پیام‌نما

وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * * * وای بر هر عیب‌جوی بدگوی! * * * بسى واى بادا به هر دو جهان / بر آن عيب‌جويان هرزه‌زبان

۷ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۱۹

نقد و بررسی تازه‌ترین مجموعه داستان هادی خورشاهیان در خبرگزاری مهر/۱

«سمیرا نرفته است» حاصل تفکرات اگزیستانسیالیستی نویسنده است

«سمیرا نرفته است» حاصل تفکرات اگزیستانسیالیستی نویسنده است

حامد ابراهیم‌پور درباره مجموعه داستان «سمیرا نرفته است» اثر هادی خورشاهیان گفت که داستان‌های این کتاب حاصل تفکرات اگزیستانسیالیستی نویسنده و دغدغه‌های او درباره انسان معاصر است.

به گزارش خبرنگار مهر، جلسه معرفی و نقد و بررسی مجموعه داستان «سمیرا نرفته است» نوشته هادی خورشاهیان با حضور حامد ابراهیم‌پور، فریاد شیری و نویسنده کتاب در خبرگزاری مهر برگزار شد. این مجموعه داستان در ۱۴۰ صفحه و بهای ۱۶ هزار تومان از سوی نشر آنیما روانه کتابفروشی‌ها شده است. قسمت نخست گزارش این نشست را در ادامه مطالعه خواهید کرد.

خورشاهیان نویسنده مهم‌تر است یا خورشاهیان شاعر؟

حامد ابراهیم‌پور، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی در این نشست گفت: من هادی خورشاهیان را به شعر می‌شناختم و همیشه روی او به عنوان یک شاعرِ غزلسرا تعصب داشتم. «این غزل‌های سلیمان نیست» گزیده اشعار او بوده که در دهه ۸۰ منتشر شد و هنوز هم به باور من یکی از برترین مجموعه اشعار معاصر است و بسیار قابل دفاع. غزل‌های او هم اکثرا روایی بودند و به همین دلیل من در همه سخنرانی‌هایم از هادی خورشاهیان به عنوان یکی از پیشگامان غزل مدرن در دهه ۷۰ نام برده‌ام. او در دهه ۷۰ برای پیشبرد غزل مدرن ایران زحمت بسیار کشیده اما به هر دلیلی اسمش حذف شد و من دلیل حذف شدن نام را را نمی‌دانم. دقیقا در همان دوره‌ای که محمدسعید میرزایی غزل روایی می‌نوشت و به آن مشهور شد، غزل‌های خورشاهیان نیز  روایی بودند.

وی افزود: به همین دلیل من هیچگاه هادی خورشاهیان را با داستان‌هایش نسنجیده‌ام. من دو رمان او به نام‌های «من کاتالان نیستم» و «الفبای مردگان» و همچنین دو مجموعه داستانش را مطالعه کرده بودم، اما مجموعه «سمیرا نرفته است» را با دقت بیشتری خواندم و به همین دلیل هم بهت زده شدم و این سوال برای من پیش آمد که هادی خورشاهیان نویسنده بهتری است یا شاعر قوی‌تری؟

ابراهیم‌پور ادامه داد: عده‌ای به پرکاری هادی خورشاهیان نقد وارده کرده و بدون اینکه کتاب‌های او را مطالعه کنند، در نقدهای‌شان می‌نویسند که خورشاهیان چرا اینقدر کتاب منتشر می‌کند؟ من از میان آثاری از او که خوانده‌ام، کتابی زیر استانداردهای خودش ندیده‌ و اثری زیر حد متوسط از او نخوانده‌ام. او از خانواده، تفریح و لذت‌های زندگی‌اش زده تا بتواند بنویسد، چرا که نیمی از روزش را در محل کارش حضور دارد و طبیعتا نمی‌تواند در آن مدت بنویسد.

موفقیت خورشاهیان در روایت اول شخص

ابراهیم‌پور در بخش دیگری از سخنانش به ساختار داستان‌های مجموعه «سمیرا نرفته است» اشاره کرد و گفت: در داستان شخصیت‌پردازی از چند طریق انجام می‌شود. یکی از این روش‌ها دیالوگ نویسی است. فرق میان رمان کلاسیک و رمان مدرن هم در این مساله خلاصه می‌شود. در رمان کلاسیک شخصیت‌ها کاملا سیاه بودند یا سفید! مثلا دومای پدر می‌نویسد که کاردینال ریشیلو به این دلایل بد و دارتانیان به این دلایل شخصیت خوبی بود، اما در رمان و ادبیات مدرن بویژه از اواسط قرن نوزدهم و قرن بیستم دیگر شخصیت‌ها را با جملات مستقیم توصیف نمی‌کنند. مثلا بد بودن را در گفت‌وگو نویسی نشان می‌دهند یا با فضاسازی شلخته بودن یک شخصیت را برای مخاطب مشخص می‌کنند.

شاعر مجموعه «نگذار نقشه‌ها وطنم را عوض کنند» گفت: در جنبش رئالیسم مثلا باباگوریو تیپی بود از آدم‌هایی که در روزگار بالزاک زندگی می‌کردند.  یکی از ویژگی‌های آثار هادی خورشاهیان این است که او معمولا خودش را روایت می‌کند. در اکثر داستان‌های این کتاب یا ما با روایت دانای کل مواجه هستیم یا روایت اول شخص. اتفاقا داستان‌هایی که راوی آنها اول شخص است، داستان‌های موفق‌تری هستند.

داستان «دروازه آب» این مجموعه یک داستان پسامدرن با تمام مولفه‌هایش است. شخصیت اصلی این داستان مرده‌ای است که با دوستش به ته دره سقوط کرده، جالب اینجاست که راوی این اثر یک «راوی نامطمئن» است

این منتقد ادبی در ادامه به موفقیت روایت اول شخص در ادبیات مدرن اشاره کرد و ادامه داد: در تاریخ ادبیات جهان داستان‌هایی که به صورت اول شخص روایت شده باشند آثار موفق‌تری بوده‌اند. این موفقیت البته به دلیل پهلونزدن آثار به خاطره نویسی به دست آمده است. داستان نویس باید آنقدر زیرکی به خرج دهد تا محصول ادبی‌اش خاطره از آب در نیاید. همینگوی در بسیاری از داستان‌هایش متکلم وحده است. یعنی آثارش محصول «منِ راوی» است اما هیچکس فکر نمی‌کند که همینگوی خاطراتش را نوشته است، با اینکه بیشتر آثارش در واقع خاطراتش هستند.

وی افزود: این نکته را می‌توان هم ضعف و هم نقطه قوت داستان‌های هادی خورشاهیان حساب کرد. ضعف از آن جهت که داستان‌های این مجموعه انگار همه یک شخصیت دارند. داستان «دروازه آب» این مجموعه یک داستان پسامدرن با تمام مولفه‌هایش است. شخصیت اصلی این داستان مرده‌ای است که با دوستش به ته دره سقوط کرده، جالب اینجاست که راوی این اثر یک «راوی نامطمئن» است. پردازش این داستان نشان می‌دهد که هادی خورشاهیان بسیار فیلم دیده و کتاب خوانده و کاملا آکادمیک با داستان برخورد می‌کند. او قصه نمی‌گوید بلکه دارد داستان به معنای واقعی کلمه می‌نویسد. او متدهای داستان نویسی و فیلمنامه‌نویس را هم بلد است.  

ابراهیم‌پور اضافه کرد: روایت داستان اول کتاب ما را به یاد نقاشی‌های سالوادور دالی می‌اندازد. بخش‌هایی از این داستان چنین است: «دروازه‌ای بود مهیب با پرچم‌های خیلی بزرگ که اصلا شباهتی به پرچم کشورها نداشتند، نه آنطوری مستطیل شکل بودند و نه نقش و نگار روی آنها به نقش و نگار کار دست آدمیزاد شبیه بود. دو جنگجوی غول پیکر هم بالای دو برج دو طرف دروازه هم داشتند در شیپورشان می‌دمیدند. نمی‌توانم با اطمینان بگویم که محشر بود اما برای من کم از محشر نبود. از زیر دروازه کشتی‌هایی به شکل اژدها سر رسیدند و مقابل من ایستادند و از دهانشان آتشفشان در می‌آمد. ظاهرا این کشتی‌ها از جنس چوب و آهن ساخته نشده بودند و از جنس اژدها بودند. قطاری هم از آن دور و بر در ریلی آبی می‌آمد.» دیوید لینچ هم وامدار بونوئل و دالی است که نخستین فیلم سوررئالیستی یعنی «سگ آندلسی» را ساختند و می‌دانم که هادی خورشاهیان به سینمای لینچ علاقه بسیاری دارد. طنز پنهان کاراکترهای این مجموعه هم ستودنی است و می‌دانیم طنز به معنای پارودی از شاخصه‌های ادبیات پسامدرن است.

خورشاهیان ابزوردنویس است

ابراهیم‌پور در بخش دیگری از سخنان خود ضمن اشاره به این نکته که آثار خورشاهیان مولفه‌های آثار پست مدرن را دارد، گفت: با تمام این ویژگی‌ها البته به نظر من هادی خورشاهیان ابزوردنویس است و ابزوردیسم از دل مکتب اگزیستانسیالیسم بیرون آمده است. بعد از جنگ جهانی دوم، اندیشمندانی مانند سیمون دوبوآر، ژان پل سارتر و آلبر کامو اندیشه‌های اگزیستانسیالیستی خود را در رمان‌هایشان منعکس می‌کردند و پس از شهرت فعالیت این چهره‌ها بود که بزرگان ابزوردنویس مانند آرتور آدامف، ساموئل بکت و اوژن یونسکو  با تاثیر از مکتب اگزیستانسیالیسم شروع به نوشتن کردند. پس از جنگ جهانی دوم روشنفکران دنیا عمدتا اگزیستانسیالیست بودند.

شاعر مجموعه «دروغ‌های مقدس» در ادامه به نسبت هادی خورشاهیان با تفکر اگزیستانسالیستی اشاره کرد و ادامه داد: داستان‌های کتاب «سمیرا نرفته است» بر اساس دغدغه‌ها و ذهنیتی اگزیستانسیالیستی نوشته شده‌اند. فلسفه اگزیستانسیالیسم مبتنی بر تنهایی و هراس از زیستن و محکوم بودن انسان به زندگی و مسئولیت فردی است و در این تفکر هیچکسی نیست که نجات دهنده انسان باشد. داستان‌های این کتاب نیز بازتاب دهنده این ویژگی‌هاست.

توصیه‌هایی به نویسنده

ابراهیم‌پور همچنین توصیه‌های خود به نویسنده را این‌گونه بیان کرد: برخی از داستان‌های مجموعه «سمیرا نرفته است» مانند داستان اول یک اثر شسته و رفته و کاملند و برخی مانند داستان هلیکوپتر انگار نویسنده عجله داشته که سریعتر آن را تمام کند و به سراغ اثر بعدی برود، یعنی این دست از داستان‌ها بیشتر به پیرنگ یک رمان نزدیک شده‌اند. می‌خواهم بگویم که انگار برخی از داستان‌ها را نویسنده تمام نکرده است. از نظر من ادبیات هنر ادیت است.

 وی اضافه کرد: به نظر من اگر هادی خورشاهیان کمی گزیده‌تر کار می‌کرد یکی از مهم‌ترین چهره‌های ادبی ایران بود. جنون، قدرت قلم و تخیل وسیعی را که هادی خورشاهیان دارد، من در کمتر نویسنده‌ای دیده‌ام. این وسعت تخیل منِ منتقد را یاد شاعران سبک هندی و یا شیوه نگارش خودکار نویسندگان نحله سوررئالیسم می‌اندازد. مگر یک انسان عادی می‌تواند تا این میزان ذهنش پیچیده و تخلیل قوی داشته باشد؟

خورشاهیان در نوشتن افت نکرده است

فریاد شیری، نویسنده و منتقد ادبی نیز در این نشست گفت: به هادی خورشاهیان به دلیل انتشار این کتاب و پرکاری‌اش تبریک می‌گویم. بسیاری از هم‌نسلان ما در مقطعی تمام شدند و بهانه‌های آنها برای ننوشتن هم به هیچ عنوان قابل توجیه نیست؛ اما هادی خورشاهیان خوشبختانه در این سال‌ها مدام نوشته است و کیفیت نوشتن‌اش هم افت نکرده است. در جواب منتقدان پرکاری او باید گفت که هادی خورشاهیان دو برابر کسانی که در این سال‌ها خوب نوشته‌اند، توانسته اثر خوب بنویسد. حال اینکه هادی خورشاهیان با این همه انرژی و دایره واژگانی بالا و مضامین مختلف و متنوع باید چه کار کند، در ادامه خواهم گفت.

داستان‌های کتاب «سمیرا نرفته است» بر اساس دغدغه‌ها و ذهنیتی اگزیستانسیالیستی نوشته شده‌اند. فلسفه اگزیستانسیالیسم مبتنی بر تنهایی و هراس از زیستن و محکوم بودن انسان به زندگی و مسئولیت فردی است و در این تفکر هیچکسی نیست که نجات دهنده انسان باشد. داستان‌های این کتاب نیز بازتاب دهنده این ویژگی‌هاست

وی افزود: من در شعرها هادی خورشاهیان به دنبال هادی داستان‌نویس می‌کردم و در داستان‌های او هم به دنبال هادی شاعر می‌گردم. چون خود من نیز در هر دو عرصه تجربه کرده‌ام این دغدغه را دارم که وقتی یک شاعر داستان می‌نویسد یا یک داستان‌نویس شعر می‌نویسد چه اتفاقی می‌افتد؟ در اشعار مجموعه «پله‌ها را نشمرده آمدم بالا» اثر هادی خورشاهیان ما روایت داستانی می‌بینیم. هادی خورشاهیان در داستان‌هایش شاعر درونش را به کناری می‌گذارد و این کنار گذاشتن به دلیل نوع ژانر داستان‌نویسی‌اش است که شاعرانگی را نمی‌پذیرد.

شیری ادامه داد: خورشاهیان از دم دست‌ترین عناصر و اتفاق‌های دور و بر خودش استفاده کرده و آن را به داستان تبدیل می‌کند. شاید در برخی آثارش مانند رمان «من کاتالان نیستم» شخصیت فریاد شیری هم حضور دارد. در داستان «قالی نیشابور» مجموعه «سمیرا نرفته است» اعضای خانواده‌اش حضور دارند. همیشه این برای من جالب بوده که کسی با شهامت اسم همسر، فرزندان و دیگر اعضای خانواده‌اش را در داستان می‌آورد. البته مخاطبان که نمی‌دانند این شخصیت‌ها اعضای خانواده او در جهان واقعی هستند.

خورشاهیان: بله داستان «قالی نیشابور» کاملا واقعی در جهان واقعی اتفاق افتاده و من روایت آن را از پدر همسرم شنیده‌ام.

نویسنده «سمیرا نرفته است» به ساختارها تن نمی‌دهد

شیری در بخش دیگری از سخنان خود در این نشست به طبقه بندی داستان‌های این مجموعه پرداخت و گفت: در این کتاب ما با چند نوع داستان مواجه هستیم؛ تعدادی ضد داستان و داستان‌های پسامدرن، تعدادی از داستان‌ها که سعی دارند ساختار کلاسیک را رعایت کنند که البته به صورت کاملا عمدی از این ساختارها عدول می‌شود و در نهایت نیز تعدادی داستان‌ مینی‌مال که نمی‌خواهند به هیچکدام از مولفه‌های ادبی تن در دهند.

نویسنده مجموعه داستان «ما در عکس زیر باران گم شده بودیم» اضافه کرد: در داستان «سکوت» از این مجموعه نویسنده می‌نویسد: «اصول من این است که به هیچ اصولی پایبند نیستم». به نظرم اینجمله مانیفست هادی خورشاهیان در داستان نویسی است. او به هیچ کدام از اصول پایبند نیست و در قضاوت داستان‌های او نباید گفت که طبق تعاریف داستان نویسی کلاسیک این‌ها داستان هستند یا خیر؟ اگر داستانی از این مجموعه پست‌مدرن هست ما باید با مولفه‌های ادبیات پسامدرن آن را بسنجیم تا ببینیم چقدر موفق بوده که البته در اینجا هم نویسنده ما را غافلگیر کرده و در مواردی به آن اصول هم پایبند نیست.

خورشاهیان از دم دست‌ترین عناصر و اتفاق‌های دور و بر خودش استفاده کرده و آن را به داستان تبدیل می‌کند. شاید در برخی آثارش مانند رمان «من کاتالان نیستم» شخصیت فریاد شیری هم حضور دارد. در داستان «قالی نیشابور» مجموعه «سمیرا نرفته است» اعضای خانواده‌اش حضور دارند

شیری همچنین حضور داشتن شخصیت‌های داستان‌های هادی خورشاهیان در جهان واقعی را مخالف با اصول پسامدرنیسم خواند و ادامه داد: نویسنده شخصیت‌های داستان‌های این مجموعه را در جهان واقعی دیده و حس کرده. این شخصیت‌ها یا خودش هستند یا دوستان نزدیکش. البته این نکته شاید با پست مدرنیسم و بویژه بحث عدم قطعیت در تضاد باشد.

شیری گفت: داستان «دروازه آب» این مجموعه یکی از بهترین داستان‌های پست‌مدرنیستی است که من تاکنون خوانده‌ام. این داستانی است که می‌توان از آن دفاع کرد و گفت که داستانی است که در آن تمام مولفه‌ها مثل پایداری و ناپایداری روایت، رعایت شده است. هادی خورشاهیان مانند زمان شاعری‌اش یکباره شروع به نوشتن می‌کند و در یک زمان واحد سریع داستان را می‌نویسد. حال سوال این است که آیا این داستان‌ها بازنویسی می‌شوند یا خیر؟

۹۶ سال پرکاری برای من بود

نویسنده مجموعه داستان «سمیرا نرفته است» نیز در نشست گفت: همه داستان‌های این کتاب در سال ۹۶ نوشته شدند. سال ۹۶ برای من سال پرنوشتاری بود، چرا که یک رمان بزرگسال نوشتم و سه مجموعه داستان و چند دفتر شعر. البته کمیت در تنها جایی که اهمیت دارد نشان دادن توجه و دغدغه نویسنده در امر نوشتن است.

وی افزود: من ۳۰ سال است که داستان می‌نویسم. در این ۳۰ سال داستان‌هایی بسیاری را پاره کردم و دور ریختم، اما آنهایی را که دور نریختم تبدیل به ۱۰ مجموعه شده که هشت عنوان آن تاکنون منتشر و دو عنوان دیگر نیز تا نمایشگاه کتاب سال آینده منتشر می‌شوند. این آثار به طور کل بالغ بر هزار صفحه است و این مقدار در مقایسه با دیگر آثارم در حوزه‌های شعر و رمان، نشان می‌دهد که به داستان کوتاه علاقه بیشتری دارم. البته هیچ قالبی در ذهن من بر قالب دیگر برتری نداشته و ندارد.

تاکنون داستان‌هایم را بازنویسی نکرده‌ام

خورشاهیان در بخش دیگری از سخنان خود گفت: من تصور می‌کردم که مانند شاعران سبک هندی مضمون‌پرداز هستم. البته وقتی کتاب «پری سامورایی و قضایای دیگر» نوشته حامد ابراهیم‌پور را مطالعه کردم متوجه شدم که چند داستان من در همه چیزش اعم از مکان زمان و شخصیت‌ها مشترک است. در صحبت با او به این نتیجه رسیدیم که چون برای یک جغرافیای خاصی به اسم ایران هستیم و یک تجربه جغرافیایی جنوب شهری هم داشته‌ایم، داستان‌هایمان شبیه هم شده‌اند.

این نویسنده و شاعر زیست مشترک را باعث تجربه نگاری مشترک خواند و ادامه داد: من در جنوب شهر نیشابور زندگی می‌کردم و حامد ابراهیم‌پور در میانه و پایین شهر تهران. شباهت و اشتراک داستان‌های من و او نشان می‌دهد که آدم‌های جنوب شهر نیشابور همانند جنوب شهری‌های تهران هستند و لابد همه آنها در جنوب شهر اردبیل هم زندگی می‌کنند. جنوب شهری‌ها در همه جا زیست مشترکی دارند. ما نویسندگان هم زیست مشترک و تاریخ مشترکی داریم.

خورشاهیان اضافه کرد: ما یک دایره‌ای داریم که از آن نمی‌توانیم بیرون برویم. یعنی هرچه قدر ذهن ما آزاد و سنت شکن است اما در نهایت ساختارشکنی هم درون یک ساختار اتفاق می‌افتد. داستان‌های «سمیرا نرفته است» هم همینطور است. من ۳۰ سال است که مشغول شکستن ساختارها و نوشتن تجربه‌های جدید هستم اما می‌بینم که این شکستن ساختار هم در یک ساختار دیگری دارد رخ می‌دهد.

وی همچنین به برداشت مضامین و شخصیت‌هایش داستان‌هایش از جهان واقعی اشاره کرد و گفت: تمام داستان‌هایم را از روی اتفاقات واقعی نوشته‌ام و شخصیت‌های داستان‌ها اکثرا واقعی‌اند و بعضا بر اساس خاطرات واقعی خودم نوشته شده‌اند. تاکنون داستان‌ها را بازنویسی نکرده‌ام، اما پس از این قصد انجام این کار را دارم.

ادامه دارد...

کد خبر 4493031

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha