به گزارش خبرنگار مهر، یکصد و چهاردهمین جلسه گروه علمی فلسفه اخلاق با موضوع تفاوت فعل اخلاقی و طبیعی و معیاراین دو از دیدگاه شهید مطهری با ارائه حجت الاسلام والمسلمین خزائلی با حضور اعضای گروه در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:
تفاوت فعل اخلاقی و فعل طبیعی (عادی) و معیار این دو از منظر شهید آیتالله مطهری(ره):
فرق کار اخلاقی با کار طبیعی و عادی این است که کار اخلاقی قابل ستایش و تحسین و تقدیر است و بشر برای آنها ارزش قائل است. مانند ایثار، شهادت، از خود گذشتگی تفاوت این دو این است که کار اخلاقی در وجدان هر بشری ارزش میباشد، یعنی نوع کار ارزشمند و گرانبها است و بشر برای خود این کار، قیمت قائل است، البته قیمت و ارزش آن مادی نیست مثل ارزش کار یک کارگر بلکه مافوق اینها است که با پول قابل ارزش گذاری معنوی است نه مادی مثل یک مهندس که چاه نفت را خاموش میکند کارش ارزش دارد، ولی مادی است.
وجدان چیست؟
کار اخلاقی در ذهن و وجدان بشر دارای ارزش و قیمت معنوی است و منظور از وجدان آن طور که در کتابهای لغت آمده، یعنی شعور باطن و به نفس و ضمیر هم تفسیر شده است. (فرهنگ نوین) و به معنی قوه باطنی که خوب و بدِ اعمال به وسیله آن، ادراک میشود و فرهنگ معاصر وجدان را به معنی احساس دانسته است، فعل وجدانی یعنی عاطفی، احساسی و روحی، روانی. این معنی فعل اخلاقی و وجدان از لحاظ ثبوتی و واقع میباشد.
رمز کار اخلاقی از نظر مکتبهای مختلف
گروهی مثل کانت معتقدند، خدای متعال نیرویی در درون انسان قرار داده است که آن نیرو غیر از عقل و عاطفه است، نیرویی است که به انسان تکلیف را الهام میکند یعنی از درون انسان به او فرمان میدهد. میگوید چنین بکن و چنان نکن. این نیرو به عقل مربوط نیست. عقل بیشتر یک امر اکتسابی است و وجدان یک امر فطری است. خدای متعال هر انسانی را با یک وجدان آفریده و آن وجدان در بسیاری از مسائل همه خیر را به انسان الهام میکند و کارهایی را که اسمش را کار اخلاقی میگذاریم وجدان، آنها را الهام میکند.
مرحوم شهید مطهری میفرماید: اینکه چه فعلی اخلاقی است از مسائل خیلی مشکل است و از چند هزار سال پیش تا امروز کار اخلاقی از وجدان الهام میگیرد و کار طبیعی و عادی کاری است که به وجدان مربوط نیست و نهایتاً به طبیعت انسان ارتباط دارد مثل غذا خوردن، آب نوشیدن، راه رفتن، کلم کردن، و امثال اینها ولی کار اخلاقی به وجدان ارتباط دارد و مربوط به فرمانی است که انسان از ضمیر خود میگیرد؛ مثل ایثار یعنی دیگران را در منافع بر خود مقدم داشتن، زحمت خود و آسایش دیگران از خواستن و عفو و گذشت از افعال اخلاقی است.
ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقْلَیْنِ، که پیامبر(ص) فرمود از مصادیق فعل اخلاقی است که حضرت علی(ع) با آن نیت پاک اسلام را در آن شرایط که تمامی اسلام در مقابل تمام کفر قرار داشت یک فعل اخلاقی بسیار مهم است و یا اینکه حضرت علی(ع) به جای پیامبر(ص) در بستر پیامبر برای حفظ جانشان خوابیدند و یا وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَیٰ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرً که مصداق اتم فعل اخلاقی است و یک فعل عادی و طبیعی نیست که از هر کسی سر بزند.
کانت میگوید آدم عاقل دنبال کار اخلاقی نمیرود و دنبال خوشی و لذت میرود و میگوید به غیر از سود و زیان در عالم هیچ چیز منطقی نیست. مرحوم شهید مطهری میفرماید: قرآن کریم درباره الهامات فطری و وجدانی میفرماید: وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا (۱) وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا (۲) وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا (۳) وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا (۴) وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا (۵) وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا (۶) وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا (۷) فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (۸) ،[۱] سوگند به روح بشر و اعتدال آن که خدای متعال به روح بشر، کارهای فجور و کارهای تقوا را الهام کرد که چه چیزی فجور است، چه چیزی فسوق است، چه چیزی زشتی است و نباید انجام شود و چه چیزی پاکی و تقوا است که باید انجام شود.
علامه طباطبایی میفرماید: وقتی این آیه وَ تَعَاوَنُواْ عَلیَ الْبرِّ وَ التَّقْوَی وَ لَا تَعَاوَنُواْ عَلیَ الْاثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ،[۲] نازل شد، مردی به نام «وابصة» آمد خدمت رسول خدا و عرض کرد سؤالی دارم و قبل از این که چیزی بگوید حضرت فرمود میخواهی بگویم «عدوان» را برایت تعریف کنم و گفت: بله! یا رسول الله(ص) برای همین آمدهام، پیامبر(ص) سه انگشت خود را جمع کرد و زدند به سینه وابصة و فرمودند یا وابصة، استفت قلبک, استفت قلبک،[۳] دو مرتبه فرمود از قلب خود استفتاء کن (طلب فهم کن) یعنی خودت به وجدانت مراجعه کن و یا آیه: اوحینا الیهم فعل الخیرات- در تفسیر المیزان تفسیر جالبی از آن دارند مینویسد خداوند میفرماید ما خود فعل خیرات را به انبیاء وحی کردیم نه انجام آنها را.
مسئله وجدان از نظر آیات و روایات پذیرفته است، اما این طور نیست که عقل دانا دیگر بگیریم که کانت فیلسوف آلمانی میگوید ایشان معتقد است فعل اخلاقی یعنی فعلی که انسان آن را به عنوان یک تکلیف از وجدان خویش گرفته باشد که وجدان بگوید این را بکن و انسان هم بیچون و چرا نه برای هدف و غرضی، صرفاً برای اطاعت امر و فرمان وجدان آن را انجام میدهد.
پس کانت فعل اخلاقی را ناشی از فرمان وجدان میداند، او درباره وجدان حرفهای زیادی دارد، جملهای از ایشان معروف است که به توصیه خودش و یا به انتخاب دیگران روی سنگ قبر او نوشته شده جمله بسیار جالبی است.
میگوید: دو چیز خیلی مهم است: 1. آسمان پر ستارهای که بالای سر ما قرار دارد (که راه مهمی است برای شناخت خداوند)، 2. وجدان که در ضمیر ما قرار دارد. در نتیجه کانت روی وجدان تکیه میکند. قرآن هم روی وجدان و فطرت تکیه میکند ولی عقل را نادیده نمیگیرد. قرآن: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ، کانت میگوید و جدال مطلق و بدون شرط و قید است و میگوید راست بگو ولو برایت زیانآور باشد.
در اندرون من خسته دل ندانم کیست/که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
نظریه داستایوفسکی
داستایوفسکی دانشمند غربی میگوید هرگز خدا نباشد یعنی اگر اعتقاد به خدا نباشد و انسان اینطور فکر کند که خدایی نیست یعنی یگانه معیار برای این که انسان برای خودش باید و نباید داشته باشد که این کار خوب است آن کار بد است این است که دین در کار باشد عدهای هم اخلاق منهای دین را مطرح میکنند و اخلاق مستقل عقلی را پیشنهاد میکنند اینها میگویند معیار فعل اخلاقی این است که هدف خود انسان نباشد و هدف غیر از خودش باشد انسانهای دیگر باشند پس اینجا فعل اخلاقی از روی غایت تعریف شده، یعنی تعریف اخلاق از راه عقل غائی.
نظریه دیگران این است که فعل اخلاقی فعلی است که ناشی از احساسات، نوع دوستانه باشد، چون در انسان یک سلسله عواطف است که میتواند منشأ فعل نوعدوستی شود فرق این نظریه با قبلی، است که تعریف قبلی غایت(هدف) و غیر را در نظر دارد و این نظریه به علت فاعلی و عواطف نوع دوستی و احساسات غیردوستانه دارد.
شهید مطهری روی کرامت نفس تکیه میکند. تحقیر و تجلیل نفس مقوله قرآنی است و وقتی صحبت از نفس میشود به این نکته میرسیم که باید با هواهای نفسانی مبارزه شود.
قرآن: وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ.[۴]
در نهج البلاغه میخوانیم، أَنَّ الْمُؤْمِنَ لاَ یُصْبِحُ وَ لاَ یُمْسِی إِلاَّ وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ،.[۵]
مرا شیخ دانای مرشد شهاب دو اندرز فرمود بر روی آب
یکی آنکه در نفس خودبین مباش دیگر آنکه درجمع بدبین مباش
مسئله عزت نفس غیر مهم است هر چیزی با کرامت نفس سازگار باشد این معیار فعل اخلاقی است و قرآن میفرماید: و لِلهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین ».[۶]
پیامبر اکرم(ص) فرمود: طلبوا الحوائج بعزة الأنفس ».[۷]
کرامت و عزت نفس در سخنان امام حسین(ع): مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ.[۸]
و الله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید.[۹]
نتیجه: یک بحث راجع به مقام ثبوت است که فعل اخلاقی چیست و یکی راجع به مقام اثبات که آیا از راه وجدان، عقل و تجزیه، زیبایی و یا کرامت نفس به فعل اخلاقی برسیم.
منابع:
[۱] . سوره شمس.
[۲] . سوره مائده، آیه ۲٫
[۳] . المیزان، ج …، ص ۱۹۰، محجّة البیضا، ج ۱، ص ۴۵۸٫
[۴] . یوسف / ۵۴٫
[۵] . خطبه ۱۷۵ فیض الاسلام.
[۶] . سوره منافقون، آیه ۷٫
[۷] . مهج الفصاحة، حدیث ۳۲۵٫
[۸] . بلاغة الحسین، ص ۱۴۱٫
[۹] . انسان الاشراف، ج ۳، ص ۱۸۸٫
نظر شما