تماشای "من و نگین ..." با این پیشینه و ارزیابی آن می تواند این فیلم دیر به نمایش درآمده را تا حدی احیا کند. فیلمی برای کودک نه درباره کودک، همان چیزی که مخاطب کودک سینمای ما نیازمند و خواستار آن است.
فیلم چهار شخصیت اصلی دارد که همه کودک هستند و بنا به طراحی فیلمساز در مقاطع مختلف داستانی به هم مرتبط می شوند. این انتخاب و طراحی کمک می کند که از همان ابتدا قصه بر محور روابط و مسائلی از جنس کودکان قهرمان فیلم حرکت کند و به نوعی با مشکل دولحنی بودن مواجه نشویم. از ابتدا این قرارداد با مخاطب گذاشته می شود که وقتی هم به بزرگسالان قصه پرداخته می شود، این نقطه دید و فیلتر ذهنی کودکانه است که محوریت دارد و به همه اتفاقات و ماجراها ویژگی می دهد نه ذات رئالیستی ماجرا.
وجود خطوط فرعی مختلف که در برخورد با هم به نوعی قصه را واجد ماجراهای تو در تو می کنند از نکاتی است که در جهت روحیه ماجراجویی قهرمانان قصه اهمیت می یابد. به علاوه اینکه یکی از علایق فیلمساز هم طرح ماجرا و اتفاق های متوالی و با فاصله کم است که مخاطب را با خود همراه کند و همانطور که اشاره شد در منطق قصه هم کارکرد مناسب خود را پیدا می کند.
عبور اتفاقات و ماجراها و همینطور شخصیت های حاضر در قصه از فیلتر ذهنی قهرمانان کودک فیلم، ویژگی مهمی است که منطق پرداخت فیلمنامه را به نوعی پاسخگو است. مانند زن و شوهر دزد که که با طراحی وجوه برجسته به کاریکاتوری از یک زوج دزد بدل می شوند. علاوه بر اینکه در کنار این پرداخت، منطق و کارکرد چنین پرداختی هم تا حد زیادی مورد توجه قرار می گیرد.
به این مفهوم که رفتارهای زن و شوهر دزد صرفاً برخاسته از کوته فکری ذاتی آنها نیست مسئله این است که آنها دزد نیستند و برای فراهم کردن هزینه درمان بچه دار شدن و ساختن زندگی بهتر دست به دزدی می زنند. به گفته دیگر انگیزه اولیه دزدی رسیدن به حضور یک کودک در کانون خانواده است که این انگیزه می تواند به نوعی راهکار انتخابی آنها یعنی دزدی را تعدیل کند. علاوه بر آنکه نفس احساس نیاز به روح کودکانه که در دزدان وجود دارد آنها را از تعاریف عام جدا کرده و وجوه جدیدی به آنها می بخشد.
فیلم بر مسیر جستجوی دو کودک نوجوان برای نجات کودک سوم که دزدان او را ربوده اند تا از خانواده اش پول بگیرند، حرکت می کند و با برش هایی تعقیب و گریزگونه از جستجوی آنها به رابطه دزدان و کودک ربوده شده هم می پردازد. برش هایی که مکمل همان ابعاد کاریکاتورگونه دزدان می شود و با سکانس هایی چون پیک نیک ساحلی دزدان با پسربچه ای که دزدیده اند و برای رضایت او هر کاری انجام می دهند از رقص و آواز تا ... این وجه را تثبیت می کند.
در بخش دوم فیلم طراحی تعقیب و گریزها و جستجوی کودکان منجر به ورود یک شخصیت کودک جدید به قصه می شود که اهمیت و کارکردش بیشتر در جهت معرفی نوع مهارتی است که انجام می دهد. دختری که در شهر بازی موتورسواری می کند و حضورش در قصه فقط در جهت چنین کارکردی است و نهایتاً هم مانند تمام الگوهای آشنای این سبک، بچه دزدیده شده به خانواده اش باز می گردد و ...
نظر شما