظهارات خود گاندی را که به تضعیف موضع وی علیه نظام طبقاتی کاست انجامید، به ترتیب بازگو میکند.
گاندی به مرور به این مسئله واقف شد که تغییر و تحولات اجتماعی برای هندوهای سنتگرا اما قدرتمند که هنوز حاضر به پذیرفتن اصلاحات اساسی نیستند، باید با روندی آهسته پیش رود. هفتاد سال بعد از رهایی از چنگال قدرتهای استعماری، نظام طبقاتی کاست همچنان گروههای فعال اجتماعی ـ سیاسی هند را تحت تأثیر قرار میدهد. کتاب «گاندی مخالف نظام طبقاتی کاست» از این نظر جهش و پیشرفت مهمی تلقی میشود که در شرایط بحرانی جامعه امروز هند، دست روی این موضوع جنجالی میگذارد و آن را به چالش میکشد.
نویسنده کتاب تجربیات گاندی را به پنج مرحله تقسیم میکند و این مساله را که رویکرد گاندی نسبت به نظام طبقاتی کاست تماماً از روی تدبیر بوده، به بحث میگذارد. وی در این کتاب از گستره وسیعی از منابع دست اول و نیز دیگر منابع بهره میبرد تا چگونگی و روند قضاوت و انتقاد گاندی از باور رایج پست بودن گروهی خاصی از افراد جامعه (نجس انگاری) و نیز تعصبات رایج در نظام طبقاتی کاست را تجزیه و تحلیل کند.
گاندی در مبارزه خودش با تفکر و باور پست بودن گروه خاصی از جامعه ثابت قدم بود. روش زندگی گاندی نشان میدهد که وی آشکارا اغلب محدودیتهای موجود در نظام طبقاتی کاست را نقض میکرد. ایجاد صومعههایی بر مبنای اصولی که قوانین نظام طبقاتی موجود در مذهب هندو را زیر پا میگذاشت، از جمله دستاوردهای او به حساب میآید.
در این کتاب عنوان شده که اگر چه گاندی در مخالفت با تعصبات موجود در نظام طبقاتی کاست و تفکیک گروهی از افراد جامعه به عنوان طبقه پست، تندی در پیش می گرفت، اما در درخواستهایش از جامعه هندو بسیار محتاطانه و تدریجی گام بر میداشت. وی کاملاً واقف به این مساله بود که هندوهای سنت گرا اما قدرتمند هنوز آمادگی لازم برای پذیرش اصلاحات اساسی را نداشتند. وی به این نتیجه رسید که در مخالفتش با باور غلط جداسازی گروهی از افراد جامعه به عنوان طبقه پست، اول از همه بایستی اعتماد هندوها را در این رابطه که مخالفت وی نه به معنای تخریب مذهب هندو بلکه در جهت پاکسازی و بهبود آن است، جلب کند.
گاندی کمکم با افزایش ثبات موقعیت سیاسی خود و نیز افول مقاومتها علیه انتقادات وی برضد تبعیضات طبقاتی، زمان را برای اصلاحات اساسیتر مناسب دید. وی در دهه ۱۹۲۰، به منظور تفهیم هندوها و قبولاندن علت مخالفتهایش با تفکیک بخشی از جامعه به عنوان طبقه پست و بی ارزش، متناوباً بر هندو بودن خود پافشاری و از نظام طبقاتی کاست- شغل هر فرد به واسطه تولد مشخص میشود ـ و نظام طبقاتی وارناـ تقسیمبندی افراد بر مبنای موقعیتشان- حمایت کرد، اما او همچنین ادعا کرد که همنشینیهای شبانه و ازدواجهای افراد از طبقات اجتماعی مختلف با یکدیگر لزوماً به معنای لطمه خوردن جایگاه افراد در نظام طبقاتی اجتماعی نمیشود.
گاندی حتی بر برخی از جنبههای مثبت نظام طبقاتی اجتماعی تاکید داشت. کلگ به این مساله اشاره میکند که تا اواخر دهه ۱۹۲۰ تمام سعی گاندی بر این بود تا این باور غلط را که تماس فیزیکی با افراد از طبقه پست و نجس، باعث ناپاکی و فساد طبقات اجتماعی هندوها میشود، از میان بردارد. کلگ عنوان میکند که گاندی علیرغم همه این موارد با رسیدن به قدرت در کنگره در طی سالهای ۲۱-۱۹۲۰، از حداکثر مزیتهای سیاسی در جهت منافع خود بهرهمند شد.
گاندی از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۷، خواستار حضور کودکان متعلق به طبقه اجتماعی پست در مدارس شد، مسالهای که اختلاف نظر درباره آن چندان شدید نبود. کلگ با استدلال بیان میکند که شهرت و اعتبار گاندی در طی سالهای ۳۴-۱۹۳۰ همزمان با پا گزاردن جنبش ملی هند به مرحله نافرمانی از قوانین آن هم در سطح کشوری، فرصت مناسبی را برای وی فراهم کرد تا درخواستها و امتیازات بیشتری را از هندوها طلب کند. در طی سالهای ۳۲-۱۹۲۷ گاندی بیشتر بر این مساله که افراد متعلق به طبقه پست جامعه نیز بایستی همانند دیگران بتوانند بدون هیچگونه مشکلی به معابد وارد شوند تمرکز داشت که برای هندوها جدل برانگیز بود.
با وجود اینکه گاندی در حمایت از چهار گروه جامعه هند (نظام وارنا) مطلب مینوشت اما در عمل به طور جدی در تلاش بود تا وارنا ـ تقسیمبندی افراد بر مبنای شغلشان ـ را از کاست تفکیک کند به همین منظور به جانبداری از ازدواج میان زیرشاخههای یک کاست پرداخت. اگرچه کلگ در مورد استراتژی گاندی به تفصیل سخن میگوید اما سکوت درباره الگوی امپریالیستی (استعمارطلبی) که گاندی در آن زیست و به فعالیت پرداخت، حلقه گمشده این کتاب است. کلگ میگوید که گاندی در اوج شهرت خود ـ ۱۹۳۲ تا ۱۹۴۸ ـ با رفتارهایش به مقدسات و سنتهای هندوها توهین و بیاحترامی میکرد و بیمحابا به نکوهش نظام طبقاتی اجتماعی ( کاست) میپرداخت.
گاندی کاست و یا همان نظام شغلها و مقامهای موروثی را بزرگترین مانع پیش روی پیشرفت جامعه هند میدانست و مدام اخطار میداد که این نظام بایستی از میان برچیده شود. فاصله دیدگاههای گاندی از سنتهای هندو روزبهروز بیشتر میشد تا جایی که در سال ۱۹۴۶ اعلام شد که در صومعهای در روستای محل تولد گاندی Sewagam ازدواجی که در آن یکی از طرفین جز گروه پست و نجس بود اتفاق افتاده است. اصرار و تلاشهای وی برای ترویج ازدواج افراد با طبقات اجتماعی (کاست) متفاوت، به نوعی خشکاندن ریشه نظام طبقاتی کاست بود.
در سال ۱۹۴۵، گاندی به فکر حذف نظام طبقاتی وارنا افتاد. او اینگونه نوشت، از آنجایی که هرکس آزاد است تا حرفه خود را انتخاب کند پس بهتر است که تنها یک طبقه اجتماعی به نام Shudras وجود داشته باشد. در اینصورت دیگر مسائلی از قبیل برتری و پستی، نابرابری و تبعیض مطرح نخواهد بود. تجزیه و تحلیل کلگ از استراتژی در حال تغییر و تکامل گاندی هدفمند است چرا که وی سعی بر جواب دادن به سوالاتی از قبیل اینکه «آیا گاندی نظام طبقاتی چهارگانه (وارنا) را تایید کرد یا آیا او به درستی مخالف نظام طبقاتی کاست بود؟» دارد.
اگرچه ما با گذر زمان برای ایدههای در حال تغییر و تکامل گاندی جوابهایی پیدا میکنیم، اما سکوت گاندی درباره الگوهای امپریالیستی که وی با آنها زیست و به فعالیت پرداخت، مساله تاکنون بیجوابی بوده است. در زمان استعمار هند، استعمارگران از یک طرف از نظام طبقاتی کاست برای تضعیف جنبش ملی استفاده میکردند، اما از طرف دیگر به جدایی هندوها از ملی گرایی فرصت نمیدادند و گاندی با هر دو این شرایط دست و پنجه نرم میکرد.
برای مثال زمانی که گاندی در سال ۱۹۲۰ جنبش خودجوشی را راه اندازی کرد، هندوها به وی اخطار دادند که تا زمانی که افراد متعلق به طبقه پست و نجس از مدارس ملی اخراج نشوند آنها طرفدار قوانین انگلیسی خواهند بود. فاکتورهایی این چنین باعث شکل گیری استراتژی گاندی درمورد نظام طبقاتی کاست شد. البته لازم به ذکر است که گاندی میان نظام طبقاتی کاست که در گذشته رایج بوده و نظام طبقاتی کاست رایج در زمان خودش تمایز و فرق قائل بود. افزون بر اینها، گاندی از همان ابتدا نیز از عقاید رایج در نظام طبقاتی وارنا عدول نکرد بلکه تنها بر برابری میان چهار طبقه وارنا تاکید داشت.
درباره نویسنده
نیشیکانت کلگ دارای مدرک دکتری در رشته تاریخ از دانشکده علوم انسانی و اجتماعی موسسه تکنولوژی Mardas هند است و در حال حاضر در دانشکده تاریخ دانشگاه Tripura هند تدریس میکند.
نظر شما